كمتر پيش آمده است كه تاريخ در قضاوت خود دربارة افراد بويژه شاعران و هنرمندان به خطا رود و ناراست و نا بحقي را بر كرسي عزت بنشاند و حق شايستگان را به فراموشي بسپارد؛ آنان كه در غربال روزگار بر سر آمده اند، عموما از درشتان و بزرگان عالم شعر بوده اند. چه بسا كساني كه در زمان حيات خود، با ابزارهاي تبليغي يا به دليل نزديك بيني نامنتقدان، اسم و آوازه اي موقت يافته اند و چون پردة حقيقت بر افتاده، نشاني از آنان باقي نمانده است، يا كساني كه بدمهري و ناسپاسي اهل روزگار بر آئينه نام و نشان آن ها غبار افكنده است و باران التفاتي همة آن غبارها را زدوده و چهره و جايگاه واقعي شان را بر دانندگان و خوانندگان آشكار كرده است.
آنچه گفته آمد حكم كلي روزگار است كه تجربه هزارسالة شعر دري بر آن كمابيش مهر تائيد مي نهد، با اين همه، گاه عوامل متعددي دست به دست هم مي دهد تا بعضي ياد ها و نام ها در دوران خود شناخته نگردد و فرا خاطر اهل ادب نيايد و حق ايشان در زمان خود ادا نشود. مرحوم پزشكيان كه اشعارش سه دهه بعد از وفاتش انتشار يافته از زمره اين گروه است. در اين غفلت طولاني نه مي توان روزگار و اهل روزگار را به صراحت مقصر دانست و نه البته خود شاعر را كه كوچ ناگهاني اش دست او را از هر چاره اي كوتاه كرده است، با اين حال اكنون كه غبار زمان فرو نشسته، امكان آن فراهم تر آمده است كه بي غرض و مرض و فارغ از مناسبت ها اشعار او را داوري كنيم در چنين فضايي مي بينيم كه در قياس با بسياري از شاعران متعهد آن زمان اشعار پزشكيان يك سروگردن بالاتر مي ايستد هم از لحاظ يكپارچگي و يكدستي زبان و هم تنوع تجارب شعري و هم سواد ادبي و تسلط بر اصول مباني شعر قديم و جديد. دوران شاعری مرحوم پزشکیان بیش از ده سال طول نکشید: از اواخر دههٔ چهل تا اواخر دههٔ پنجاه، دورانی که پرالتهابترین دوران شعری تاریخ معاصر ماست؛ دوران نضج اندیشههای انقلابی و رویکرد شاعران به تعهدات سیاسی و اجتماعی در شعر که از آن میتوان با عنوان شعر مبارزه و مقاومت یاد کرد. پزشكيان آنقدر عمر كرده كه ثمرة تلاش هاي ملت ايران را در نظام فكري و فرهنگي و اجتماعي و سياسي كشور در بهمن سال 1357 نظاره گر باشد، اما فرصت نيافت كه سرنوشت آن را دنبال كند. شعر هاي تاريخ دار اين شش دفتر در فاصلة سالهاي 1347 تا 1358 سروده شده است. سیر اندیشه و زبان در شعرهای پزشکیان، در در اين شعر ها بیانگر تلاش شاعر برای رسیدن به جایگاهی استوار در شعر امروز، با اتکا به تجربة شعر کهن فارسی و دستاوردهای نیما و شاگردان اوست. لحن و محتوای شعرهای پزشکیان و رفتار او با زبان و نمادها و تصویرهای شعری مبیّن آن است که او را باید در ردیف شاعران متعهد و دردمند انقلابی با رویکرد مذهبی جای داد.
نارضایتی از وضعیت موجود و چشمانتظار آیندة مطلوب موعود بودن از مضامین اصلی شعرهای پزشکیان است، آنچنان كه در اشعار اغلب شاعران متعهد آن روزگار اين مولفه به چشم مي خورد. اين حال و هوا، نماد هاي مربوط به شب و سياهي و صبح و سپيده حضوري پررنگ در شعر پزشكيان دارد. در شعر اين دوران البته دو ويژگي متمايز و تا حدودي متضاد مشهود است: نخست پناه بردن به نماد پردازي به دليل اختناق حاكم بر فضاي فكري و فرهنگي كشور و دوم، گرايش به هيجانات آني و شعارزدگي بر اثر شدت گرفتن شور و عصيان و انقلابي گري، و قاعدتا شعر هاي پزشكيان نيز از اين دو خصيصه بهرة كافي دارد. هرچه به سالهاي آخر رژيم پهلوي نزديك مي شويم، شاعر بر صراحت زباني خود مي افزايد و از نمادگرايي مي كاهد و پس از پيروزي انقلاب كار به سرود و شعر هاي موزون و منظومات شعار گونه مي كشد؛ چنين سرنوشتي را در اغلب شاعران اين دوره مي توان دنبال كرد. حتي برخي شاعران چپ گرا نيز در اين سالها روند مشابهي داشته اند. زبان شعری پزشكيان دارای خط سیر ي رو به رشد و تعالی است ، از نخستین دفتر تا نيمه هاي دفتر پنجم. در واپسين شعر هاي او، به مقتضاي ضرورت زمان و تحت تاثير فضاي خاص سياسي و اجتماعي كشور در دوران پيروزي انقلاب، شور انقلاب بر شاعرانگي غالب آمده است، آنگونه كه در اشعار بسياري از شاعران اين دوران.
پزشكيان، در تجربه كردن و سرك كشيدن هايش به آفاق شعر امروز ايران با اشعار برخي شاعران بزرگ معاصر آشنايي و الفت خاصي داشته است و به خصوص در دو دفتر اول كتاب اين حالت تجربي مشهود است. چنان كه از همان شعر آغازين كتاب دل بستة سهراب سپهري و خيالات نازك اوست:
لب آن آب روان
لب آن چشمه كه آبشخور مرغان هواست
لب آن جوي ظريف كه درآن دخترك پونة وحشي هر صبح
مي كند آب تني
وسپيدار كنارش ز زمين تا به خداست
لاي آن گندمزار
توي آن بيشه روشن كه ز باران طلا سيراب است...
و در شعر دوم نيز:
بهتر آن است كنون برخيزم
پرده ها را به كناري بزنم...
و ايضا در شعر ديگري در دفتر نخست:
ماه مي رفت به مهماني كاج...
و ايضا از همان دفتر:
من سرودي خواهم شد و به گوش كر لحظات فرو خواهم رفت...
خوابتان را كه به آرامي آب است
نخواهم آشفت
و ايضا:
بعد،
كفش ها خيس بود از شبنم
آسمان پاك بود و مزرعه سبز
و اين شعر كه يادگار اقامت شاعر در بوشهر است:
ناله اي، زمزمه اي نجوايي
مي شنوي
و هراسي شفاف
به سراپايت مي ريزد
و در انتهاي دفتر نخست، تاثيرات سهراب به تدريج رنگ مي بازد، هم در لحن و زبان و سطح واژگان شعري و هم درون فضا و وزن و موضوع. در دفتر دوم گاه گداري نشانه هايي از توجه شاعر به زبان و لحن اخوان ثالث ديده مي شود، گرچه بسيار كمرنگ و گذرا:
چشمانت
پرنيان دلاويز تر خواب
در سايه و روشن نيمروزي
با اين همه، روند تكاملي اين دفتر بيانگر تلاش شاعر براي رسيدن به پختگي و پرداختگي زباني و دستيابي به تكيه گاهي مطمئن در ذهن و زبان است. تعهد و دردمندي كه در كسوتي شاعرانه بروز كرده است، از ويژگي هاي اشعار اين دفتر است.
در دفتر سوم پزشكيان به تدريج خود را از افسون وزن هاي گوش نواز و پايان بندي هاي تميز و رعايت دقيق اسلوب هاي نيمايي مي رهاند و گوشه چشمي نيز به تجارب و آزمون هاي فروغ فرخزاد در شكست اوزان نيمايي دارد و در عين حال از تاثير لحن و فضاي شعر فروغ نيز بركنار نمانده است:
و مثل خون در انتهاي خط متلاشي مي شود
تصوير ناگزيري ست
كه در حريم حروف فرسوده جان نمي گيرد
و آن دو ني ني روشن
كه مثل عشوة خورشيد در تنورة ظهر
مي خندند...
گرايش به شعر هاي چند وزني در اين دفتر ياد آور كارهاي م.آزاد نيز هست.
در دفتر چهارم، تجربه هاي شاعر در شعر آزاد او را به شعر سپيد شاملويي رهنمون شده است:
زبان كه مي گشايي در انكارش
از هُرم بويناك دهانت
به تلخي مصيبت مي مانم
دو زخم كاري
باري
بر گُرده ِ سپيده دم افتاد
و از شعري ديگر در همين دفتر سعي دارد از "فتحي" نظيره اي بيافريند در برابر "نازلي" (وارطان) در كتاب هواي تازة احمد شاملو:
فتحي
جواب قاطع چشمان منتظر
بر جاده هاي غربت
در كام اژدهاي آهن دارد مي سوزد
شاعر در دفتر پنجم،كه حاوي واپسين سروده هاي اوست، از زبان نسبتا ورز يافته و تثبيت شدة خود در بيان عصيان ها و اعتراض هاي اجتماعي بهره برده است. اين زبان اما، همچون اغلب شعر هاي ميانة دهة پنجاه در مواردي، سخت وام دار احمد شاملو است:
خانگيان!
من از هوايي ديگرم
نامبارك دما
كه كور سوي سعادت با شما بودن
چشمم را فريفت
ايضا:
تو را مي جويم
اكسير دير و دشوار ياب!
پادمرگي مگر
كه جستجويت را
جان مايه مي كنم؟
در همين دفتر با شعري مواجهيم كه يك سره بر طرز و طور شعر هاي نيماست:
هور قلياست گوييا، نه زمين
هر چه هرجاست خواب رنگ و غريب
هرچه به پايان دفتر نزديك مي شويم، با توجه به زمينة ملتهب اجتماعي و سياسي آن سالها، پزشكيان از آن يكدستي و همواري در لحن و زبان خود دور مي شود و دل به جريان هاي جامعه مي سپارد. گاه به شيوة سنتي قصيده گونه اي مي پردازد، گاه به دوبيتي پيوسته روي مي آورد و گاه مستزاد هايي به سبك و سياق اشعار دورة مشروطه مي سرايد و در مجموع مي توان گفت اين دفتر، از ميانه تا انته ا، فاقد انسجام و يكدستي زباني است، اگرچه در همة اين شعر ها تسلط و اقتدار شاعر بر كلام چيزي نيست كه از نظر ها پنهان بماند.
از اقسام شعر، اگر چه پزشكيان به شعر نو نيمايي گرايش بيشتري دار د، چيره دستي او در قالب كهن مثل غزل و رباعي، و به ندرت مثنوي و قصيده، يادكردني است. غزل هاي اولية شاعر حاكي از علاقة او به مفاهيم تغزلي با عنايت به شيوة سخن سرايي سعدي است، اما به تدريج گرايش او به مفاهيم اجتماعي عمق و تازگي خاصي به غزل هاي نو كلاسيك او بخشيده است و از اين لحاظ و با توجه به جديت و پيگيري شاعر طي يك ده فعاليت مستمر شاعري در قالب غزل مي توان مرحوم پزشكيان را از كساني دانست كه در دهة پنجاه در احياي اين قالب سنتي و تلفيق آن با دستاورد هاي نو گرايانه همت گمارده اند. گو اينكه، به لحاظ انتشار نيافتن شعر هايش در زمان سرايش نمي توان براي او نقشي تاثير گذار قائل شد. البته با توجه به آشنايي شاعر همشهري اش،مرحوم نصرالله مرداني، با توجه به شعر هاي او به ويژه در حوزة غزل نو مي توان گفت مرحوم پزشكيان به طور غيرمستقيم در احياي قالب غزل در دهة شصت نقش داشته و تجربه هاي او از طريق مرداني به نسل بعد، كه نسل اول انقلاب بودند، منتقل شده است.
زبان پزشكيان در غزل هايش زباني تراش خورده و پر انرژي است. غزل هاي اولية شاعر، در دفتر اول و دوم، رنگ و بويي رمانتيك و شخصي دارد، با اوزاني نرم و نسيم گونه:
زين بام زدي بال و به بام كه نشستي؟
در جستجوي دانه به دام كه نشستي؟
چرا اي كفتر چاهي ز چشمم پر زدي رفتي؟
ز دستم پا كشيدي، پر سوي ديگر زدي رفتي؟
تو لاله اي و به دشت سراب مي رويي
عروس شهر خيالي، به خواب مي رويي
اما، به مرور (از نيمه هاي دفتر دوم)، صبغة اجتماعي غزلهاي او روشن تر و پر رنگ تر مي شود:
چراغ حادثه بازيچه كف باد است
غزال واقعه در ديدگان صياد است
***
خدعه مىبارد از اين ابر كه بارانش نيست
بوى خون مىوزد، اين عطر بهارانش نيست
***
این یاوگان که دمشان خشکانده ریشه ها را
بادند و درنوردند اعماق بیشه ها را
غير از غزل، بيشترين گرايش شعري پزشكيان در قالب هاي قديم و رباعي و دوبيتي است. البته، رباعيات و دوبيتي هاي او، به رغم شور و فروزندگي شاعرانه اي كه دارند، همپاي غزل هاي او نيستند. ولي از كنار كوشش هاي شاعر در احياي اين دو قالب كهن نبايد بي اعتنا گذشت و نام پزشكيان را بايد در زمرة آن دسته از شاعران نو پرداز معاصر ياد كرد كه سعي در دميدن روحي تازه در پيكر فرسودة شعر كهن فارسي داشته اند. براي نمونه:
باران، باران چه بی امان می باری!
سنگین و صبور و سرگران می باری
پنداری مادر زمینی که چنین
بر نعش شهیدان زمان می باری؟
حركتي كه با رباعيات سياوش كسرايي آغاز شد در رباعيات منصور اوجي تثبيت شد و با رباعيات شاعران دورة انقلاب همچون سيد حسن حسيني و قيصر امين پور، در نيمة نخست دهة شصت، به اوج خود رسيد.
در سرتاسر پنج دفتر شعر محسن پزشكيان، رويكرد شاعر به واژگان بومي و استخدام آنها در شعر هاي نو به خوبي نمايان است،حال و هوايي كه يادآور شعر هاي جنوبي منوچهر آتشي نيز هست. اقامت شاعر در بوشهر، زادگاه آتشي، مُهر تاييدي پاي آشنايي نزديك او با فضاي شعر هاي آتشي مي گذارد. حس نوستالژيك شاعر به طبيعت بكر و نيز اعتراض او به تجاوز مظاهر دنياي جيد، به حريم فطرت روستايي دامان ذهنش را در پايتخت هم رها نمي كند:
آنگاه دال آهن
مغرور و سرفراز
بر لاشة بهارفرود آمد
و از راه مقايسة اين فضا با فقدان آرمان ها و ارزش هاي دلخواه نقبي به اجتماع مي زند و نقدي بر نظام سياسي نامطلوب وارد مي كند:
مرا از تبارم گرفتند
رهايم كنيد اي افق هاي مسموم
رهايم كنيد اي فضا هاي موذي
كه تيهوي پربستة خستة نغمه ام را
در آفاق باز تبار خود آزاد سازم
البته، استفاده از واژه هاي محلي و كوشش در شخصيت بخشيدن به آن ها و، از آن مهمتر، شكل دادن طرح و نقشة شعر در فضايي بومي كاري بود كه نيما در شعر هاي خود پيش گرفت و راهي پيش روي فرزندان معنوي خود نهاد. بررسي رنگ محلي در شعرهاي پزشكيان كار بايسته اي است كه در بضاعت اين قلم نيست. دركنار آن بايد از اشعار دفتر ششم شاعر ياد كنيم كه به تمامي در بردارندة بومي سرودهاي اوست.
بايد بگويم كه اولين آشنايي من با شعر مرحوم پزشكيان به واسطة همين غزل هاي محلي اوست از زبان دوست عزيزم، آقاي شيخ الحكمايي، كه آن را به گويش كازروني مي خواند و براي ما ناآشنايان با اين گويش ترجمه مي كرد. تاثيرگذاري و غناي عاشقانة اين شعرها حاكي از شناخت دو جانبة شاعر است، هم از قابليت ها و ظرفيت هاي زبان بومي خود و هم آشنايي او با ابعاد و جوانب شعر امروز. در مورد كم و كيف اين شعر ها بايد اهل آن نظر دهند و يادكرد آن در اين نوشته من باب تذكر و تاملي كوتاه در باب پيوند ذهني و زباني ميان شعر هاي دفتر هاي شش گانة پزشكيان بود.
انتشار شعرهاي محسن پزشكيان - به رغم تاخير سي ساله – اتفاق خوشايندي است، هم براي شعر امروز ايران و هم شعر ديار كازرون. اميد است انتشار آن بتواند باب بحث و گفتگو ونقد و بررسي را در مورد وجوه و جوانب شخصيت ادبي او بگشايد.
سیدعلی میرافضلی
دیگر مطالب پرونده:
مقدمۀ پروندهای برای مرحوم محسن پزشکیان
مروري اجمالي بر زندگي کوتاه محسن پزشکيان
یادداشت شفاهی یوسفعلی میرشکاک دربارۀ مرحوم محسن پزشکیان
ميزگرد نقد و بررسي مجموعه شعر شش دفتر محسن پزشکيان در شهر كتاب
گفتوگو با مليحه کشاورز همسر محسن پزشکيان
یادداشت علی داودی به ياد شاعري که در جاده از ياد رفت
خاطرۀ محمدعلی اینانلو از محسن پزشکیان
گفتگو با مصطفي رحماندوست از دوستان و همكلاسيهاي محسن پزشكيان
انتشار طرحهایی از محسن پزشکیان برای اولینبار
قلممويهاي از محمد تمدن در سوگ محسن پزشکيان
خاطرهخوانی فرامرز طالبی از روزهای صحنه و نمایش محسن پزشکیان
غزلی از مرحوم نصرالله مردانی، تقدیم به مرحوم محسن پزشکیان
محسن پزشکيان به روايت دوست و همکلاسياش محمدعلی شاکری یکتا
یادداشت شفاهی دکتر محمدرضا ترکی دربارۀ محسن پزشکیان
مقدمۀ سیدعلی میرافضلی بر کتاب «شش دفتر»
مقدمۀ عمادالدین شیخالحکمایی بر کتاب «شش دفتر»
شعری از محدعلی شاکری یکتا، به یاد محسن پزشکیان و نازنینش
اهدای جایزه «صبح بنارس» به همسر مرحوم پزشکیان