شهید آوینی و اخوان و فروغ و..
این طرف و آن طرف، از دوستان شهید آوینی زیاد شنیدهایم که او به دنیای ادبیات دلبستگی شدیدی داشت. تا این زمان شاید در مورد علاقههای ادبی سید شهید اهل قلم واضح نشنیده باشیم. شهرزاد بهشتی، از هم دانشکدههای شهید آوینی است که با ذکر خاطرهای از او تقریباً ما را با دنیای ادبی او آشنا میکند.
به خاطرهای ادبی راجع به شهید فرهنگ -آوینی- که توسط خانم بهشتی نقل شده است توجه کنید؛
«او روح شاعری داشت و گاهی اوقات شعر میگفت. ما از شعرهایش خیلی خوشمان میآمد. ولی نمیدانم چرا شعرهایش را جمعآوری نکرد. بعداً شنیدم که شعرهایش را از بین برد. خیلی متأسف شدم. یادم میآید که شعرای مطرح آن زمان مثل؛ اخوان ثالث، شاملو، فروغ فرخزاد و احمدرضا احمدی را دنبال میکرد. یادم میآید که این شعر فروغ فرخزاد را اوّلین بار از او شنیدم:
همه هستی من آیه تاریکی است
که تو را تکرار کنم
به سحرگاه شکفتنها و رستنهای ابدی خواهد برد
من در این آیه تو را آه کشیدم، آه
من در این آیه تو را به درخت و آب و آتش پیوند زدم.
آوینی آن زمان این شعر را دوست داشت و میگفت این شعرها از زمان گذاشتهاند. من خودم با خیلی از شعرها و حتی خیلی از کتابها از طریق او آشنا شدم. مثلاً بعضی شعرهای خانم طاهره صفارزاده را او به من معرفی کرد و اصلاً من از طریق آوینی با شاعران ایرانی آشنا شدم.
من وقتی با او آشنا شدم او همه شعرها را میشناخت و خودش هم شعر میگفت. یکی از شعرهایش را که آن زمان سروده است از حفظم؛
برایت گل میآوردم
برایت گل میآوردم
و با تو در اتاقی که به رنگ چشمهایت بود میماندم
ولی دیدم که دستم لحظهها را دور میریزد
تو شاید گریه میکردی که من تنهایی بیهودهای بودم
تو مثل نبض خوشبختی من آرام خواهی ماند
و هرگز مرگ یک دیوانه کوچک
که دور از باغ در زندان گلدانهای زیبای تو میمیرد
تو را گریان نخواهد کرد
میخکهایی که دور از باغ
در زندان گلدانهای زیبای تو میمیرند، میدانند
من تکرار یک تنهاییام
در چشمهایی که تمام چشمها را دوست میدارد.
او واقعاً شعرهای قویای میگفت. من تعجب میکنم چرا بعد از انقلاب شعرهایش را سوزانده. شاید هم قبل از انقلاب این کار را کرده است.»
خاطرات شیرین از این دست را «یاسر عسگری» از زندگی سراسر عشق و شور «شهید فرهنگ» برایمان رصد کرده است. علاقهمندان به اندیشه و تفکر سید شهیدان اقل قلم این کتاب را از نشر معارف تهیه کنند.