موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
شعر سپید رضوی از مجید سعد آبادی

گردوها که پوست انداختند به زیارتت می آییم

26 شهریور 1392 14:41 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 3.8 با 5 رای
گردوها که پوست انداختند به زیارتت می آییم

پدرم گفت

        گردوها که پوست انداختند

       و باغ خودش را از تمام طعم ها خالی کرد

      به زیارتت می آییم

مادرم از شوق

 لواشک های خشک شده روی بند رخت را جمع کرد

داد دست بچه های خیاط بانو

                               که تازه چادرنمازش را دوخته بود

خواهرم  ریسمان ریسمان

انجیرهای خشک شده را در طبق چید

پس کی گردوها دست پسران روستا را سیاه می کنند؟


ای باغ بگو کجای این جسم بی حرکتت به التماس بنشینم

و نگاه به چشمان مادرم بیاندازم که اگر دیر شود . . .

 

بد نگاه نکن زمانه !

که اگر این چنین نگویم چگونه بگویم؟

آری معجزه شد

دستهای سیاه تکان خوردند با حرکت اتوبوس

باغ داشت می گریست و عزرائیل

 گل های چادر نماز مادرم را می چید

            تا یکدست سفید شود

           تا سال ها بگذرد و امروز این ها را

در حرمت

برای خودم تعریف کنم

مجید سعدآبادی


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • گردوها که پوست انداختند به زیارتت می آییم
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.