به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، امیرحسین فردی چند نام را به ذهن تداعی میکند؛ داستان انقلاب، بچههای مسجد، کیهان بچهها، جشنواره شهید غنیپور و… . فردی برای همه اینها زحمت کشیده بود. زحمتی که بیدریغ و بینام برای همه اینها سالها کشید و خم به ابرو نیاورد. امیرخان حتی زمانی که گرفتار مشکلات قلبش بود هم دغدغه همه اینها را داشت.
امیرخان که رفت، همه بیشتر از آنکه نگران جشنوارهها و کارهی این دستی باشند، ناراحت بودند که پیرمردی مهربان و دلسوز را از دست دادهاند. چرا نگران باشند؟ امیرخان در همه این سالها فقط میخواست شاگردانی تربیت کند که همه معلم باشند. معلم مروج ادبیات انقلاب. اما وقتی پیرمرد حوزه هنری رفت همه نگران هم بودند، نگران از اینکه نتوانند وصیتنامه ادبی پدر داستان انقلاب را اجرا کنند.
امیرحسین فردی را بیشتر به عنوان پدر داستان انقلاب میشناسند، پدری که نه تنها همگام با انقلاب بود که همراه با آن نیز بود، این را دستنوشتهها و خاطراتش میگویند. دستنوشتههایی که فردی در آنها بهترین خاطرهاش در سی سالگی را پیروزی انقلاب میداند تا همین اواخر که بهترین زینت اتاق کارش را عکس مقام معظم رهبری میداند؛ عکسی که به او در ساختمان قدیمی کیهان روبروی ساختمانهای سیمانی شهر و فضای دلمرده تهران امید میدهد.
اما در میان این همه خاطراتی که او یاد میکند و یا دوستانش نقل، وجهی از او فراموش شده است؛ حضور فردی در جبهه. شاید عکسهای ذیل بتواند قسمتی از دین خاطرات نگفته را ادا کند:
پدر داستان انقلاب در خرمشهر
در بازدید نویسندگان مسجد جوادالائمه(ع) از جبهههای جنوب
انتهای پیام/