موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu

بازتاب شب شعر جوهر سرخ در خراسان

06 شهریور 1391 12:00 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: با 0 رای
خراسان - مورخ شنبه 1390/12/13 شماره انتشار 18069
نويسنده: عليرضا حيدري

 

«جوهر سرخ» فقط يک فرصت کوتاه و اندکي بود تا جمعي از شاعران کشور در تالار نور مشهد، آن هم در شب ميلاد امام حسن عسکري(ع) سروده هاي خود را به شهيداني تقديم کنند که نقطه هاي روشن و درخشان آسمان علم و دانش اين بوم و برند.

مرداني که جان خويش را براي سرافرازي اين سرزمين هديه کردند تا چراغ فروزان دانش هماره روشن تر از گذشته فراراه اين مردم باشد.

شاعران شب شعر «جوهر سرخ» که به دعوت موسسه فرهنگي ادبي «شهرستان ادب» براي اردويي آموزشي به مشهد آمده بودند، گردهم آمدند تا در کنار شاعران ميزبان خود از مشهد، واژه ها را به خدمت بگيرند شايد بتوان بهار را سرود و شکفتن را.

شايد بتوان جوهر قلم را به سرخي خون شهيدان جهاد علمي و هسته اي پيوند زد و بر اين باور پا بفشاريم که

با تو مي مانيم با تو، باشکوه عشق و باور

شوق ما فرداي روشن، شور ما فرداي بهتر

مجري «جوهر سرخ» سعيد بيابانکي بود، شاعري که تقريبا در کمتر از يک ماه در مشهد اجراي دو شب شعر را بر عهده گرفته است. او در آغاز مجلس از سيدجواد جعفري، مديرکل فرهنگ و ارشاد اسلامي دعوت کرد. جعفري نيز همايش «جوهر سرخ» را فرصت مغتنمي برشمرد که مي تواند براي انعکاس عظمت علمي اين سرزمين باشد و به سنت قدرداني از خدمات شهيدان عرصه جهاد علمي موثر افتد.

علي محمد مودب، شاعر و مدير موسسه «شهرستان ادب» اولين شاعري بود که براي شعرخواني دعوت شد. او البته توضيحي راجع به اردوي آموزشي اين شاعران بيان کرد و از حدود ۸۰ شاعري گفت که براي شهيدان علمي - هسته اي شعر سروده اند.

مودب در ادامه غزلي خواند که به اين شهدا تقديم کرده بود:

تو را به خاطر دانستن، تو را به خاطر ما کشتند

تو را گروه خدانشناس، به قصد جان خدا کشتند

تو ذهن روشن ما بودي، پر از تلالو آينده

براي آن که نينديشي، جنود جهل تو را کشتند

تو ذهن مردم ما، آري، تو جان مردم ما بودي

به کشتنت نه تو را، ما را، يکي يکي همه جا کشتند

جهان سکوت غم انگيزي است، نه يک دقيقه که صدها قرن

جهان که عربده جويانش تو را به جرم صدا کشتند

تو جوهر قلمي بودي که خونبهاي شهيدان بود

به کشتن تو شهيدان را دوباره حرمله ها کشتند

ولي هميشه خدا هست و هميشه اهل خدا هستند

هميشه اهل وفا هستند، ... چقدر کرببلا کشتند

ميلاد عرفان پور که بيابانکي «پاييز بهاري است که عاشق شده است» او را يکي از اشعار ماندگار عرفان پور برشمرد هم غزلي خواند براي شهيدمصطفي احمدي روشن و چشم روشني خانواده اش.

امشب از داغي دوباره چشم تهران روشن است

يوسفي رفته است، آري وضع کنعان روشن است

گرچه در بزم حماسه، هيچ جاي گريه نيست

در هجوم شعله ها، تکليف باران، روشن است

باز شمعي کشته شد با دست شب اما هنوز

اين شبستان کهن، با نور ايمان روشن است

کي ميان ابرهاي تيره پنهان مي شود؟

آسمان ما که با خون شهيدان، روشن است

مصطفي هم رفت، آري! او هم اين جايي نبود

مردهاي مرد را آغاز و پايان، روشن است

اميد مهدي نژاد که البته بيشتر به طنزسرايي مشهور است شعري خواند با اين مطلع که:

جنگ است فرزندان آرش! تير برداريد

جنگ است، تير از قبضه تکبير برداريد...

مصطفي محدثي خراساني هم طبق معمول دو- سه رباعي را خواند و سپس غزلي براي شهيد احمدي روشن:

اي بهار آشنايان، اي سرود هم صدايان

نام تو آرامش دل، ياد تو آسايش جان

مرز اشراق و شهودي، مطلع صبح يقيني

سرزمين آفتابي، خطه ايران زميني

مشرق شور و شکفتن، سرزمين عشق و عرفان

جان هستي را تويي دل، جسم هستي را تويي جان

آسمان مهرباني، سقف و بام خانه تو

مشعل مشرق زميني، عاشقان پروانه تو

با تو قرآن در تبسم، با تو ايمان در شکفتن

حيدري ها با تو خوانا، احمدي ها با تو روشن

مثل دريا بيکراني، سر به دامان تو عالم

هرچه برگيرند از تو، کي ز دريا مي شود کم

با تو مي مانيم با تو، باشکوه عشق و باور

شوق ما فرداي روشن، شور ما فرداي بهتر

در اين همايش که دو نماهنگ نيز پخش شد شاعراني ديگر از جمله حامد عسگري، عباس احمدي، مهدي جهاندار، بيژن ارژن، قربان ولئي،رسول پيره، حميدرضا نظري، مهري جهانگير، سيد حسين سيدي، محمد مرادي و حامد محقق نيز شعرخواني کردند. محمد مهدي سيار که مجموعه شعري از او به عنوان کتاب سال شعر انتخاب شده است، شاعر جوان ديگري بود که براي شعرخواني دعوت شد و غزلي خواند با حال و هواي شهادت

زود بيدار شدم تا سر ساعت برسم

بايد اين بار به غوغاي قيامت برسم

من به «قد قامت» ياران نرسيدم، اي کاش

لااقل رکعت آخر به جماعت برسم

آه، مادر! مگر از من چه گناهي سرزد

که دعا کردي و گفتي به سلامت برسم؟

طمع بوسه مدار از لبم اي چشمه که من

نذر کردم لب تشنه به زيارت برسم

سيب سرخي سرنيزه است... دعا کن من نيز

اين چنين کال نمانم، به شهادت برسم

مديحه سرايي سعيد حداديان در ميانه برنامه که شادمانه اي تقديم به امام حسن عسکري(ع) کرد، حال و هوايي متفاوت به جلسه داد دعوت از چند شاعر مشهدي از نگاه بيابانکي به دور نماند و از آن جمله راضيه رجايي بود که غزلي به شهيد روشن هديه کرد.

ماه روشن بودي از خورشيد گردون سرشدي

چشم خفاشان عالم کور! روشن تر شدي

مست شد باغ بهشت از عطر سرخ خنده ات

نوبهار بي قرار! آن لحظه که پرپر شدي

لرزه بر کاخ سياه گرگ ها انداختي

بس که در درس فنون عشق نام آور شدي

بر گلوي تشنه ياران، شدي باران ولي

بر وريد دشمنان دوستان، خنجر شدي

آمدي و دشمنانت يک به يک ابتر شدند

رفته اي و ميهمان ساقي کوثر شدي

زنده تر از پيش از هر قطره خونت که ريخت

صد هزاران، آفتاب روشن ديگر شدي

پايان بخش اين برنامه شعرخواني کوتاه استاد اکبرزاده بود و دعاي ختم جلسه.

 


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.