شهرستان ادب: یادداشتی که می خوانید پنجمین یادداشت از سری یادداشت های علی ششتمدی با موضوع «تأملی ساختارگرایانه بر قصص قرآن کریم» است.
ساختار روایی «عصیان و عذاب» در قرآن
چهار روایت از چهار قوم و پیغمبرشان در قرآن کریم وجود دارد که از نگاه ساختاری مشابه هم بوده و در این مطلب در کنار هم مورد بررسی قرار میگیرند. البته روایت عذاب الهی در روایتهای کلانتر قرآنی نیز وجود دارد. در داستان حضرت نوح (ع) و همچنین حضرت موسی(ع) و حضرت ابراهیم (ع). اما این چهار روایت به صورت محوری تأکید بر بحث نافرمانی و عذابی الهی دارند. به همین دلیل ابتدا به صورت جدا، روایات قرآنی هر کدام را دستهبندی و سپس ساختار روایی مشابهی را که در روایتهای قرآنی مربوط به «عصیان و عذاب» وجود دارند را استخراج میکنیم.
عادیان و پیغمبرشان هود
قوم عاد در قرآن بسیار مورد عتاب قرار گرفتهاند و پیغمبر این قوم، حضرت هود (ع) با وجود دعوت و تنذیر قومش موفق نشد تمام آنها را به دین خدا دعوت کند. این روایت در این سورهها به صورت مفصل نقل شده است:
1) سوره هود آیه 50: ابتدا هود (ع) قومش را به راه راست میخواند و به آنها میگوید که بدون چشمداشت به پاداش این دعوت را انجام میدهد. قومش دلیلهای او را نمیپذیرند و هود(ع) برایشان از خدا میگوید. سپس حجت و دعوت خود را بر قومش تمام میکند و آنها را از عذاب الهی می ترساند. خداوند پس از اصرار قوم عاد بر گمراهیشان بر آنها عذاب نازل میکند و هود و یاران موحدش به سلامت نجات مییابند. قرآن در آیات بعد قوم عاد را نفرین میکند.
2) اعراف آیه 65: این سوره نیز به همان شکل، روایت را از دعوت حضرت هود آغاز کرده و سپس از تکذیب او توسط قومش صحبت میکند. عادیان بر هود تهمت زده و هود آنها را از عذاب خدا میترساند و یادآور میشود که بعد از عذاب قوم نوح خدا به آنها جانشینی داد و به آنها نعمات خد را اعطا کرد. اما قومش درخواست کردند وعده را محقق سازد. عذاب نازل میشود و هود و پیروانش نجات مییابند.
3) شعراء آیه 124: در سوره شعراء نیز ابتدا هود قومش را دعوت میکند و تأکید میکند که از آنها پاداشی نمیخواهد. او زندگی بتپرستانه و متکبرانه آنها را به نقد میکشد و قومش نیز به دلیل اصرار بر سبک زندگی پیشینیان او را تکذیب میکنند.
4) احقاف آیه 21: این سوره نیز با دعوت و تنذیر آغاز شده و سپس این روایت تحلیل می شود: قوم عاد امکانات و استعدادهای برتری داشتند اما چون انکار ورزیدند این امکانات و استعدادها فایدهای برایشان نداشت و عذاب الهی بر آنها نازل گردید.
اما در آیاتی که فقط از قوم عاد نام برده شده و نام پیامبرشان نمیشود، به صورت اشارهوار به این روایت پرداخته شده است. این آیات اشاره به سرکشی آنها و بناهای محکمشان دارد و تندبادی که از طرف خدا آنها را در هم کوفت.
در مجموع پیرفت روایت حضرت هود در قرآن را به این شکل میتوان ترسیم کرد:
دعوت- انکار از طرف قوم- درخواست تحقق وعده- عذاب الهی- نجات پیروان پیامبر
روایت عذاب ابتدا با داستان قوم حضرت نوح آغاز شده و سپس یا روایت قوم عاد و پیامبرشان حضرت هود ادامه مییابد. در ادامه قوم ثمود و پیامبرشان حضرت صالح تصویر میشوند.
حضرت صالح(ع) و قوم ثمود
روایت حضرت صالح و قوم ثمود در ادامه عذاب عادیان و با ساختاری مشابه روایت می شود:
1) سوره هود آیه 61: حضرت صالح(ع) به سوی قومش فرستاده میشود و آنها را دعوت به توبه و پرستش میکند. قوم در کنار گذاشتن رسم بتپرستی پیشینیان به شک میافتند و حضرت صالح پاسخ آنها را داده و مادهشتر را به عنوان معجزه نشان میدهد. آنها شتر را پی میکنند و وعده عذاب به آنها داده شده و محقق میشود. صالح و قومش نجات می یابند و عذاب نازل میشود. ثمودیان نفرین میشوند.
2) سوره نمل آیه 45: باز هم روایت با فرستاده شدن و دعوت صالح (ع) آغاز میشود و دو قوم ستمکار با او صحبت میکنند. صالح در برابر انکار آنها پاسخ میدهد و نُه دسته فسادگر قوم را ارشاد میکند. قوم ثمود نقشه قتل پیغمبر را میکشند اما خداوند مکر آنها را پاسخ گفته و ثمودیان در عذاب الهی به هلاکت میرسند.
3) سوره اعراف آیه 73: شروع داستان دوباره مشابه موارد قبلی با فرستادن و دعوت است. سپس مادهشتر به عنوان معجزه ارائه میشود. قوم ثمود جانشین قوم قبلی (عادیان) معرفی شده و کافران و مؤمنین با هم اختلاف پیدا میکنند. کافران مادهشتر را پی کرده و درخواست تحقق عذاب میکنند. عذاب به صورت زلزله بر قوم نازل میشود.
4) سوره القمر آیه 23: اینبار ابتدا سخن از تکذیب پیغمبر توسط قوم روایت آغاز شده و سپس نقل میشود که ثمود پیامبرش را دروغگو میخواند. آنها شتر فرستاده را پی میکنند و عذاب وعده داده شده تحقق مییابد.
5) سوره شعراء آیه 141: قوم صالح را تکذیب میکنند. سپس دوباره بحث دعوت، روایت شده و به صورت مفصل صالح قومش را از نافرمانی میترساند. آنها درخواست معجزه میکنند و مادهشتر به آنها ارائه میشود. از ثمودیان خواسته میشود به سهم آب شتر تجاوز نکنند و آنها شتر را پی میکنند. عذاب الهی نازل میشود.
روایت قوم ثمود و پیامبرشان حضرت صالح(ع) همانطور که گفته شد در زنجیره روایتهای عذاب بین روایت عادیان و قوم لوط آمده است. پیرفت این روایت به این شکل است:
دعوت صالح (ع) به سمت پرستش- تکذیب- معجزه و حضور ماده شتر- پی کردن ماده شتر به علت سهم آب- تحقق عذاب الهی
حضرت لوط و قوم ایشان
روایت قوم لوط از جمله روایتهای خاص قرآنی است. البته این روایت نیز شکلی از عذاب الهی را به تصویر میکشد اما نوع تجاوز و نافرمانی در قوم لوط متفاوت است. نکته مهم داستان حضرت لوط همزمانی آن با دوران نبوت حضرت ابراهیم (ع) است. به تناوب در قرآن کریم، به عذاب این قوم اشاره شده است. اما در چند سوره روایت این مسئله به تفصیل بیشتری آمده:
1) سوره عنکبوت آیه 26: لوط به دین ابراهیم(ع) است و به قومش درباره عمل زشتشان سخن میگوید. اما قوم لوط انکار ورزیده و درخواست تحقق وعده عذاب میدهند. لوط دعا میکند و فرستادگانی نزد حضرت ابراهیم میروند و مژده هلاکت قوم ستمکار را میدهند. لوط و خانوادهاش نجات مییابند جز همسرش که در عذاب همراه دیگران نابود میشود.
2) حجر آیه 59: فرستادگان نزد لوط رفته و خبر نجات خانوادهاش را میدهند. البته جز همسرش. لوط از مردم شهر میخواهد به جای فساد با دختران ازدواج کنند که آنها انکار میکنند. عذاب الهی در زمان طلوع نازل میشود.
3) هود آیه 70: فرستادگان نزد ابراهیم (ع) هستند و او سعی در شفاعت قوم دارد. اما فرمان عذاب صادر شده است و فرستادگان نزد لوط رفته و از او میخواهند همراه خانواده (جز همسر) شهر را ترک کند. عذاب نازل شده و شهر زیر و زبر میشود.
4) نمل 54: لوط قومش را دعوت میکند و قومش به دشمنی و عناد با او برمیخیزند. عذاب الهی نازل میشود.
5) اعراف آیه 80: همان ساختار روایت که در سوره نمل وجود دارد
6) سوره شعراء آیه 160: قوم لوط دعوت او را نپذیرفته، او را تکذیب میکنند. لوط باز هم آنها را به ترک گناه میخواند. عاقبت دعا میکند که عذاب شوند و اهلش از این عذاب رهایی یابند. عذاب نازل میشود.
هرچند میزان تفاوت در میان روایتهای قوم لوط مقداری متنوعتر از روایتهای مشابه است، اما در نهایت باز هم پیرفت تمام این روایتها به شکل زیر است:
دعوت پیامبر، تکذیب و انکار از طرف قوم، وعده عذاب و نجات خانواده لوط (جز همسرش)، حضور فرستادگان و عذاب الهی توسط آنها.
نکته جالب توجه دیگر، تأکید متناوب به نجات نیافتن همسر لوط است. در هر روایت (حتی روایتهای کوتاه و اشارهای) به استثنا بودن همسر لوط اشاره میشود.
شعیب و قوم ایکه (اهالی مدین)
بخشی از روایت مربوط به حضرت شعیب (ع) مربوط به تقاطع آن با روایت زندگی و تبلیغ حضرت موسی (ع) است. گذشته از آن، بخش دیگر این روایت مربوط به ادامه روایت اقوام مورد عذاب قرار گرفته است. داستان قوم ایکه و حضرت شعیب همواره در ادامه روایت قوم لوط آمده است.
1) سوره اعراف آیه 85: خداوند شعیب را به سوی قومش میفرستد و او مردمش را به راه راست دعوت میکند. دعوت حضرت شعیب همواره با تأکید بر سلامت اقتصادی همراه است. او از قومش میخواهد از پیشینیان عبرت گیرند. اما کافران او و دعوتش را انکار کرده و تهدیدش می کنند. آنها حاضر نیستند از دین قبلی دست بردارند و با مؤمنین بر سر این اختلاف دچار مناقشه میشوند. عاقبت عذاب موعود به شکل زلزله (رجفه) بر آنها نازل میشود. شعیب از قوم خود رو برمیگرداند.
2) هود آیه 84: دوباره روایت فرستاده شدن شعیب به سوی قومش و دعوت او با رویکرد اقتصادی. گروه پیروان شعیب و مخالفانش با هم جدل و بحث میکنند. شعیب از منکران میخواهد که از سرنوشت اقوام نوح و عاد و ثمود و لوط درس بگیرند اما در اثر انکار و تهدید کافران، وعده عذاب به آنها داده میشود. عاقبت عذاب نازل شده و شهر مدین نفرین میشود.
3) شعراء آیه 177: اصحاب ایکه دعوت شعیب را تکذیب میکنند و او درباره دعوتش و اقتصاد حلال صحبت میکند. انکار آنها و درخواست تحقق عذاب با نزول عذاب دنبال میشود.
در سوره اعراف و هود روایت حضرت شعیب و قومش با روایت حضرت موسی (ع) ادامه مییابد. نکته عطف نافرمانی در روایت حضرت شعیب، بحث اقتصاد است. شعیب(ع) قومش را به عدم کمفروشی و کسب رزق حلال دعوت میکند. این مسئله در تمام روایات قرآن مربوط مورد تأکید قرار گرفته. پیرفت این روایت نیز به این شکل است:
دعوت با رویکرد اقتصادی، انکار، مناقشه، درخواست عبرتپذیری، وعده عذاب، تحقق وعده
نتیجه:
چهار روایت طرح شده دارای ویژگیهای مشابهی در مسیر روایی هستند. پیرفت روایت در این داستانها بسیار مشابه بوده و میتوان آن را با کلیدواژهها به صورت زیر نمایش داد:
دعوت، تکذیب و مناقشه، درخواست عبرتپذیری، نافرمانی، عذاب
البته شکل نافرمانی در هر قوم تفاوت دارد. درباره قوم لوط و شعیب به مورد خاصی اشاره میشود اما در نهایت ساختار محوری روایت در تمام این قصص یکی است. در آیات 94 تا 101 سوره اعراف مطلب قابل تأملی درباره این روایتها دیده میشود. همانطور که اشاره شد، این چهار روایت ـ چه به صورت اشارهای چه به صورت مفصل ـ معمولاً در ادامه یکدیگر آمدهاند و اقوام جانشین هم معرفی شدهاند. در سوره اعراف میخوانیم:
وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّبِيٍّ إِلاَّ أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ ﴿۹۴﴾ ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَواْ وَّقَالُواْ قَدْ مَسَّ آبَاءنَا الضَّرَّاء وَالسَّرَّاء فَأَخَذْنَاهُم بَغْتَةً وَهُمْ لاَ يَشْعُرُونَ ﴿۹۵﴾ وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ وَلَكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ ﴿۹۶﴾ أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَن يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنَا بَيَاتًا وَهُمْ نَآئِمُونَ ﴿۹۷﴾ أَوَ أَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَن يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنَا ضُحًى وَهُمْ يَلْعَبُونَ ﴿۹۸﴾ أَفَأَمِنُواْ مَكْرَ اللّهِ فَلاَ يَأْمَنُ مَكْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ ﴿۹۹﴾ أَوَلَمْ يَهْدِ لِلَّذِينَ يَرِثُونَ الأَرْضَ مِن بَعْدِ أَهْلِهَا أَن لَّوْ نَشَاء أَصَبْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ وَنَطْبَعُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَ يَسْمَعُونَ ﴿۱۰۰﴾ تِلْكَ الْقُرَى نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَآئِهَا وَلَقَدْ جَاءتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانُواْ لِيُؤْمِنُواْ بِمَا كَذَّبُواْ مِن قَبْلُ كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللّهُ عَلَىَ قُلُوبِ الْكَافِرِينَ ﴿۱۰۱﴾
و در هيچ شهرى پيامبرى نفرستاديم مگر آنكه مردمش را به سختى و رنج دچار كرديم تا مگر به زارى درآيند (۹۴) آنگاه به جاى بدى [=بلا] نيكى [=نعمت] قرار داديم تا انبوه شدند و گفتند پدران ما را [هم مسلما به حكم طبيعت] رنج و راحت مىرسيده است پس در حالى كه بى خبر بودند بناگاه [گريبان] آنان را گرفتيم (۹۵) و اگر مردم شهرها ايمان آورده و به تقوا گراييده بودند قطعا بركاتى از آسمان و زمين برايشان مىگشوديم ولى تكذيب كردند پس به [كيفر] دستاوردشان [گريبان] آنان را گرفتيم (۹۶) آيا ساكنان شهرها ايمن شدهاند از اينكه عذاب ما شامگاهان در حالى كه به خواب فرو رفتهاند به آنان برسد (۹۷) و آيا ساكنان شهرها ايمن شدهاند از اينكه عذاب ما نيمروز در حالى كه به بازى سرگرمند به ايشان دررسد (۹۸) آيا از مكر خدا خود را ايمن دانستند [با آنكه] جز مردم زيانكار [كسى] خود را از مكر خدا ايمن نمىداند (۹۹) مگر براى كسانى كه زمين را پس از ساكنان [پيشين] آن به ارث مىبرند باز ننموده است كه اگر مىخواستيم آنان را به [كيفر] گناهانشان مىرسانديم و بر دلهايشان مهر مىنهاديم تا ديگر نشنوند (۱۰۰) اين شهرهاست كه برخى از خبرهاى آن را بر تو حكايت مىكنيم در حقيقت پيامبرانشان دلايل روشن برايشان آوردند اما آنان به آنچه قبلا تكذيب كرده بودند [باز] ايمان نمىآوردند اين گونه خدا بر دلهاى كافران مهر مىنهد (۱۰۱)
این آیات تحلیل این روایات را از دیدگاه کتاب الهی برای ما بیان میکنند. در داستان این اقوام گاهی به خانههای خالی و عظمت نابود شده این اقوام اشاره میشود.
بار دیگر به پیرفت این روایات نگاهی بیاندازیم:
دعوت، تکذیب و مناقشه، درخواست عبرتپذیری، نافرمانی، عذاب
در این پیرفت، دو عطف مشاهده میشود. ابتدا در زمان تکذیب و بعد نافرمانی. در واقع همیشه نافرمانی پیش از عذاب روایت میشود. از آنجا روایت عذاب همیشه در اوج جریان دارد، نمیتوان نقطه اوج مشخصی برای آن تعیین نمود. البته ابتدا (دعوت) و انتهای روایت (خاموشی پس از هلاکت) ضربآهنگ آرامتری نسبت به بقیه بخشهای آن دارند. انتخاب این نمودار در ساخت روایی، به دلیل تنش بالای ماجرا و اتفاق خارقالعادهای است که در پایان روایت میافتد. در واقع برای رسیدن به تصویر لحظه عذاب، نیاز به مقدمهای در اوج احساس میشود. به همین دلیل روایت از همان ابتدا در چالشها و مناقشهها ادامه مییابد. یادآوری این نکته لازم است که ساختاری روایت عذاب الهی در دیگر روایات قرآنی ـ به خصوص روایت قوم حضرت نوح(ع) ـ وجود دارد که با توجه تحلیل پیشین، میتوان مشابهت آن روایات را نیز پذیرفت.