موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu

خورشيد بر شانه افهمي تابيده‌است - يادداشتي از حسن كيقبادي

06 شهریور 1391 15:24 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: با 0 رای
چند وقتي بود دلم تنگ شده بود براي خواندن كتابي پرجذابيت كه مرا با خود همراه كند و تشنه ي خواندن سطر بعدي نگه دارد. تا اينكه كتاب آقاي افهمي اين خواسته را برآورده كرد. الحق كه كتابي بود پر كشش كه به واقعه ي قاچاق مواد مخدر در زمان پهلوي و توسط اشرف و دار و دسته اي كه با او همكاري مي كنند پرداخته است. بيشتر اتفاقات داستان در سرزمين بلوچستان مي گذرد كه لااقل من كمتر نوشته اي از آن نواحي و از آداب و رسومشان خوانده ام. مخصوصا رماني كه به اين تفصيل و قدرت اين قوم را به تصوير بكشاند و ما را با آنها همراه كند و در نهايت به ما قدرت قضاوتي بدهد.

از همان آغاز كه كتاب را براي مطالعه باز مي كني، متوجه مي شوي كه با اثري قرص و محكم و با برنامه روبرو هستي. هر چه پيشتر مي روي،‌ سئوالهاي بيشتري در ذهنت ايجاد مي شود و همزمان با ايجاد شوق براي ادامه ي اثر، گره هاي بيشتري برايت پيش مي آيد. شايد به خاطر ايجاد فضاها و اپيزودهاي متفرقه كه از لحاظ زمان و مكان تغيير مي كند و باعث مي شود ما در زمان حال و گذشته و در راوي اول شخص و سوم شخص داناي كل در رفت و آمد باشيم. شيريني و قوت اين اپيزودهاي ظاهرا و گاها نامربوط به هم، اين است كه ما همزمان با خواندن اثر، پي به ماجرا مي بريم و اين قطعات پازل به ما كمك مي كند تا با كنار هم گذاشتن آنها بيشتر به شكل و شمايل ساختمان داستان پي ببريم.

داستان با شكنجه ي قهرمان داستان شروع مي شود و بعد از آن خيلي سريع از آن صحنه جدا مي شويم و به جريان مرگ سبحان گمشاد زهي مي رسيم. و تا دو سوم از داستان نگذشته، اين سئوال در ذهن ما هست كه اين مرد كه از پس ماموريتي مهم برنيامده و زير شكنجه بوده،‌ حالا چطور درگير پرونده ي مهم ديگري شده است. و شايد سئوال مهمتر براي ما اين باشد كه نويسنده چطور مي خواهد اين قطعات را به هم پيوند دهد؟ آيا آن اپيزود اول فقط صرف معرفي شخصيت قهرمان داستان است يا اين قطعه در جايي از دستان به قطعات ديگر جوش مي خورد و كمك به گره گشايي مي كند؟ خود اين كشش به ما كمك مي كند و در ما شور مي آفريند تا به ادامه ي داستان دل خوش كنيم و جلو برويم تا پي با كنه ماجرا ببريم.

در ادامه ي داستان با شخصيت هاي متفرقه ي زيادي روبرو مي شويم كه خود بنده از ورود اينهمه شخصيت به داستان و معرفي پشت سر هم گيج شدم. اما در خلال داستان نويسنده با ظرافت خاصي اين شخصيت ها را وارد مي كند و ما آنجاست كه مي فهميم معرفي اوليه در ذهن ما باز شده است. در طول داستان مهمترين سئوال شايد اين باشد كه چرا سبحان به قتل رسيده است و به دست كي و چگونه؟ سئوال بعدي اين است كه اين مامور امنيتي كه قهرمان داستان است چگونه از دست شكنجه گران نجات يافته و حالا در حال ماموريت سري ديگري است؟ و البته سئوالهاي فرعي ديگر. با زمان مي رويم و بر مي گرديم و كم كم با ورود شخصيت هاي فرعي پي به سئوالات متفرقه مي بريم ولي سئوال اصلي كه دليل و چگونگي قتل سبحان است را پي نمي بريم. تا اينكه در پايان بندي داستان به يك باره تمام ذهنيتهايي كه تا كنون درباره ي اين سئوال داشته ايم به هم مي ريزد. سبحان از آن انسان مبارز و قيور كه براي تعالي قوم بلوچ آمده است تا نماينده ي شوراي ملي شود و حق قوم بلوچ را بستاند و با بدبختي و فقر و بي سوادي و قاچاق مبارزه كند، به يك باره تبديل مي شود به كسي كه خودش باعث و باني همه ي اين كمبودها و نقصها بوده است. سبحان در يك محاكمه ي خانگي پس از بررسي اتهاماتش به قتل محكوم مي شود. حالا تمام اعضاي خانه را از اول و در طول داستان دوباره مي بينيم كه در پي كشف حقيقت زندگي سبحان گمشاد زهي بوده اند و حالا در انتها مي خواهند او را محاكمه كنند.

يكي از قوتهاي اثرهاي ماندگار اين است كه ما وقتي به پايان كار مي رسيم، تازه شروع مي كنيم دوباره به بررسي اثر از اول كار. دوباره موقعيتها و كارهاي شخصيتها و گفتگوهايشان را كنار هم مي گذاريم تا پي ببريم كه آن مقدمات چگونه ما را به اين نتيجه گيري مي رساند. و اين اثر چنين حسي را در من ايجاد كرد. در پايان اثر،‌ فكرها شروع شد. به آقاي جواد افهمي در خلق چنين اثري كه سرشار از خلاقيت است تبريك مي گويم. در ضمن اينكه گمان من اين است كه اين اثر به دليل پايان بندي شكيل خود ابهت و بزرگواري و حق پرستي قوم بلوچ را به خوبي به تصوير كشيده است.

اما اگر خواسته باشم براي خالي نبودن عريضه به چند نكته ي سئوال برانگيز به پردازم بايد از نويسنده سئوالهاي زير را بپرسم.

اول و مهمتر از همه اينكه ما در پايان داستان به ماجراي قتل سبحان كه گره اصلي داستان است پي مي بريم. تصميم به قتل رساندن او در جمعي چند نفره اتفاق مي افتد كه در آنجا نگهبانان فراواني هم هستند كه مواظب اوضاعند. سئوال اساسي اينجاست كه يك مامور امنيتي كه اطلاعات فوق سري را چنان با ظرافت بيان مي كند و ما قبول مي كنيم كه اين فرد چنان متخصص است كه همه ي اطلاعات را از منابع لازم به دست مي آورد،‌ نمي توانيم قبول كنيم كه اين مامور در طي تحقيقاتش حتي يك سر نخ كوچك هم از اينكه خانواده ي سبحان همت به قتل او بسته اند، به دست نياورد. مامور اخباري را براي ما رو مي كند و ما به دليل زكاوتش قبول مي كنيم كه اخبار بسيار شخصي است. حال چطور مي شود تصميمي كه در جمع لااقل ده نفره گرفته مي شود و به دست لااقل همان تعداد كشته مي شود و به آن صورت كه ترسيم شده از سيم بكسل آويزان مي شود و در نهايت قهرمان ما حتي كوچكترين اطلاعي يا شكي پيدا نمي كند. جا داشت كه نويسنده در طول داستان لااقل كليدي هرچند كوچك مي داد تا وقتي ما با اين نوع پايان بندي برخورد مي كنيم، قبلا اين شك در ما ايجاد شده بود. حتي شكي بسيار اندك و پنهاني.

دوم اينكه من هرچه در باره ي اعداد جدا كننده ي فصول فكر كردم پي به رمز و رازشان نبردم. چنين ديدم كه اگر اين اعداد حذف مي شد و داستان ادامه پيدا مي كرد باز هم لطمه اي به داستان نمي خورد.

سوم اينكه در مورد مامور امنيتي با توجه به كارها و اعمالش در بعضي جاها به اين شك مي رسيدم كه اين مامور كاري كه به او سپرده شده را ول كرده و دارد براي خودش و براي دل خودش كار مي كند. اين مرز تفكيك نشده بود. اگر اين مامور مورد حمايت دولت بود و از طرف دولت مامور شده بود كه اينجنين مي نمود ما مي خواست نمونه اي از دادن گزارش توسط ايشان به فرد بالادستي اي را مشاهده كنيم. ولي ما اين شخص را فقط در حال انجام كارها مي ديديم. در جايي كه به قلعه ي سيهوخان مي رسد اين نگاه برداشت مي شود كه نگاه او به سليمه زن سبحان به عنوان يكي از شخصيتهاي اطرف عوض شده است و او كه خود را مدافع سليمه مي داند به سمت دلدادگي يا شايد علاقه مندي سوق پيدا كند. اما اين نگاه هم با قتل ماموري كه سرطاسي داشت به دست سليمه به پايان مي رسد و رها مي شود. در نهايت و در آخرين خطهاي رمان مامور فارغ از هر مسئله اي پايش را روي گاز مي گذارد و مي رود.

در پايان از آقاي افهمي براي خلق اثري كه من خواننده را به وجد آورد و با قسمتي از تاريخ و فرهنگ يكي از اقوام ايراني آشنا كرد تشكر مي كنم.

حسن كي قبادي- سبزوار

کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.