موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یادداشتی از سید سکندر حسینی بامداد

جایگاه رسول اکرم درشعر معاصرافغانستان

30 دی 1392 10:44 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 3.5 با 4 رای
جایگاه رسول اکرم درشعر معاصرافغانستان

شهرستان ادب: سید سکندر حسینی بامداد شاعر و پژوهشگر جوان افغانستانی در این یادداشت با موضوع جایگاه پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی (ص) سراغ شعر امروز افغانستان رفته است:


 پرداختن درمورد زندگی نبی مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی (ص) یکی از وجایب هر مسلمان است و هر مسلمان وظیفه دارد تمام زوایا وابعاد زندگی حضرت را برای مردم آشکار نماید تا مسلمانان از نقطه نقطه زندگی حضرت درس چگونه زیستن وچگونه زندگی کردن را بیاموزد که البته امروزه هزاران کتاب واثر درمورد زندگی حضرت پیامبر نوشته شده است ودرواقع زندگی وسیره نبی مکرم اسلام است که انسان می تواند درمسیر درست  قرار بگیرد نویسندگان با بررسی سیره آخرین فرستاده الهی مسیر بسیار طولانی را برای مردم ومسلمانان بازنموده اند .

دراین میان زندگی حضرت پیامبر وجایگاه حضرت درادبیات ما هم خیلی خوب به نمایش گذاشته شده است  و از گذشته های خیلی دور ازشاعران عرب گرفته تا شاعران فارسی زبان همگی زندگی پیامبر را به عنوان آخرین الگو وآخرین فرستاده الهی درشعرشان بازتاب داده اند .

ما وقتی سروده ها وشعرهای شخصیت های بزرگی چون مولانا ، حافظ سعدی ، سنایی ، عطار ، بیدل و.... را بخوانیم  میبینیم مستقیم  وغیر مستقیم تماما سرشار از ارشادات ، گفته ها وفرمایشات نبی مکرم اسلام است وبه صورت مستقیم  هم به  وتوصیف ونحوه زندگی کردن پیامبر گرامی اسلام پرداخته که دراین نوشتار ما به این مسئله نمی پردازیم بلکه تلاش ما دراین نوشته این است که جایگاه حضرت پیامبر (ص) را درشعر معاصر افغانستان مورد بر رسی قرار دهیم . 

خوشبختانه یکی از نقطه های قوت شعر آینی افغانستان این است که اکثر شاعران ما چه شاعران جوان وچه شاعرانی که سالها دراین مرز وبوم قلم زده اند حضرت پیامبر درشعرشان ازجایگاه ویژه و والایی برخوردار است که این نقطه ی امیدی برای شعر آینی افغانستان حساب می شودتا آیندگان هم توجه ویژه یی به شعر نبوی داشته باشند . 

درمیان انبوه  شعرهایی که دراین آواخر درافغانستان برای حضرت پیامبرسروده شده شعر « هبوط » سروده‌ی شاعر نام آشنایی کشور استاد سید ابوطالب مظفری است که به جرائت می توان گفت یکی از بهترین شعر های است که درقلمرو شعر فارسی درعصر حاضر برای نبی مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی (ص) سروده شده است شاعران افغانستانی درشعر های نبوی شان به مسایل گوناگونی اشاره دارد که به مهترین آنها دراین نوشتار اشاره می شود. 


یک : 
ضرورت وجود پیامبر 

 در آن وضعیت نا بسامان جزیره العرب که جهل وخرافات واوهام دامن گیر مردم آن زمان شده بود  آمدن کسی که تمام سنت های خرافه جاهلی را ازبین می ببرد یک ضرورت جدی حساب می شد وپیامبر اکرم یگانه کسی بود که مردم را از تاریکی ظلم ونفرین نجات می داد وبرای مردم مکتب حیات بخش وانسانی اسلام را پیشنهاد کرد که شاعر این مسئله بصورت احسن درشعرش بیان کرده است   به عنوان نمونه به این چند بیت توجه کنید :

غیرت عشق بر آشفت ، گل از سنگ شکفت 
صد افق رنگ بر این گنبد بی رنگ شکفت 
غیرت عشق نتابید که یکتا باشد 
یا که خورشید دراین معرکه تنها باشد 
حیرت آلود شبی بود ، گرفتار فسون 
صبح شد ، آیینه لغزید زخورشید برون 
نیمه شب چشمه ی خورشید ازل گل شده بود 
صبحدم آیه یی از آیینه نازل شده بود
عرشیان زمزمه ی تابش سرمد کردند 
فرشیان آیینه را ترجمه احمد کردند 
عشق آتش شد وما لایق تقطیر شدیم 
جلوه یی کرد ازآن آیینه تکثیر شدیم (1) 

 استاد مظفری دراین چند بیت وضعیت نا به سامان شبه جزیره عربستان را به صورت بسیار ماهرانه واستادانه به تصویر می کشد ومی گوید ظلم ، خرافات ، جهل ، شهوت ، بی بند وباری به حدی درعربستان رواج یافته بود که اصلا انسان به معنی واقعی انسان درعربستان وجود نداشت درهمین زمان بود که غیرت عشق یا به تعبیر ساده غیرت خداوند به جوش آمد ودیگرغیرتش نتابید که بدون عبد وبنده باشد وهمه مشرک بمانند  ازهمین جهت  ازخود این سرزمین پر از جهل وخرافات عربستان  کسی را آورد  که کلید نجات همه ی مظلومان ومحرومان را دردست داشت وبرای زدودن جهل وخرافات واوهام به مبارزه برخواست وآنکس غیر از حضرت محمد مصطفی (ص)  هیچ کسی دیگری نبود که درمیان همه ی مشرکان وجاهلان برخیزد به هدایت وروشنگری بپردازد وتمام  رنج ها ومرارت ها را برای نجات وبه سمت سعادت هدایت کردن مردم به جان ودل بخرد وبه تعبیر استاد مظفری بودن پیامبر درمیان آن همه خرافه پرست مثل بودن آیینه در سرزمین سراندیب هست  دراین شعر سراندیب نماد جایی است که فقط برای انسان غم واندوه والم به ارمغان می آورد اما پیامبر درچنین جایی هم آلام را تحمل کرد وبحدی اذیت می شد که خودش فرمود : « ما اوذی النبی مثل ما اوذیت » و شاعر این مسئله را درشعرش بسیار استادانه بیان کرده است  به این دوبیت توجه کنید :

سنگ ، تشویش ، اجل ، شعله ، سقوط آیینه 
درسراندیب زمین کرد هبوط آیینه
بوی گل در نفس خاک مشوش شده بود 
بعد ازآن سنگ  ، دگر آیینه سرکش شده بود (2)

 مظفری درادامه ی این شعر می گوید که نبی مکرم اسلام پس از تلاش های طولانی ومکرر برای ارشاد وهدایت مردم خط  ومسیر درست انسانی را به خوبی ترسیم کرد ودر طول بیست وسه سال رسالتش خرافات واوهام را ازبین برد وبه مردم درس چگونه زندگی کردن وچگونه زیستن  را آموخت اما سرانجام ازدنیا رفت وامتش را داغدار مصیبت خود کرد مصیبتی که جبران ناپذیر است وراحت می توان گفت بزرگ ترین وغم انگیزترین  حادثه درتاریخ زندگانی انسانها رحلت حضرت پیامبر است که با رحلتش ارتباط انسان با خداوند ازطریق وحی قطع می شود به عنوان مثال به این چند بیت توجه کنید :
 
زاغ آمد زلب چشمه ربود آیینه 
اینک افتاده دراین گوشه کبود آیینه
اینک افتاده واز غربت خورشید ملول  
اینک افتاده به رنگی که ظلوم است وجهول
زاغ شوم آمد ومنقار به سنگی زد ورفت 
خانه ی روح مرا نیش کلنگی زد ورفت (3)

موحد بلخی یکی شاعران پیشگام درحوزه مهاجرت افغانستان نیز دریک رباعی به ضرورت نبوت پیامبر درعصر جاهلیت اشاره می کند ومی گوید که درآن زمانی که خبری از کتاب ومهربانی درصحرای عربستان وجود نداشت وفقط یگانه کار مردم آن زمان بادیه نشینی ، قتل وغارت ، چور چپاول ، خشونت وظلم بود آمدن کسی که برای مردم رأفت ومهربانی را به ارمغان بیاورد یک ضرورت جدی تلقی می شد ودرقحطی مهربانی وقحطی انسان باید کسی می آمد که وجودش مایه ی برکت ورحمت برای مردم باشد به عنوان مثال به این رباعی توجه کنید: 

ازآن سوی « خورشید برآمد » ، آن مرد 
گل کرد کتاب وآب ، بر بادیه گرد 
شب را از سوره تبسم افروخت 
درقحطی آب وآیینه در ناورد (4) 



دو :
ضرورت ارشادات پیامبر گرامی اسلام درجامعه امروزی

 مظفری برعلاوه این مفاهیمی  که ذکر کردیم  در شعرش بیان می کند توجه زیادی  به جامعه امروزی و وضعیت نابه‌هنجار جوامع اسلامی به ویژه افغانستان دارد شاعر می گوید با اینکه نبی مکرم اسلام راه چگونه زندگی کردن را به ما آموخت اما متاسفانه مردم ما ومسلمانان همگی دستورات اسلام وپیامبر اسلام را نادیده گرفتند وبه همین دلیل دچار بحران وهرج ومرج در طول تاریخ شده است برعلاوه شاعر خاطر نشان می کند که یگانه راه موفقیت جوامع اسلامی این است که باید  دستورات اسلام را مو به مو درمرحله ی اجرا قرار دهیم  وگرنه در منجلاب ظلمت وهمان وضعیتی دچار می شویم  که عرب های جاهلی داشتند یگانه چیزی که می تواند  جوامع اسلامی وافغانستان امروز ما را نجات دهد این است که ما به فرمایشات ودستورات آخرین فرستاده الهی حضرت رسول اکرم (ص)  عمل کنیم به این چند بیت توجه کنید:

شب گران بود ، درآن بادیه شبگیر شدیم 
دست هم را نگرفتیم ،  به زنجیر شدیم 
فرسخی بیش نپیموده وازپا ماندیم 
یک یک ازقافله ی عشق وسفر جا ماندیم 
طاقتم طاق شد وهمت پایم خشکید 
درشکاف نفس کوه ، صدایم خشکید 
خشک وپژمرده کشیدم تن قهر آلوده 
تا رسیدم به لب چشمه ی زهر آلوده 
چشمه یی ، خار وخس دشت ، به تیمار از او 
چشمه یی ، ایل شقایق همه بیمار از او 
سرکشان طعمه ی خاک از پی هم را دیدم
کاروان های هلاک از پی هم را دیدم 
کرکسان لاشه ی آتش نفسان درمنقار 
تکه ها ازتن پروار کسان درمنقار » (5) 

یگانه چیزی که رسول گرامی اسلام به آن توجه زیاد داشت وقرآن یگانه کتاب وحی هم به آن تاکید زیاد کرده است مسئله وحدت وهمگرایی است که متاسفانه  درجوامع اسلامی و درجامعه امروز افغانستان به فراموشی سپرده شده  وهمین نفاق وتفرقه افکنی است که دشمنان ما ازآن به عنوان بهترین وبزرگترین حربه استفاده می کنند وامروز افغانستان در درون همین لجن تفرقه افکنی دست وپا می زند وهمین لجن است که جامعه ما را ازمسیر درست انسانی منحرف ساخته  فقط تنها دلیلش این است که ما فریاد وندای « واعتصمو بحبل الله » را کاملا فراموش کرده ایم وازاسلام برای مان فقط همان ظاهرش مانده است ثروتمندان بر مستمندان وفقیران ظلم می کنند واز تلاش وزحمات آنها برای شان کاخ ها ساخته اند اما هیچ کس حق اعتراض را ندارد دقیقا همان وضعیتی که در دوره جاهلیت در عربستان  حاکم بود فعلا درتمام جوامع اسلامی حاکم شده است  شاعر دراین شعر مستقیما اشاره می کند که ما به دلیل نفاق نتوانستیم پایه های تکامل را بپیماییم  دچار غول وزنجیر شدیم به این بیت توجه کنید:

شب گران بود درآن بادیه شبگیر شدیم
دست هم را نگرفتیم به زنجیر شدیم
(6)

یا وقتی شعر « محمد (ص) » سروده شاعر خوب کشورمان  شهباز ایرج را بخوانیم بازهم می بینیم که شاعر  به خوبی به این مسئله را  با احساس قدرتمند شاعرانه درشعرش بیان کرده است شهبازدراین شعر  می گوید تا زمانی که ما مسلمانان عشق پیامبر را بدل داشته باشیم وفرمایشات حضرت را سرلوحه ی زندگی شان قرار دهیم  هیچ مشکلی دامنگیر مان نخواهد شد وما با عشق به پیامبرمان می توانیم کاخ ظلم ستم واستکبار را درهم بشکنیم به باور نگارنده وقتی هم وطنان ما با شهامت ودلیری ارتش سرخ شوروی سابق را شکست می دهد مهم ترین دلیلش ایمان وایثار وعقیده است که آن زمان مردم ما داشتند اما حالا دشمنان ما ازهر طرف به ما هجوم آورده اند اما کسی نیست که پاسخی به دشمنان فرهنگ وادب ما داشته باشد همه به دلیل نادیده گرفتن دستورات اسلامی است  به عنوان نمونه به این بیت توجه کنید : 

 درلرزه است کاخ ستم خانه ی فریب 
تا در زمانه عشق تو برپا محمد است (7)


وشهباز هم کاملا به این مسئله واقف است اوعظمت وشکوه مسلمانان را فقط به دین اسلام می داند وبارومند است که تنها دین اسلام می تواند دریچه ی کامیابی وتکامل ومعنویت را برانسانها بگشایدودرمسیرپرفراز ونشیب زندگی غیر ازرسول اکرم کسی دیگری نمی تواند ما را به مسیر درست رهنمون سازد به عنوان مثال به این بیت نگاه کنید :

دنیای ما شکوه گرفته ز دین او 
امید ما به کوچه ی فردا محمد است (8) 


سه 
تاثیر فرهنگ اسلام درجهان

یکی از مسایلی که شاعران به آن اشاره دارد تاثیر گذاری فرهنگ اسلام درجهان است با توجه با آنچه که گفته شد درزمانی که دین اسلام در شبه جزیره عربستان ظهور کرد زمانی بود که جهل وخرافات بی داد می کرد و این مسئله تنها درعربستان نبود بلکه درتمام نقاط جهان ظلم ، ستمگری ، جور واستبداد به مرحله ی بالا رسیده بود وفرهنگ انسان ساز اسلام درطی بیست سه سال با اینکه نبی مکرم اسلام زحماتی بسیاری را برای  رشد واعتلای دین اسلام متحمل شدند خوشبختانه دین اسلام درنقطه نقطه جهان گسترش یافت بسیاری ازملت ها به پیروی ازدین اسلام برخواستند که امروز بیش از یک ملیارد مسلمان درجهان زندگی می کنند برعلاوه اسلام  وقتی ما فرهنگ غرب وپیش رفت هایش را درنظر بگیرم همه از قرآن به عنوان الگو استفاده کرده اند وازفرهنگ اسلام تا بی نهایت به نفع خویش استفاده کرده اند اما سوگمندانه باید نوشت که مسلمانان  فقط از اسلام همان ظاهرش را حفظ کرده اند وهمین مسئاله باعث شده که بسیاری از ممالک اسلامی دچار هرج ومرج وبحران های تلخ سیاسی شده است وظیفه ما این است که تمام آموزه های اسلامی را درنظر بگیریم تا یک زندگی سرشار ازموفقیت داشته باشیم حالا به این رباعی استاد موحد بلخی  توجه کنید :  
آفاق از او کتاب ،  آموخته است 
شعر شکر وشتاب ، آموخته است 
اصلاح شده است برگ گل از نفسش 
گل ازدو لبش گلاب آموخته است (9)





پی نوشت ها  :
1 – مظفری ، سید ابوطالب ، عقاب چگونه می میرد ، ص – 85 کابل ، انتشارات تاک  1390
 2 – همان 
3 – همان 
4 – موحد بلخی ، سیدحسین ، چارباغ خورشید ، ص – 9 تهران ، انتشارات عرفان 1392
5 – مظفری ، سید ابوطالب ، عقاب چگونه می میرد ، ص – 86 کابل ، انتشارات تاک 1390 
6 – همان 
7 -  درختان تبعیدی ، نمونه های غزل امروز افغانستان ، به کوشش علی محمد موودب وسید ضیا قاسمی ص - 58 ، تهران ، انتشارات شهرستان ادبی فارسی 1392
 8 – همان 
9 – موحد بلخی ، سید حسین ، چارباغ خورشید ، ص – 11 تهران انتشارات عرفان 1392 

 

 


 

کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • جایگاه رسول اکرم درشعر معاصرافغانستان
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.