سوال: چقدر به این موضوع معتقدید که جهانی را که نویسنده در داستان می سازد باید ما به ازای بیرونی داشته باشد؟
محمد حسن شهسواري :
در واقع نویسنده در بهترین حالت با شخصیت های قصه خود جهانی را در داستان خلق می کند که همه چیز در این جهان داستانی باور پذیر است اما این شخصیت، این فضاها و این رفتارها در بین مردم و در جامعه بیرون داستان یافت نمی شود. در واقع به نوعی این موضوع را تاریخ ادبیات تکلیفش را روشن کرده و گفته می شود که ما مجازیم هر چیزی را وارد داستان کنیم به این شرط که بتوانیم به خواننده بباورانیم و اگر قرار بود که نزدیک بودن به جامعه فقط ملاک خلق اثر باشد اساس بوجود آمدن ژانرهای علمی تخیلی و فانتزی زیر سوال می رفت. اینکه خارق العاده بودن سوژه و دور از دسترس بودن از دایره درک جامعه باعث دور شدن از باورپذیری داستان می شود سطحی ترین نگاهی است که می توان به تولید و شیوه تولید اثر داشت این مردم در جامعه بیرون داستان ماشین پراید سوار می شوند پس داستانی خوب است که پراید در آن باشد و اگر نباشد داستان اصلاً واقعی جلوه نمی کند و این نگاه به جهان داستان طور کلی اشتباه است.
بعضی می گویند باید داستان با انتخاب موقعیت و سوژه از بطن جامعه و معضلات موجود به خلق اثر بپردازد اما ببینید مشکلات مردم همه اش معضل ترافیک که نیست. بله اگر یک رمان بتواند مشکل فکر کردن را از پیش پای مردم بردارد خوب است. مثلاً می گویند ایرانی ها در انجام کارهای گروهی دچار ضعف هستند که اینجا به نظر من بزرگترین خصیصه شان حسادت است و حالا اگر کسی بتواند رمانی بنویسد که حتی در 4700 سال پیش در ماوراء النهر اتفاق بیفتد اما معضل حسادت را به بهترین شیوه مطرح و بررسی کرده باشد به مراتب بهتر از رمانی است امروز اتفاق بیفتد و شخصیت ها در قهوه خانه ای در چهار راه گلوبندک نشسته باشند و چای بنوشند؛ چون مشکلات ما همه اش مشکلات روز مره نیست و این نوع مسائل فقط بخشی از زندگی ما هستند.
ببینید در غرب با این که اسطوره ی برجسته یا خاصی ندارند خودشان این اسطوره ها را می سازند چرا؟ برای این که ملتشان نیاز دارند. بنابراین ما تحت تأثیر مشکلات جامعه هستیم اما به هر دلیلی امکان دارد این اتفاق در زمان حال در آثارمان بروز پیدا نکنه.
محمد حنيف:
جواب: به طور کلی برای نوشتن دو بال مورد نیاز نویسنده است یکی بال تجربه و دیگری بال تخیل. خصوصاً در مورد نویسندگان جوان و کم تجربه باید توجه داشت که هر چه شخصیت ها و موقعیت ها، ما به ازای بیرونی داشته باشند البته با کمک گرفتن از امکان تخیل، راحت تر از عهده خلق جهان داستان و توسعه و پرورش آن بر می آیند البته لزوماً این طور نیست که مثلاً در مورد یک شخصیت نیاز باشد نویسنده در ویژگی های یک نفر متوقف شود بلکه او می تواند خصوصیات مختلفی را از افراد مختلف در یک شخصیت جمع نماید و این کمک تخیل است به ویژگی هایی واقعی در افراد جامعه؛ اما امکان دارد شخصیت نهایی خلق شده با این تلفیق وجود خارجی نداشته باشد. اما با گذشت زمان و تقویت قوه تخیل و کسب تجربه، نویسنده می تواند شخصیت هایی را در ذهن بسازد و آنها را پرورش دهد. به هر حال شخصیت های داستانی تفاوت هایی با شخصیت های واقعی دارند که آن در هنر داستان پردازی بروز می یابد.
علیرضا سيف الديني:
جواب: جهان داستان باید بر جهان بیرون از داستان غلبه داشته باشد و این طور نیست که ما همه ی واقعیت های بیرون را به جهان داستان منتقل کنیم. جهان داستان باید تشخص داشته باشد و خودش را نشان دهد.
اگر نویسنده معتقد باشد که جهان داستان را باید داخل خود داستان ساخت و این کار به شیوه درستی انجام پذیرد دیگر مهم نیست که این جهان واقعیت بیرونی داشته باشد یا نه. من معتقدم داستانی بازآفرینی واقعیت نیست.
اگر نویسنده نسبت به حادثه ای یا واقعه دچار برانگیختگی احساس شود این واقعه می تواند بخشی از جهان داستان باشد اما باز توجه به این است که جهان داستان را مغلوب نکند در واقع جهان داستان مانند ساختمانی است که کم کم و با ابزار و مصالح گوناگونی ساخته می شود، ممکن است نویسنده حوادث، شخصیت ها و رخدادهایی را از جهان بیرون به داستان وارد نماید اما آن عنصر حکم یکی از ابزار یا مصالح در روند ساخت ساختمان داستان است نه همه آن و در واقع اگر ما همه چیز را از بیرون وارد جهان داستان نماییم داستان ما نیز گویی جزئی از واقعیت بیرون و جزئی از واقعیت بیرون و جزئی از تاریخ می شود اما با یک شیوه درست و هوشمندانه می شود بخشی از تاریخ یا حوادث آن را با حفظ فاصله به عنوان بخشی از رمان به کار گرفت.
حمیدرضا شاه آبادي:
جواب: جهان داستان می تواند ما به ازای بیرونی داشته باشد اما گاهی اوقات لازم است که اثر یک نویسنده را ترجمه نمود به زبان جهان بیرونی، نویسنده ممکن است از یک اتاق بسته صحبت کند که چند نفر در آن محبوس اند و بعد ما می توانیم آن را تعمیم دهیم به همه جهان و اینجا در واقع ما اثر نویسنده را ترجمه می کنیم، درک می کنیم و رمزگشایی می کنیم و در می یابیم که با این که نویسنده از جهان بیرونی سخن نگفته از چیزهای دیگری نوشته مثلاً شهری به نام لی لی پوت خلق کند که در نگاه اول به نظر یک اثر کاملاً فانتزی می آید اما وقتی که رمزگشایی می کنیم می بینیم که نه نویسنده در واقع، دید وسیع تری به موضوع و جهان دارد.
علی اصغرعزتي پاک:
داستان معمولاً آینه ای از واقعیت های جامعه در همه ابعاد از جمله سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و غیره است آینه ای از چهره آدم های یک روزگار است ولی انسان ها فقط یک چهره مادی که ندارند و چهره های فراوانی دارند و انسان ها نه فقط با چهره عادی و نه فقط با چهره معنوی بلکه با تلفیقی از اینها که خود به گونه های مختلف جلوه می نماید زندگی می کنند و گاهی داستانی نوشته می شود که در ظاهر به زندگی عادی مردم خیلی نزدیک نیست اما وقتی عمیق تر نگام می کنیم جلوه های آن را در بطن جامعه و انسان ها می توان مشاهده نمود مثلاً نویسنده در داستانش از چیزی به نام دیو نام می برد که جایی چنین موجودی را ندیده ایم و این دیو ما به ازای خارجی ندارد اما ما به ازای درونی دارد و در واقع نویسنده دارد درون انسان ها را روایت می کند، چیزی را روایت می کند که آدم ها خیلی در ظاهر با آن درگیر نیستند و بیشتردر خلوتشان با آن دست به گریبان هستند.
اما اگر ما به ازای بیرونی را تکرار عینی جهان بیرون با همین دیوارهای سیمانی و همین رفت و آمدها تعریف می کنید من به چنین چیزی در جهان داستان اعتقاد ندارم و داستان به نوعی یک گریزگاه و مفری برای فرار از روزمرگی های این زندگی است و با دیدن یک چهره دیگر یک فضای دیگر می توان یک فضای ذهنی خلق کرد یک فضای آرمانی، یک فضای غیر این جهانی خلق کرد و در واقع با این همه چیز از در بیرون همه چیز ازدورن ما می جوشد اما جهان داستان آمده که همین فضای ثابت و تکراری را بشکند.
محسن سليماني:
جواب: این مربوط به خواننده هایی است که دنبال رابطه یک به یک جهان داستان و جهان خارج از داستان هستند در بعضی از ژانرها این اتفاق نمی افتد و در واقع جنبه های معنایی است که اهمیت بیشتری در آن گونه از آثار خواهد داشت. مثلاً در ژانر فانتزی و علمی و تخیلی حوادث و شخصیت ها ما به ازای بیرونی ندارند و صرفاً نویسنده آنها را در داستان خود خلق نموده است و به همین دلیل معمولاً در جذب خواننده موفق عمل می کنند. خیلی از مخاطبان ادبیات داستانی توقعشان این است که نمی خواهند در همین جهان واقعی و فیزیکی بمانند و دنبال واقعیت دومی هستند که می توانند آن را در جهان داستانی پیدا کنند.
حميد عبدالهيان
به نظر من همه جهان های داستانی مابه ازای بیرونی دارند ولی نسبت هایشان با هم متفاوت است یعنی زمانی در یک اثر جهان داستان دقیقاً یک کپی از جهان بیرون است که این خیلی هنری نیست و معمولاً آثار ضعیفی در این قسمت تولید می شود و زمان دیگری هست که از جهان بیرون فاصله زیادی دارد اما به گونه ای جهان داستان بازتاب جهان بیرون است به عنوان مثال دنیای مولانا یک دنیای خاص است که در عالم واقع پیدا نمی شود ولی زیباست و همین طور مارکز دنیایی خاص و ویژه دارد آدم هایی که با ملحفه های سفید در آسمان پرواز می کنند مسلماً چنین چیزی در دنیای خارج از داستان وجود ندارد ولی این ها برداشت های هنری و هنرمندانه نویسنده از جهان بیرون است که در این صورت به مخاطب عرضه می کند.
جواد افهمي
زمانی سخت به این مسئله اعتقاد داشتم که جهان داستانی، شخصیت های روایی، رویدادها، گره های داستانی باید حتما مابه ازای بیرونی داشته باشد. در حال حاضر زیاد به این مسئله توجه ندارم. به توانایی خودم رجوع می کنم و این که تا چه حد می توانم خواننده را با متنی که نوشته ام یا درحال نوشتنش هستم همراه سازم. این مهم ترین مسئله و دغدغه من است. برخی سبک های نوشتاری از جمله رئالیسم ایجاب می کند که وقایع و رخدادها و شخصیت ها و حتی مکان ها و مقاطع زمانی روایت مابه ازای بیرونی داشته باشد. به نظرم در همین قالب نویسنده توانا می تواند با تحریک حس همذات پنداری خواننده از برخی مرزها عبور نماید و به طور مثال از شخصیت ها، رخدادها یا مکان هایی نام ببرد که نه قابل لمس هستند و نه جایی دیده شده اند و نه کسی می تواند در جایی سراغی از آن بگیرد. بندة حقیر معمولا سعی می کنم با وام گرفتن از یک یا دو یا حداکثر سه واقعه، مکان یا شخصیتی که در کانون یک حادثة مهم بوده اند کل ماجرا را به هم بریزم و خواسته هایم را در قالب یک روایت تازه و بی بدیل پی ریزی کنم. بیشتر دلم می خواهد داستانی طرح کنم با شخصیت هایی که فقط امکان ظهور و بروزشان هست و البته نه خیلی زیاد. مردان و زنانی که همه ما در وجودمان نیاز به بودنشان را شدیداً حس می کنیم.
گفتگوها: سيدحسين موسوي نيا