موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یادداشتی از بهار ایمانی راد

گزارش نخستین روز اردوی بانوان شاعر

01 اردیبهشت 1393 22:21 | 2 نظر
Article Rating | امتیاز: 2.8 با 10 رای
گزارش نخستین روز اردوی بانوان شاعر

شهرستان ادب: همزمان با برپاییِ نخستین اردوی شعر جوان انقلاب اسلامی برای بانوان در دوره‌ی سوم آفتابگردان‌ها، یکی از اعضای این اردو یعنی شاعر جوان خانم «بهار ایمانی راد» قبول زحمت کردند تا خبرنگارِ افتخاری شهرستان ادب باشند. حکایتِ اولین روزِ اردو را در اولین یادداشتِ ایشان می‌خوانید:


قرار بر این شد رأس ساعت مقرر که تقریباً می‌شد بعد از نماز ظهر ،همه در محل موسسه جمع شویم.
کرد ،لر ،بختیاری،مشهدی ،اصفهانی و شیرازی و حتی زاهدانی و جنوبی‌ترین نقطه‌ی کشور، یعنی از بندر امام خمینی همه هستند. این اولین اردوی شعر جوان انقلاب برای بانوان است. اینجا هرچه هست شعر هست و شعر هست و شعر . و باز هم این اعجاز شعر است که این مسیر طولانی را برای شاعران کوتاه کرده و انرژی مضاعف بخشیده؛ آن‌چنان که دوستی می‌گفت هجده ساعت در راه بوده است و هجده ساعت هم در طول روز مشغول شعر شنیدن و خواندن ، اما باز هم تمایل دارد شاعرانه به سر کند. پیش از شروع این اتفاق شاعرانه ما را از کم و کیف کلاس‌ها مطلع کرده‌اند و تقریباً آن قدرها هم بی‌اطلاع و غافل از ایام اردو نیستیم.



افتتاحیه
 
افتتاحیه هم که اصل مطلب است و قوت غالب هر گردهمایی، بالأخص اگر جمع شعرا باشد و تابع قوانین شاعرانه. افتتاحیه همراه می‌شود با محکم‌کاری‌ها و عهد و میثاق شعاری. از این جهت که مدام باید تکرار شود. (بگذریم که ما اعضای خوبی بودیم وهمان بار اول تا آخر اردو پای قولمان ایستادیم و عهد نشکستیم)
جناب عرفان پور مدیر دفتر شعر شهرستان ادب خوش‌آمد گفت و مسئولان اردو هم تک‌تک خود را معرفی نمودند وبر ما حجت تمام کردند که تا آخر اردو چه کنیم تا مشکلی پیش نیاید و اردوی خوبی در پیش رو داشته باشیم.

عرفان پور از اردو می‌گوید و اینکه اصلاً چه شد که بعد از دو دوره موسسه بر آن شد اردوی بانوان به پا کند. دوره‌ی شعر جوان انقلاب معروف به آفتابگردان‌ها سومین دوره‌ی خود را می‌گذراند و ایشان مزایای این دوره‌ها را آشنایی با اساتید و سرآمدان ادبی کشور، استعداد یابی و همچنین نقد و بررسی شعرهای اعضایی که در نقاط محروم کشور زندگی می‌کنند و از نعمت انجمن‌های ادبی بی‌بهره‌اند، برشمردند. به اعتقاد ایشان انجمن‌های حاضر در سطح شهرستان محیط‌های بسته‌ای هستند که شاعر در آن محدود به همان محیط بسته می‌شود و با جریان اصیل شعر امروز آشنا نمی‌شوند و غالب این انجمن‌ها ترویج یک سبک خاص ادبی می‌کنند. 
آقای عرفان پور تفاوت این دوره‌ها را با رویدادهای ادبی کشور در ایجاد رقابت کاذب در این رویدادها و عدم توجه به امر آموزش اشاره کرد.




عناصر شعر (استاد امینی)

رسیدیم به کلاس استاد اسماعیل امینی که همه را صمیمانه پای صحبت‌های شیرینش نشاند. استاد از شعر گفت و تعریف شعر که ذاتاً قابل تعریف نیست.  به قول استاد تعریف شعر همچون تعریف جوان نابالغی است که در مسیر رشد و تکامل است و هنوز به ثبات نرسیده است. برای شعر هر آن باید تبصره‌های نو قائل شد و البته قلمرویی وسیع و طبیعتاً برای این وسعت نمی‌شود مرز و تعریف قرار داد.

اسماعیل امینی آفتابگردان ها

استاد برای ما حرف‌های خوبی داشت که شاید اگر گفته نمی‌شد کماکان  گمان می‌کردیم، می‌شود شعر عزیز را تعریف کرد و از فلانی خرده گرفت که چرا این‌گونه که من شعر را تعریف می‌کنم شعر نمی‌گویی. آقای امینی حتی الزامی برای مشخص کردن تفاوت‌های شعر امروز و دیروز نپذیرفت و بیشتر از اشاره به این تفاوت ،تفاوت شعر و شبه شعر را مهم و اصولی دانست. سخنانش وجدآور بود و بچه‌ها را میخکوب کرده بود. بسیاری از سبک و سیاق‌های ادبی امروز را نفی کرد و به پای میز محاکمه نشاند. (من که شخصاً دلم خنک شد از این روشنگری) 

کارگاه شعر و نقد

رسیدیم به شعر شنیدن و شعر خواندن و حتی شعر گفتن: دیده می‌شد بعضی از دوستان در جلسه متأثر از فضای شاعرانه‌ی اردو، به گوشه‌ای رفته بودند و در انزوا شعر می‌سرودند. آری شعر، یعنی ماجرایی که ما را علی‌رغم بسیاری سختی‌ها دور هم جمع کرد.
هر بار که یک نفر از اعضا برای شعرخوانی روی سن می‌رفت، یکی از چهار کارشناس جلسه، شعر او را نقد می‌کردند. اساتید با دیدن قوت اشعار و استقبال و نقدپذیری اعضا که از میان گروه‌های مختلف سنی و با سوابق گوناگون حضور داشتند، باروحیه‌ای مضاعف به نقد ادامه دادند. اعضای کوچک‌تر که متولدین 75 به بالا بودند تحسین و شگفتی همه را بر انگیخته بود.

آقایان اسماعیل امینی و حمیدرضا شکارسری و خانم‌ها فاطمه طارمی و راضیه رجایی از کارشناسان و اساتید منتقد بودند.

حمیدرضا شکارسری امینی راضیه رجایی فاطمه طارمی

این اولین کارگاه نقد بود و هنوز آن چنان خم و چم کار دستمان نیامده بود و شاید از زمان استفاده‌ی کافی نشد و می‌توانست جلسه پربارتر باشد. مجری برنامه هم از میان کارشناسان یعنی خانم راضیه رجایی انتخاب شد. بعد از نام  و یاد خدا اولین شاعر این کارگاه خانم "فاطمه حسینی" از سروستان  فراخوانده شد.
تیک تاک ساعت
سال‌ها از یادگار قدم‌های بابا می‌گذرد
صدای پوتین نارنجک‌ها می‌گوید
و صدای تیک تاک فرهنگی...

آقای شکار سری می‌گوید سرودن در حوالیِ موضوعاتی از این دست آسان نیست. زیرا پرداختن به موضوعات عینی هم دشواری‌های خاص خود را دارد چه رسد به موضوعات ذهنی و انتزاعی که شاعر آن حس و حال را درک نکرده .

شاعر بعد خانم "منیره واجد" از شهر نایب‌الزیاره‌ها مشهد مقدس متولد 70 ، و از آن  شاعره‌ها که به قول نقد رایج "شعرش به نسبت سنش خوب است"

اشتباه گرفته‌ای ،
لبخندم را 
با لبخندی که زنان زیادی را
       در شهر آلوده کرده است 
من برای خودم دیوانه‌ام 
آن‌ها هم برای خودشان
...

مجری شاعر بعد را خانم "مرضیه سلیمانی" از بندر دیر اعلام کرد:

از کوچه بالا می‌رود هرروز تنهایی 
این مرد شاید عشق پاک دختری باشد 
گاهی نگاهش می‌کنم ،از دور می‌خندد
این مرد شاید امتحان دیگری باشد...

خانم "سارا میرشکار" از زابل شاعری دیگر است و شعری زیبا با مضمون خلیج‌فارس برایمان خواند.

اوج عزت من و کشورم، خلیج‌فارس
نذر آسمان تو پیکرم، خلیج‌فارس
خون آبی قلم تشنه می‌شود و باز
می‌نویسد از تو مادرم، خلیج‌فارس...

استاد امینی این شعر را  به خاطر توانمند بودنِ موسیقی شعر و غلبه‌اش بر محتوا مناسب اجرای موسیقایی و گروه سرود خواند. و البته بیراه هم نمی‌گفتند. شخصاً همیشه ترجیح می‌دهم اشعاری را بخوانم که اگر وزن ندارد اما چیزی برای من داشته باشد. منظورم همان پیام نهفته است که در قالب تصویر، اندیشه، اتفاق و یا اصلاً آن شاعرانه رخ می‌نمایاند. (به هر صورت ،برویم سر گزارش خودمان)
خانم لیلا حسن نیا از تبریز شاعر بعد کارگاه ما بودند و غزلی خواندند.

من از یک درد از یک بغض بی‌هنگام لبریزم
بگو با من کجا باید در این هنگامه بگریزم
مرا دردی است در سینه که با خون دیده پرورده 
مخواه از من که با لبخند این مردم در آمیزم
...

مجری شاعر بعد را خانم"فاطمه تک دهقان" از ایبک خواندند و یک شعر سپید از ایشان:

سلام 
صدام را از ته دنیا می‌شنوید
اینجا زور هیچ کوچه‌ای
                        به خیابان نمی‌رسد...

آقای شکار سری می‌گوید اینکه شاعر چه می‌گوید اهمیت ندارد اینکه همان را چگونه می‌گوید مهم است و فی‌الواقع هم همین طور است.

شب شعر

گمان می‌کنم این بار اولی است که بانوان توانسته‌اند در یک شب حقیقتاً شاعرانه و در این ساعات پایانی شب حضور داشته باشند. این شب شعر فقط اسمش شب شعر نبود. هم شب بود وهم بی‌اندازه شعر و شاعر. فقط نمی‌دانم چرا ریخت و قیافه‌ی سالن کمی متفاوت تر از شب شعرها بود. نه شمعی روشن بود و نه بوی عود و مشک و عنبری و نه گل شب بو و رز وحشی که با احساس شعرا بازی کند تا فی‌البداهه برای تنهایی گل شعری بسرایند. اما چهره‌های خسته‌ی شعرا تداعی گر شب شعرهای معروف بود و همچنین چهره‌های عجیب و غریب شعرا.

ناصر فیض آفتابگردان ها

شب شعرمان مدرن بود .حاج سعید حدادیان داشتیم و ناصر فیض، گاهی خندیدیم و گاهی متأسف شدیم.
حاج سعید با آن صمیمیت و ملاطفت همیشه که در شعرش هم موج می‌زد شعر معروف مدرسه را برایمان خواند.

باز دل تنگ زنگ مدرسه‌ام / دنگ دنگی که می‌شود پرو بال
حسرت مشق‌های ننوشته / لذت بیست‌های اول سال
مزه تلخ ترکه‌های انار / مزه ترش زالزالک کال
کیف و کفشی که آرزویم بود / نرسیدم به آرزوی محال
هم نوا با اذان صبح شدن / ذکر بی‌بی و عطر احمد و آل

ناصر فیض هم آمد تا ما را به فیض برساند و انصافاً هم  که رساند. به تازگی از سفر سوریه بر گشته بود و خستگی و غم ملایمی در چهره‌اش داشت. از سوریه و مظلومیت مسلمانان برایمان گفت آن قدر دل شکسته بود که تاب نیاورد و هق‌هق امانش نداد. ناصر فیض انسان عجیبی است. با تأسفش همه متأسف شدیم و با طنزهای قند و نمکش با تمام وجود خندیدیم. چه می‌شود کرد؟ طنزپرداز همیشه محکوم است  به طنز خواندن و جماعتی را به خنده در آوردن. حتی اگر خودش هوای گریه داشته باشد.




کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • گزارش نخستین روز اردوی بانوان شاعر
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: