شهرستان ادب: حلقهی آفتابگردانها پس از یک هفته برگزار نشدن به دلیل تعطیلی نیمهی خردادماه، 21 خرداد 1393 با حضور شاعران و علاقهمندان در محل موسسه شهرستان ادب برگزار شد.
در ابتدای این جلسه محمدحسین نعمتی، شاعر و از مسئولین موسسه شهرستان ادب که زحمت اجرای برنامه را به عهده گرفته بود، پس از سلام و خوشآمد به حضار چند دقیقه دربارهی اخبار ادبی هفته و روز سخن گفت.
پس از این مقدمهی کوتاه، به رسم ادب و احترام به کسوت، شعرخوانیهای این هفته را نیز، آقای فریدون شمس با غزلی عاشقانه آغاز کرد. این شاعر که از اعضای حوزهی هنری در ابتدای انقلاب و از شاگردان مرحوم مهرداد اوستا نیز بوده است، غزلی با مطلع زیر خواند:
برق نگاه تو هیجان میدهد به من
آن چشمهای شبزده جان میدهد به من...
این شعر که مورد استقبال و تشویق حضار قرار گرفت، مباحثی مانند لزوم کاربرد ردیف فعلی مناسب و دقت در بهکار بردن بعضی واژگان را در جلسه مطرح کرد.
شاعر بعدی، علی چاوشی، از اعضای دورهی اول آموزشی شعر جوان انقلاب اسلامی بود. صاحب وبلاگ اشکها، غزلی خواند با درونمایههای آیینی:
اگرچه برفم و در روز عید میمیرم
هزارشکر ولی، روسفید میمیرم...
کاربرد مضامین و موتیوهای آیینی و مذهبی در اشعار غیرآیینی مثل عاشقانه و اجتماعی، بحث مهمی بود که حول محور این غزل شکل گرفت. بعضی از حضار، معتقد بودند حضور علائم مذهبی در اشعاری که به مسائل مذهبی نپرداختهاند، میتواند شعر را بیشتر به فضای ذهنی شاعر و مخاطب مسلمان نزدیک کند. حضور اسامی خاص تاریخی-مذهبی نیز از دیگر مباحثی بود که در پی خوانش این شعر در جلسه مطرح شد.
سعید پورطهماسبی، از اعضای جدید حلقهی آفتابگردانها، شاعر بعدی بود که ضمن تمجید و تشکر از فضای دوستانهی حاکم بر حلقهی آفتابگردانها، با لحن و صدای خوب خودش غزلی با این آغاز خواند:
نه، کسی را سر همدردی و غمخواری نیست
همدلی؟ همنفسی؟ همسخنی؟ آری، نیست...
لزوم نکرهنبودن حرف «یا» در قافیه هنگام همنشینی با دیگر انواع «یا» مثل یای مصدری و یای نسبت، نکتهای بود که پس از خواندن این غزل در جلسه به آن اشاره شد. طبق این قاعدهی ادبی، واژهی منتهی به یای نکره نمیتواند با واژهی منتهی به دیگر انواع یا قافیه شود.
اما آغاز سپیدخوانی در این جلسه، شعرهای سیدرسول پیره بود. محمدحسین نعمتی، مجری جلسه که خود در کنار شعر کلاسیک، سپید هم میسراید، با تبریک به پیره بابت کسب سرو زرین جشنوارهی شعر فجر در بخش سپید، از او خواست چند شعر برای جمع بخواند تا حق شعر سپید هم در حلقهی آفتابگردانها ادا شود. سیدرسول پیره، 4 شعر سپید خواند که یکی از آنها در زیر میآید:
درختان کوچه
تکههای آسمان
عابران
یکییکی میافتند در آینهی کوچک ماشین
و این یعنی تو داری از من دور میشوی
این اشعار، باب بحث دربارهی زیباشناسی شعر سپید را در جلسه باز کرد. نعمتی، مجری برنامه، ضمن گلایه از مظلوم واقع شدن شعر سپید در ادبیات امروز، به زیباشناسی متفاوت در این گونهی شعری اشاره کرد و نوع نگاه به آن را مستلزم دیدگاهی غیر از دیدگاه سنتی دانست. نعمتی در ادامه به جایگاه مهم تصویرسازی در شعر سپید به عنوان یکی از گوناگونیها با شعر کلاسیک اشاره کرد و نوع مواجهه به موضوع را در شعر سپید به خلاف شعر سنتی، غیرمستقیم دانست.
خوانش شعر سپید در حلقهی آفتابگردانها، با شعرخوانی آقای رحمانیپور ادامه پیدا کرد. او شعری سپید راجع به پیامبر خواند و پس از آن، غزلی در حال و هوای انتظار با این مطلع:
دنیا کمی شرم مسلمانی نخواهد داشت
اینگونه بی تو هیچ انسانی نخواهد داشت...
محمدحسین نعمتی، مجری و کارشناس جلسه، ضمن تشکر از رحمانیپور، با بیان اینکه ردیف فعلی به کاررفته در این غزل تا حدی رسمی و اخباری است، خواهان دقت بیشتر در انتخاب ردیفهای فعلی شد. دقت در بهکارگیری کلمات منتهی به یای غیرنکره در مقام قافیه نیز دوباره در نقدهای این شعر مطرح شد.
علیرضا رافتی، از اعضای جوان و همیشهحاضر حلقههای آفتابگردانها، شاعر بعدی بود که باتوجه به روز مبارک نیمهی شعبان، دو غزل آیینی خواند. یک غزل عربی در مدح بانوی دو عالم حضرت زهرا (س) و یک غزل انتظار با این مطلع:
غربت میان جمع پدیدار میشود
وقتی که چاه محرم اسرار میشود...
روان سرودن به زبان عربی، خصیصهی منحصربفرد شعر رافتی است که حضار و کارشناسان ضمن اشاره به آن، رافتی را موردتشویق قرار دادند.
از اعضای دورهی سوم آفتابگردانها، علی نیکجو در جلسه حاضر بود که 2 شعر سپید و یک غزل با این آغاز برای جمع خواند:
نشستم شعر میگویم مدام از زور بیکاری
و حالم را نمیفهمند ساعتهای دیواری...
در بخشی از این شعر، اشارهای شدهبود به رمان قیدار، اثر رضا امیرخانی. بخشی از حضار این ارجاع درونمتنی به ادبیات انقلاب را دلپذیر خواندند و لزوم اینگونه ارجاعات را در آثار نویسندگان و شعرای جریان انقلاب اسلامی یادآور شدند. از دیگر مباحثی که در پی خوانش این شعر در حلقه مطرح شد، شکستگی زبان در شعر کلاسیک و استفاده از کلمات روزمره در اینگونهی شعری بود.
محسن نورپور، دیگر عضو دورههای آفتابگردانها شاعر بعدی بود که چند رباعی فاطمی خواند:
جمع است تمام دین ما، در مادر
تسبیح نماز ماست، مادر... مادر...
افسوس که در میان ما فاصلهای است
یک روضهی ناتمام: ما... در... مادر...
نقد اشعار نورپور، به دلیل ضیق وقت و نزدیک شدن زمان ملکوتی اذان مغرب، به جلسهی آیندهی حلقهی آفتابگردانها موکول شد.
شاعر بعدی، علی جعفرآبادی بود که برای اولین بار در این جمع شعر میخواند. جعفرآبادی غزلی عاشقانه خواند با این آغاز:
اگرچه چشمت از آن چشمهای رنگی نیست
کسی به قدر تو معشوقهی قشنگی نیست...
اما پایانبخش این حلقه، شعری از سیدوحید سمنانی، شاعر و محقق ادبی بود. سمنانی که خود از کارشناسان دفتر شعر شهرستان ادب است، غزلی زیبا با این مطلع خواند:
برای من که پرم از قفس، پری بفرست
اگر نه پر، دو نفس بال باوری بفرست...
محمدحسین نعمتی، در پایان جلسه، ضمن تشکر از شاعران حاضر در حلقه، با تبریک روز میلاد منجی و موعود عالم، ختم جلسه را اعلام کرد.