موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یادداشتی از سعید تاج‎محمدی

کاش امشب همگی شعر بخوانند اینجا

25 تیر 1393 10:13 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 4.33 با 3 رای
کاش امشب همگی شعر بخوانند اینجا

شهرستان ادب: سعید تاج‎محمدی شاعر جوان و از اعضای دوره‎ی آفتابگردان‎ها از شاعرانی است که امسال در دیدار شاعران با رهبر انقلاب حضور پیدا کرده است. روایتِ او را از نخستین حضورش در چنین جلسه‎ای می‎خوانید.

 

دنیا همیشه همینگونه بوده است. گاهی اوقات تا چشم باز میکنی میبینی آنچه مدتها انتظارش را داشتهای یا آرزویت بوده اکنون در حال روی دادن است یا حتی آمده و گذشته است و حالا تو ماندهای با یک رویای محقّق شده که گویا باید مدتی بگذرد تا بفهمی چه شد و چگونه شد...

این وصف حال من است، شب نیمهی رمضان وقتی یک لحظه به خودم آمده و خود را بر روی یکی از صندلیهای بیت رهبری دیدم که در چند قدمی رهبر ادیب و فرزانهام نشسته و دارم شعر دوستانم را میشنوم. آری؛ این رؤیایی بود که حالا از محقّق شدنش ساعاتی گذشته و کم کم دارد برای من روشن میشود که چه شد و چگونه.

در تمام این سالهایی که تصاویر دیدار شاعران را با رهبر انقلاب از تلویزیون یا سایتهای خبری میدیدم به این فکر میکردم که شعر برای یک نفر مثل من چه کاری میتواند بالاتر از این انجام دهد که دستم را بگیرد و ببرد در یک حیاط پر از درخت و گل و دو زانو بنشاند دست در دست و چشم در چشم کسی که همیشه عکس زیبایش تیمّن و تبرک صفحهی موبایل و رایانه و اتاق شخصیام و نشاط تماشایم بوده است. به این فکر میکردم که چه زیباست که شعری که خودش همیشه از عشق و وصال و درک حضور محبوب میگوید برخیزد و آستین برایت بالا بزند و همه را با هم ارزانیات کند.

حافظ وصال میطلبد از ره دعا

یا رب! دعای خسته دلان مستجاب کن

حالا من بودم و حسّی که هرگز فکر نمی کردم این گونه باشد! وقتی دست رهبر نورانیام را در دستم احساس کردم و نگاهم مات چشمانش شده بود، همهی آن حرفهای آرمانی و بزرگی که آماده کرده بودم تا تنها با ایشان مطرح کنم به ناگاه از ذهنم رفت و وقتی به خود آمدم صدای دلنشین حضرت آقا داشتند با این جمله بدرقهام میکردند که : « خداوند انشاالله دلتان را گرم نگه دارد...»

و شاید این زیباترین و کاملترین جملهای بود که میتوانست پاسخ معدود حرفهایی باشد که در یاد ماند و به ایشان زده شد.

بر سر سفرهی افطار که چند قدم این طرف تر از حضرت آقا نشسته بودم بیش از آن که سفره و طعامش سیرم کند، این دیدن بی واسطهی چهرهی صاحب سفره بود که مشتاقتر و تشنهترم میکرد:

گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق                       

ساکن شود، بدیدم و مشتاقتر شدم

 افطار هنوز تمام نشده بود که برخی با تجربهها زودتر خود را به سالن اصلی رسانده و بر صندلیهای جلوتر نشستند. در کنار چند شاعر جوان جای مناسبی انتخاب کردیم و نشستیم به گونهای که هم رهبرمان را از زاویهای مناسب میدیدیم و هم شاعران اصلی تر را!

شعرخوانی جانبخش شاعر هندو برای امیرالمؤمنین (ع) که با «...منم غلام علی» پایان یافت، شعرخوانی فرزانه خجندی تاجیک که با ردیف «شبت خوش باد و روزت خوش» و در پایان از رهبری همین ردیف را شنید، نکتههای رهبری در خلال شعرخوانیها که چه طنز و چه جدی خنده بر لب حضار مینشاند تا جایی که رهبری در یک مورد گفتند:«خارج از شوخی!»، گاف دکتر قزوه در نگفتن پسوند خلیج فارس که طعنهی رهبری را در پی داشت، طنز خوب سعید طلایی، دعوت رهبری از زکریا اخلاقی و امیری اسفندقه و حداد عادل برای شعرخوانی، پاسخ "نه!" قاطع رهبری به خانمی که قصد داشت زرنگی کند و درپایان وقت شعرخوانی با صدای بلند تقاضای شعرخوانی کرد، نگاه معنادار و سنگین ایشان به حجت الاسلام گلپایگانی که شعری با مایههای مدحی خواند و ... همگی از لحظات جالب و دلنشین این نشست بسیار بسیار صمیمی بود که انصافاً هر لحظهی آن برای خود یک خاطرهی تمام عیار است.

از شعر خوانیها که بگذریم نکتهی جالب توجه برای من شوق و لذتی بود که از این دیدار در چهرهی رهبر نقلاب مشهود بود. به جرآت میتوان گفت شوق و لذتی که ایشان از این دیدار میبردند بسیار بیشتر از شاعران است واین نکته را ایشان چند سال قبل در همین دیدار به اشاره گفته بودند که:

« جمعیت ارباب وفا مگسلد از هم

این سلسله تا روز جزا مگسلد از هم...»

پس از شعر خوانی نوبت به شنیدن بیانات رهبر انقلاب بود که در آغاز از شعرها و پیشرفت جوانان گفتند و تشکر از حضور شاعران در این جلسه.

اصل این دیدار و بیانات رهبر انقلاب در مورد شعر که هر ساله مطرح میشود جدای از خود بیانات نشانگر عمق نگاه فرهنگی و ارزشی ایشان به مقولهی شعر است که امسال هم این موضوع در قالب بحث هویت فرهنگی بیان شد. برای شخص من جالب ترین بخش بیانات امسال رهبر انقلاب، عنوان کردن بحث نقش شاعر در نفوذ به خلوت مخاطب و اهمیت ساختن این خلوت است. بحثی که اگر دقیق تر بررسی شود یک پشتوانهی گراسنگ برای شعر است و باید خیلی صریح گفت که این حرفها را فقط کسی مثل رهبر انقلاب میفهمند. یعنی تنها از ایشان توقع بیان این نکات است. تنها از کسی توقع شنیدن این مباحث مهم و دقیق ادبی و فرهنگی میرود که میگوید: « فرهنگ، تنها چیزی است که حاضرم جان خود را برای آن فدا کنم»  و یا میگوید:«شعر پشتوانهی هویت فرهنگی یک ملت است».

بله. ما خوشحالیم و شاکر. نه تنها برای درک این دیدار صمیمی و درک حضور رهبر فرزانه و عزیز انقلاب اسلامی و ولی امر مسلمین جهان بلکه به خاطر بودن فردی ادیب و فرزانه و فرهنگی مثل آیت الله خامنهای (دامت برکاته) در جایگاه عالی ترین نهاد این کشور نظام مقدس.

و من..

...من همهی حرف دلم را به ایشان در قالب همان جملهی کوتاه در پایان حرف هایم گفتم که :« آقا! ما فقط دلمون به شما گرمه...»

و همان گونه که ذکرش رفت چه پاسخی گرمتر و خواستنیتر و کاملتر میتوانستم برای این جمله بگیرم از ایشان وقتی با تبسم نگاهم کردند و فرمودند: « خداوند انشاالله دلتان را گرم نگه دارد...» و آن هم با تکیه بر واژهی "خداوند"...

حرفهای زیادی از این جلسه و این دیدار ماند که از زبان و قلم این حقیر که برای اولین بار توفیق درکش را داشتم بر نمی آید؛ اما همهی حرف را رهبر معظم انقلاب در پایان شعر خوانیها با یک بیت طنزواره گفتند که:

« کاش امشب همگی شعر بخوانند این جا

بعد آن تا سحری جمله بمانند این جا!»

جانا! سخن از زبان ما میگویی...


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • کاش امشب همگی شعر بخوانند اینجا
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.