موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
درس‎گفتارهای زهیر توکلی در اردوی شهرکرد آفتابگردان‎ها

جریان‌شناسی شعر انقلاب

05 شهریور 1393 20:19 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 1 رای
جریان‌شناسی شعر انقلاب

شهرستان ادب: آخرین کلاس دوره‌ی سوم آفتابگردان‌ها، توسط زهیر توکلی شاعر و پژوهشگر ادبیات معاصر برگزار شد. در این کلاس، که نود دقیقه به طول انجامید، زهیر توکلی در مورد «جریان‌شناسی شعر انقلاب» صحبت‌های خود را آغاز نمود:


زمینه‌های تحول در شعر فارسی، پیش از انقلاب فراهم شده‌بود

«شعر انقلاب به معنای مضامین سیاسی که حاوی اعتراض به حکومت سابق بود، سابقه‌ی بسیار زیادی دارد و گروه‌های مختلفی این نوع از شعر را می‌گفتند؛ این نوع از شعر، شعر انقلاب است. قبل از انقلاب، دو سه چهره‌ی شاخص بودند که شعر با رویکرد اصلاحی- انقلابی می‌گفتند که آقای موسوی گرمارودی و آقای نعمت میرزازاده، طاهره صفارزاده، جواد محدثی، مرحوم محمدجواد بهجتی و حسن حاج علی‌محمدی از آن دسته هستند؛ این گروه شعرهای مذهبی با رنگ و بوی سیاسی- اجتماعی می‌گفتند. شاخص‌ترین چهره‌ها در این میان، علی موسوی گرمارودی و طاهره صفارزاده بودند. بعد از انقلاب، چند اتفاق خیلی مهم در حوزه‌ی ادبیات انقلاب رخ داد. یکی از این اتفاقات این بود که بازگشتی به شعر کلاسیک صورت گرفت. البته زمینه‌های این بازگشت قبل از انقلاب شروع شده‌بود. مثلا غزل نو قبل از انقلاب توسط منوچهر نیستانی، محمدعلی بهمنی، حسین منزوی و دیگران آغاز شده‌بود. در حوزه‌ی رباعی هم، حرکت سرودن رباعی با زبان معاصر،  پیش از انقلاب آغاز شده‌بود. شاعرانی مثل منصور اوجی، دکتر اسماعیل خویی و سیاوش کسرایی کسانی بودند که در این حوزه گام برداشتند. این جریانات محدود به این دو قالب نبود، بلکه در سایر قالب‌ها مانند قصیده نیز دیده می‌شود. همین نهضت‌ها، در کار شاعران بعد از انقلاب تاثیر بسیاری داشتند. وقتی نیما کار خود را شروع کرد، چون جریان رسانه‌ها و مطبوعات بیشتر در دست چپ‌ها بود، این‌ها خیلی طرفدار نیما بودند و این‌ها خیلی شعر نو را تبلیغ می‌کردند. به موازات این‌ها کسانی بودند که هم‌چنان شعر کلاسیک می‌گفتند. جریان حد وسطی هم بود، مثل نادر نادرپور، فریدون توللی و پرویز ناتل خانلری، که می‌گفتند به نوگرایی ادبی نیاز داریم ولی با شعر نو هم موافقت چندانی نداشتند. شعر نو از وقتی نیما شروع کرد، در دو دهه‌ی بعد از آن، نمونه‌های خوب آن خلق شد. در نتیجه جریان میانه، در کنار جریان نیمایی حرکت کرد و از دهه‌ی چهل به بعد شاعرانی وارد فضای شعر شدند که شعر کلاسیک می‌گفتند ولی از دستاوردها و امکانات شعر نیمایی استفاده می‌کنند. تمام کسانی که در این دوره چهره‌های این نسل را تشکیل می‌دهند، هم شعر نیمایی می‌گویند و هم غزل. نوآوری در قالب کلاسیک در حدود قراردادهای همان قالب است، اما در شعر آزاد، شاعر باید تصویر خیلی نویی بیافریند و یا در زبان شعر خیلی باید تصرف کند.»

 

ملک‌الشعرای بهار، بزرگ‌ترین میراث‌دار شعر خراسان بود

صاحب کتاب «میخانقاه»، در ادامه‌ی سخنان خود، در خصوص وضعیت نوگرایی در قالب‌های کلاسیک در دوران معاصر تصریح کرد: «ملک‌الشعرای بهار، بزرگ‌ترین میراث‌دار شعر خراسان بود. می‌توان گفت که نواوری در قصیده هم با شعرهای او آغاز شد: اشعاری مانند دماوندیه، یکی از نمونه‌های این نوآوری است. اما بهار، هیچ التفاط و توجهی هم به دنیای اطراف خود و فعالیت‌هایی که نیما می‌کرد نداشت. در مقابل او، مهرداد اوستا بود که فهم آوانگاردی داشت و می‌توانست به خوبی این کار را انجام دهد. مهرداد اوستا، قصیده را از زادگاهش یعنی خراسان برمی‌دارد و به سمت سبک عراقی می‌برد. یعنی قصیده را به غزل نزدیک می‌کند. در این میان، یکی از اتفاقات خوبی که در شعر انقلاب افتاد این بود که عده‌ای از شاعرانی که شاعران کلاسیک قوی‌ای بودند و این‌ها کاملا بر معییر شعر کلاسیک مسلط بودند، با شعر انقلاب همراه شدند و جوان‌هایی که در آن دوره می‌خواستند یک جریان و یا صدای جداگانه‌ای از شعر معاصر ایران باشند، از محضر این‌ها استفاده کردند؛ کسانی مثل قیصر امین‌پور، سلمان هراتی و سیدحسن حسینی، جوانانی بودند که بعد از انقلاب بدل به علمداران شعر انقلاب شدند و حضور افرادی مثل مهرداد اوستا در این میانه تاثیر به سزایی داشته‌است. مشفق کاشانی هم در این زمینه تاثیر به سزایی داشته‌است. حمید سبزواری، مشفق کاشانی، گلشن کردستانی، محمدرضا لاهوتی، یاور همدانی و شهریار، از جمله‌ی افرادی بودند که به خیل شاعران انقلاب پیوستند. حضور این افراد در کنار جوانان انقلاب باعث شد که این افراد به شعر کلاسیک به یک جذبه‌ای نگاه کنند.»

 

اگر انقلاب شده‌باشد، باید شعر انقلاب هم باشد وگرنه انقلاب نیست، تنها ساختاری سیاسی عوض شده‌است

وی در ادامه‌ی سخنان خود در خصوص شعر انقلاب، افزود: «یکی از افتخارات شعر انقلاب این است که واقعا آیینه‌ی اتفاقاتی است که در آن دوران افتاده‌است و روح آن دوران را منعکس می‌کند. انقلاب اسلامی ایران، حرکتی بود برای تلفیق سنت و تجدد و حجمی از تجدد که انقلاب و جمهوری اسلامی وارد ایران کردند، شاه نتوانست. همین اتفاق، یعنی تلاش برای تلفیق سنت و مدرنیته، در شعر انقلاب هم به وضوح دیده می‌شود؛ یعنی شعر کلاسیک و شعر نو با هم تلفیق می‌شوند. یکی از خصوصیات شعر انقلاب، احیای قالب‌های کلاسیک بود. این نوگرایی حتی در قالبی کلاسیک مثل قصیده هم رخ داد. در حوزه‌ی غزل، در دهه‌ی شصت، مهم‌ترین چهره، سلمان هراتی است که واقعا منعکس‌کننده‌ی تمامی دغدغه‌ها، هیجانات و افکاری است که در آن دوران رخ می‌دهد. انقلاب یک اتفاق باطنی بود؛ در انقلاب اسلامی، تغییر ساختار سیاسی فقط نبود. یک اتفاق باطنی و معنوی رخ داد که همان گشایش در فکر و ذهن مردم بود. شعر سلمان هراتی حتی این اتفاق باطنی را در خود منعکس می‌‌کرد و حتی می‌توان گفت که هیچ‌کدام از شاعران انقلاب در منعکس کردن این حس و حال، به اندازه‌ی سلمان هراتی موفق نبوده‌اند. پدیده‌ی مهم در غزل آن دوره، نصرالله مردانی است که غزل وی عمدتا در ترکیب‌سازی بود. چهره‌های مهم دیگر، قیصر امین‌پور در کتاب تنفس صبح و سهیل محمودی در کتاب فصلی از عاشقانه‌ها بودند.»

 

کار امیری اسفندقه در ادامه‌ی کار مهرداد اوستا است

زهیر توکلی، در ادامه‌ی سخنان خود در خصوص قصیده در دوران انقلاب، تصریح کرد: «در دوران انقلاب، ما شاعران قصیده‌سرای خوب بسیاری داریم. علی موسوی گرمارودی که قصایدی بسیار قوی ارائه داده‌است و مرتضی امیری اسفندقه که کار او در قصیده، در ادامه‌ی کار مهرداد اوستا بود؛ یعنی تلاش کرد که اولا قصیده را خیلی به زبان گفتار نزدیک کند و ثانیا آن را خیلی عاطفی کند. فرق آن با اوستا این است که زبان اوستا خیلی فاخر و فخیم است ولی استاد اسفندقه کاملا به زبان گفتار نزدیک می‌شود. پس از همه‌ی این‌ها، در دهه‌ی هفتاد شکل جدیدی از غزل به وجود آمد که به آن غزل پست‌مدرن می‌گویند. این شکل از غزل، مبتنی بر چند رویکرد بود: یک رویکرد به حضور روایت و داستان در غزل تاکید می‌کرد؛ رویکرد دیگر به وجود جزئیات و عینیت در غزل دقت داشت، خصیصه‌های دیگر تلخ‌نگاری و کثیف‌نگاری در این شکل از غزل است. حتی این جریان غزل دهه‌ی هفتاد بر روی شعر انقلاب تاثیر گذاشت.»

وی در ادامه با اشاره به اینکه در سال‌های اخیر غزل مذهبی رشد چندانی کرده‌است، خاطرنشان کرد: «همان اتفاقی که در سبک فاضل نظری افتاد و از سبک صائب استفاده کرد، در غزل مذهبی هم افتاده است. مثلا محمد سهرابی هم در حوزه‌ی غزل‌های مذهبی همین کار را می‌کند. یکی از شاعران جریان‌ساز در شعر انقلاب احمد عزیزی بوده‌است که در حوزه‌ی مثنوی خیلی درخشید. مثنوی‌های او مبتنی بر تداعی آزاد معانی و جریان سیال ذهن از یک طرف و بیشینه‌ی تصویرسازی و ساختن ترکیباتی از کلمات در کنار هم از طرف دیگر، است. یکی دیگر از چهره‌های مهم غزل در دوره‌ی انقلاب، قادر طهماسبی است. در مثنوی، مرحوم حسن حسینی، یکی از افرادی است که در دهه‌ی شصت خیلی مطرح شد.»

 

نیمایی و غزل اجتماعی در دوران پس از انقلاب

او در ادامه در خصوص شعر انقلاب در حوزه‌ی شعر نیمایی اشاره کرد: «یکی از شاعرانی که خیلی خوب است شما شعرهایش را بخوانید، عبدالرضا رضایی‌نیا است. وی شاعر بسیار متعهد، متدین و انقلابی است. شعر ایشان شعری است که از شعر نیمایی و شعر آوانگارد ایران –یعنی شعر شاملو به بعد- خیلی خوب استفاده کرده‌است. ایشان از حسین مهدوی سعیدی متاثر است. در حوزه‌ی سپید و غزل اجتماعی و اعتراضی، علیرضا قزوه، مرحوم سیدحسن حسینی، سیدضیاءالدین شفیعی و علی‌محمد مودب، چهره‌های مهم هستند. ریشه‌ی شعر اجتماعی، به طاهره صفارزاده پیش از انقلاب می‌رسد و پیش از آن، فروغ فرخزاد است .»


شترسواری در عرصه‌ی شعر دولا دولا نمی‌شود!

زهیر توکلی در پایان صحبت‌های خود، به آفتابگردان‌ها توصیه کرد: «در شعر، شترسواری دولا دولا نمی‌شود. در هر شعری که می‌گویید، خودتان را از نظر درونی متعهد بدانید که شعر من را غیر از خودم و مردم کس دیگری هم می‌شنود؛ جوری شعر بگوییم که او هم خوشش بیاید.»


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • جریان‌شناسی شعر انقلاب
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.