شهرستان ادب به نقل از روزنامه «اطلاعات»: «یک دشت دویدن» گزیده ای است از شعرهای شاعران جوانی که در دومین دوره از دوران آموزشی شعر انقلاب اسلامی در مؤسسه فرهنگی و انتشاراتی شهرستان ادب شرکت کردند. اما آیا شعر و شاعری آموختنی است ؟
اگر شعر را حاصل درهم ریختگی نظام مند زبان در برونه و به خصوص درونه زبان بدانیم ، باید بپذیریم که نمی توان تمامیت آفرینش شعر را در الهام خلاصه کرد. به عبارت دیگر نمی توان پذیرفت که شاعری بدوی و آموزش ندیده همان ظرایف و دقایقی را در شعرش به کار برد که شاعری آموزش دیده و پرورش یافته. در بدبینانه ترین شکل ماجرا شاعر برای ویرایش اثر خویش بی تردید به فراگیری اصول و فنونی خاص در عرصه هایی چون بدایع و آرایههای لفظی و معنوی نیاز دارد تا اثری فاخر بیافریند.
امروزه حتی با تکیه بر اصول علمی و خشک زبان شناسی میتوان نحوه ورود به جهان ادبیات و شعر را آموخت . البته بیتردید شعری که صرفاً بر اساس آموزههای علمی یا فلسفی یا حتی مذهبی سروده شده باشد، لزومن شعر خوبی از آب در نخواهد آمد، اما در هر صورت می توان آن را یک متن قابل بحث دانست. کارگاههای ادبی در حقیقت به همین بحث مهم می پردازند .
کارگاههای ادبی ضمن آموزش قواعد و معاییر ادبی و شعری، نه تنها می تواند راه ورود به جهان شعر را به هنرجو نشان دهد، بلکه می تواند راه نقب در متن و نقد آن را نیز به او بنمایاند.
مورد آسیب شناسانه جلسات کارگاههای ادبی یکسان شدگی آثار و کلیشه ای شدن فرمول وار نوع آفرینش ادبی است . خطری که معمولاً از کارگاهها و جلسات ادبی بلندمدت میتوان حس کرد . اما در کارگاههای کوتاه مدت با طرح مباحث مهم و کلیدی روز از سوی اساتید مختلف این نقص هم برطرف میگردد.
***
ــ با گزیده ای از شعر جوان روبروییم. اما اساساً چرا چنین گزیده ای را منتشر می کنند؟
ــ برای یافتن هویتی تازه برای شعر جوان؟
ــ برای تشویق شاعران جوان؟
ــ برای الگو سازی جهت دیگر شاعران جوان؟
ــ یا اصلاً برای ارایه بیلان کاری به مقامات بالادستی؟…
شاعران جوان امروزه در عصر اطلاعات، نه تنها در زمینه دستیابی به منابع علمی و ادبی، هیچ کمبودی نسبت به اساتید ادبیات روزگار خود حس نمی کنند بلکه در زمینه انتشار آثار خود نیز با مشکل عمده ای روبرو نیستند.
ضمن این که گسترش روزافزون فضاهای مجازی نیز، هم امکان نشر گسترده آثار هنرمندان جوان را امکان پذیر ساخته و هم امکان دسترسی بر منابع علمی و ادبی را برای آنان فراهم آورده است .
به این ترتیب، شعر شاعران جوان روزگار ما با سرعتی بسیار بیش از پیش به سمت پختگی راه می پیماید . با سرعتی مرگ بار مشهورمی شود. پس چه ویژگی متنی خاصی می توان برای شعر جوان درنظر گرفت؟ به واقع هیچ!
شعر جوان چون بی شمار شعرهایی که تقسیم بندی هایی این چنینی دارند، از هیچ اثری نمی توان به هویت زن یا مرد و جوان یا میانسال و کهنسال شاعرش پی برد؛ زیرا هیچ اطلاعات فرامتنی، ضمیمه متن نیست و تنها مخاطب و منتقد با توجه به نشانههای متنی از جمله المانهای روانکاوانه یا جامعه شناختی اسـت که میتواند حدس هایی بزند که هرگز اثبات و رد آن با قاطعبت امکانپذیر نیست.
شاعر جوان تنها نیاز به تجربه و تشویق دارد و از همین رو شاید تنها بهره ای که از مجموعه شعر «یک دشت دویدن» برده میشود، همین تشویق و کسب تجربه است و لذت یا رنج مخاطبی حرفه ای چون من … !
***
اکثریت قریب به اتفاق اشعار این مجموعه را غزل تشکیل می دهد. قالبی که به عنوان یکی از قوالب سنتی توانست بیشترین هماهنگی را با مفاهیم معاصر به دست بیاورد و با به روزرسانی دایمی خود طی دهها سال، خود را به عنوان پرکاربردترین قالب شعری معاصر مطرح نماید.
وفور این قالب شعری در این مجموعه، نشانه همراهی سنجیده و بدون ریسک مؤسسه فرهنگی و انتشاراتی شهرستان ادب با جریانهای ادبی این سال هاست که البته تمایلی خواه ناخواه پررنگ را به سنت ادبی شعر فارسی نشان می دهد:
ساحل به ساحـــل می روم ، دریــــا به دریا
خـــود را به ســـاحل مــی زنم ، دل را به دریا
تــا مثـــل مــجــــنون بیابانــــگرد باشــم
یا ســر به جنــگل می گــذارم یــا به دریــا
«مجتبی حاذق»
این نیز گفتنی است که تقریباً تمام غزلهای گردآوری شده با بیان و فضایی نوقدمایی فراهم آمده اند . به عبارت دیگر، زبانی امروزین در قالب بیانی سنتی و با شیوه ی تصویر سازی سنتی ، صورتی تازه تر از غزل قدمایی ارایه می دهد. همین نو کردن زبان، خود به شانس بیشتر اثر برای انعکاس وجه یا وجوهی از جهان معاصر کمک می کند و این حتی در غزلهای عاشقانه نیز نمود می یابد:
حرف از ســفر مــی آوری ، عــیبی نــدارد
گفـتی مــرا هــم مــی بری … عیبی ندارد
می خواستم در زنــدگی خــوشبخت باشی
با من نشــد ، با دیــگری عیبــی نــدارد …
پشت مثلها حکمت است ، آه ای کبوتر
بــا بــاز داری مــی پـــری عیـبی ندارد
«ماشاءالله دهدشتی»
غزل سرایان این مجموعه به ندرت به پیشنهادهای غزلهای نوگرا که طی دو دهه گذشته ارایه شده است، اعتنا کرده اند. به این ترتیب، یافتن فرم و ساختارهای نو به جز یکی دو اثر، در سایر غزلها کمتر امکان پذیر است. یکی دو غزلی که با ساختار روایی شکل گرفته اند و به جای بیت محوری با نوعی شعر محوری پیش میروند.
منتظر بودم که ناگه شد ترن نزدیک تر
خواستم داخل شوم ، شد جان به تن نزدیک تر
در ترن من آدمی دیدم ، گمان کردم خداست
چون که او بود از رگ گــردن به من نزدیـک تر
ایستــگاه دولــت و افــزایش مــوج فشار
مرگ را دیدم کـه می شــد با کفن نزدیک تر …
در عوض جذابیتهای غزل سنتی فارسی، چون ارایه مضامین بکر و شاه بیت سازی به وفور در این غزلها قابل دستیابی است. غزل هایی شنیدنی و خواندنی . شنیدنی به خاطر موسیقی آشنای غزل سنتی و خواندنی به خاطر مضامین بکر و تازه .
نکته قابل توجه در اشعار سنتی این مجموعه، حضور کم رنگ و بلکه بی رمق قوالب دوبیتی و رباعی است. این مساله با وجود رواج نسبی این قوالب در سالهای اخیر، عجیب به نظر می رسد .
از این گذشته، تازگی مضامین و تصاویر در همین تعداد معدود نیز چندان قابل توجه و اعتنا نیست و در حد متوسطی باقی می ماند :
من مانــدم و ابـــر مانــد و بــاران بی تو
من مانــدم و غـــصه زمـــستان بی تو
از داغ تـو سوخــت هســت من ،هستی من !
مـــن مانـــدم و انــدوه فــراوان بــی تو
«منصور قاسمی»
چند چهارپاره حاضر در این مجموعه نیز از اشعار متوسط آن هستند . شاعران جوان از امکانات این قالب در توسع معنی و مضمون استفاده چندانی نبرده اند، اما در هر صورت به روزآوری مضامین و مفاهیم و معاصر نمودن محتواها در این قالب بیشتر از دیگر قوالب موزون این مجموعه به چشم می آید :
لحظههای ســفر چه زود گذشت
لحظههای وصال این دریا
گـره ، باب الرضـا ، دوبــاره وداع
ایــن ســفر هــم تمـام شد آقا ؟
بایــد انگــار زودتــر بــروم
به حرم گـرچه تــازه خـو کردم
لـذت وصــل در جـدایی هاست
می روم تــا دوبــاره برگــردم
«محمدجواد الهی پور»
که حتی تعلق خاطر به زبان و نوع تصویر سازی سنتی را در همین فضای امروزین شعر هم می توان مشاهده کرد .
کم تعدادترین و به واقع مظلوم ترین قالب در بین قوالب اشعار این مجموعه، قوالب نو است . کمتر از پنج درصد این مجموعه به شعرهای نو اعم از نیمایی و سپید اختصاص داده شده است . شاید بهتر بود،حتی اگر به خاطر تشویق نوسرایان هم شده ، تعداد بیشتری از اشعار نو در این مجموعه حاضر می شد. اما همین چند شعر نیز به خوبی توان بیشتر انعکاس جهان معاصر در متنهای نو نسبت به متنهای سنتی فراهم آمده در مجموعه را به نمایش می گذارد:
« در دست سربازان هخامنشی ر نیزه هایی ست ر که حتی ر اگر مهمات ما تمام شد ر می توان از آنها استفاده کرد ر آنها را ر اجدادمان ر برایمان تراشیده اند و ر در جایی ر به دور از حدس دشمن ر – در یک خرابه – ر کاشته اند ر حتی ر دور از ر گمان معاونت امور باستانی ر از سالها پیش ر سربازان هخامنشی ر آماده قیامند ر هر چند گمنامند »(مایده احمدی)
رهایی تخیل و حس شاعرانه که توسط وزن و قافیه به بند کشیده نشده و در نتیجه در بند کلیشههای محتمل بیان سنتی شعر فارسی گرفتار نشده است.
غالب اشعار نو این مجموعه شعر کوتاه محسوب می شوند و به همین دلیل با زبانی ساده و موجز به خوبی موفق می شوند بر حس مخاطب تاثیر بگذارند و او را درگیر خود سازند.
آن هم در روزگاری که عامه مخاطبان به خاطر مشکلات عدیده زندگی و درگیریهای مدام در جریان تامین معاش خود نه وقت و نه حوصله ی چندانی برای درگیری با اشعار بلند ندارند.
در این بین چه بهتر که بتوان به همین غفلت از دل و حال دل اشاره کرد و آن را مورد نقد قرار داد:
« تنهایی جمعمان می کند دور هم ر فکر می کنم ر به سلام ر به جواب سلام ر که روزی از نان شبمان واجب تربود»
***
عشق چه در حوزه ی مفاهیم عرفانی و معنوی و چه در حوزه مفاهیم زمینی و جسمانی، پربسامدترین درونمایه و زمینه موضوعی اشعار مجموعه شعر «یک دشت دویدن» را تشکیل میدهد. اما به راستی چرا ؟
چه اتفاقی افتاده است که شعر اجتماعی و سیاسی ایران در دهههای پنجاه تا هشتاد ، امروزه آن هم در زیر گام و قلم تعدادی شاعر جوان که به قاعده باید بر سنت ادبی تکیه داشته باشند ، حالا ماهیتی تقریباً به تمامی عاشقانه یافته است ؟
تحلیلی جامعه شناختی بر این حکایت می تواند ما را به نتایجی چون موارد زیر برساند :
- جامعه ایرانی بعد از دههها زندگی سیاست زده حالا کم کم خودآگاه یا ناخودآگاه از زیر بار این نوع تفکر شانه خالی می کند و هنرمندان و شاعران جوان آن نماد این رهایی اند . دغدغههای شاعران جوان به جای امور غامض سیاسی و اجتماعی به فردیت و احساسات فردی متمایل شده اند . شعر آنها ساده تر و زمینیتر شده و به جای اندیشه عمیق از احساس یا حس عمیقتری بهرهمند است .
- پایان جنگ تحمیلی ایران و عراق در حقیقت پایان دوران دستیابی شاعران انقلاب به غنی ترین منبع الهام شاعرانه برای خلق آثار انقلابی در حوزه دفاع مقدس بود که در آن سالها پرشمارترین شعرهای متعهد و ملتزم ایران را تشکیل می داد .
در این موقعیت اگر چه شعردفاع مقدس کم و بیش به همان صورت قبل اما با وجهه رمانتیک و نوستالژیک پررنگتر به حیات خود ادامه داد؛ اما زمینه برای سرایش اشعاری فاقد هرگونه ارجاع اجتماعی و سیاسی فراهم گردید وعاشقانه سرایی از خاکستر جنگ و شعر جنگ قد برافراشت به گونهای که حتی شاعران نامدار انقلاب نیز به تدریج در سایه سار آن، جا خوش کردند.
- شاعران حتی جوان ما به آن درجه از بلوغ سیاسی و اجتماعی رسیده اند که خود را درگیر حوادث و پیش آمدهای روزمره سیاسی و اجتماعی نکنند؛ چرا که متوجه شده اند شاید فردا موضع گیری شان در برابر حوادثی مشابه کاملاً متفاوت باشد یا این که فردا چهرههای حقیقی قهرمانان و ضدقهرمانان حوادث برملا شود و تحلیل نادرست قبلی چیزی جز شرمساری هنرمند و شاعر به بار نیاورد .
- شعارهای داغ سیاسی و اجتماعی اثر هنری را به سطح میآورد . شعر سیاسی باید پس از رسوب در ذهن هنرمند و با تحلیل عمیق او از تنشهای سیاسی سروده شود و در غیر این صورت بیتردید تنها رنگ و لعابی از شعر و ماهیتی از شعار خواهد داشت. شاعران جوان امروز هم به این امر واقف شده و کمتر به سمت شعارسرایی حرکت می کنند .
- گسترش روزافزون و بی حدو مرز فضاهای مجازی و شبکههای اجتماعی موجب فاصله گیری مخاطبان از عمق حوادث و تحولات اجتماعی و سیاسی شده است . در این محیطها همچون توریست باید دید و گذشت و جایی برای تامل و اندیشه نمی ماند یا حداقل در نسخه وطنی این فضاها چنین به نظر می رسد. این امر نیز تمایل روزافزون هنرمندان و شاعران جوان را به موضوعات و دغدغههای ازلی و نه روزمره بشری چون مرگ و عشق می کند. تمایلی که البته لزوماً متکی بر یک مختصات فکری محکم نیست و در سطح به سر می برد .
و دلایلی از این دست موجب عاشقانه سرایی گسترده ای در روزگار ما خصوصن از جانب شاعران جوانی شده است که آثار گروهی از آنان در مجموعه شعر «یک دشت دویدن» گردآوری شده است.
این همسانی موضوعی، خواندن مجموعه را آسان و سخت کرده است! آسان کرده است، چرا که مخاطب با تداوم حس به خواندن ادامه می دهد و کمتر از فضایی به فضای دیگر پرتــاب می شود . و سخت کرده است، چرا که مخاطب به ناچار، ناخودآگاه به مقایسه اشعار ترغیب می شود و فرازها و فرودهای پیاپی آثار او را آزار می دهد و فراموش می کند که با مجموعه شعری از شاعران جوان روبه روست و نباید انتظار یکدست بودن شعرها در حد شاهکار را داشته باشد . با این انتظار مطالعه ی آثار ملال آور و خسته کننده می شود .
پس از عاشقانهها ، اشعاری با درونمایه مذهبی بیشتر آثار مجموعه را تشکیل می دهد . و شگفت آن که این اشعار انصافاً در مقایسه با عاشقانهها از تازگی زبان و بکری مضامین بیشتری برخوردار شده است. اگرچه تعدادی از این شعرها خود پهلو به شعر تغزلی می زند، اما در کل به خاطر زمینه ی موضوعی خاص ، حتی تغزل مذهبی هم خواندنی تر می نماید .
گفتمش زیبا ولی زیباتر از این حرف هاست
خواندمش آقا ولی آقاتر از این حرف هاست
گرچه دشوار است آب آوردن از دریا ولی
ساقی این قافله ، سقاتر از این حرف هاست
«رضا ساریخانی»
و گاه پهلو زدن این شعرها به ژانر سیاسی و اجتماعی باعث شنیدنی تر شدن آنها هم می شود . در چنین شعرهایی که اتصال دو گونه متفاوت شعری به چشم می آید ، حس تازگی و بداعت شاعرانه بارزتر می گردد. اساساً در کشوری که با انقلاب دینی خویش یکی از بزرگ ترین رفرمهای قرن بیستم را باعث گردید و منشاء تحولات عظیم سیاسی و فرهنگی در جهان معاصر شد، باید هم هنر دینی آن ، رنگ و بویی از مسؤولیتها و تعهدات تاریخی شاعران داشته باشد . چنین شعری به واقع سابقه ای طولانی در ایران ندارد و تقریباً تنها از دوره مشروطه به بعد می توان سراغی از آن در بعضی از دواوین و مجموعههای شعری گرفت . در سالهای پس از انقلاب نیز چنانچه ذکر شد، این نوع شعر جانی دیگر گرفت و روز به روز فضاها ، شگردها و تکنیکهای تازه تری را تجربه کرد .
روز و شب دلهره و فکر بدهکاری ها
مانـــده ام خسته ، اسیــر غــم و ناچاری ها
آه انگــار در ایــن معــرکه یـــادم رفــته
که تویـی معـنی دلگـــرمی و دلداری ها
تو به من از همه نزدیــک تری امـا حیف
دور کــرده است مرا از تو گرفتاری ها
بی نـگاه تــو غریبــیم غریــب الغربا !
چون گدایی به در حجره بازاری ها
در حـــریم تو هــر انـــدازه گداتر ، بهتر
راســتی عــزت دنــیاست همین خواری ها
«سیدمیلاد میرجلالی»
و دیگر، اشعاری که با موضوعات دیگر سروده شده اند و اتفاقاً از بهترین اشعار این مجموعــه اند . اشعاری که فارغ از عشقی مکــرر و کلیشه ای یا فــارغ از ارجــاعات ســیاسی و اجتماعی و حتی دینی به عنوان شعری فی نفــسه شعر رخ مینمایند :
« روی نشان نمی دهی ر چرا ؟ ر ای که لحظه لحظه زندگی من ر با تو هست ر بی تو نیســت ر آی شعر ! ر چند وقت می شود ر حسرت سرودنت ر بر دل سپــید دفترم ر مانده است ر چند وقت می شود که پاسخ ر « ای جوان ! شعر تـــازه ای بخوان ! » ر « نه ! ر شعر تازه ای نگفته ام » ر شـده است ر چند وقـــت می شود … ر بگذریم !
چشم انتظار تو ر باز هفته ای گذشت ر باز هم نیامدی ر – خجلت دوباره ای میان انجمن ر – ر ای رفیق ! ر دست من نمی رسد به تو ر دست تو که می رسد به من »(محمدامین اکبری)
و در همین موضوع :
« تنها بودیم ر من و شعر ر در را باز گذاشتم»(سیده حورا موسوی)
و این شعر غریب در موضوع وصف طبیعت که در شعر روزگار ما انگار یک تابوست !
« فــصلی که می دانــد ر چـگونه از سوراخ کلید ر از لای پنجــرههای بسته عبور کند ر پارچههای سفید مبل را بردارد ر و پردههای کشیده را کنار بزند …
اصلاً بهار ر دختر حواس پر تی است ر که دامن بلند سبزش را ر سه ماه تمام ر به روی زمین می کشد و … ر راه می رود ر راه می رود ر راه می رود … »(امین خان پرور)
***
«یک دشت دویدن»،چون تمام مجموعههای گردآوری دیگر، هم بازتاب نیت گردآورنده یا گردآورندگان است و هم تا حدی بازتاب وضعیت ادبی جامعه آماری مورد نظر .
برگزاری کارگاههای شعری برای شاعران جوان این مجموعه می تواند در شکل دهی خلاقیتهای ادبی آنان مؤثر باشد؛ اما درست تر این است که بخواهیــم این کارگاهها آنقدر خوب باشند که در شــکل دهی خلاقیــتهای ادبی آنان کمترین تأثیر را بگذارند و تنها راه خلاقیت و آزادی را به آنها نشان دهند .
آیا مجموعههای بعدی چنین تأثیر مطلوبی را بازخواهند تاباند؟ آیا دویدن هایی دیگر در دشت هایی دیگر را با تاخت هایی سرخوشانه تر و وحشی تر شاهد خواهیم بود؟