موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu

جلسه نهم و دهم خانه رمان همدان

13 آذر 1393 02:25 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 4.6 با 5 رای
جلسه نهم و دهم خانه رمان همدان

شهرستان ادب: خانۀ رمان شهرستان ادب در همدان که به تازگی راه‎اندازی شده است در همین آغاز راه با عملکرد حرفه‎ایِ خود توانسته است تا حد زیادی در این استان خود را تثبیت کند. آنچه در پیش رو دارید گزارش جلسۀ نهم و دهم این محفل هنری فرهنگی است.

 

جلسه نهم خانه رمان همدان: سفر «رئال مادرید» به همدان

نهمین جلسه خانه رمان همدان، روز پنج‌شنبه 6/9/1393 ساعت 15 در محل حوزه هنري استان همدان تشكيل شد.

تیمور آقامحمدی مدیریت نهمین جلسه را به عهده داشت. دستور کار جلسه به نقد رمان «رئال مادرید» نوشته محمد طلوعی با حضور نویسنده و اعضای خانه رمان اختصاص داشت.

در آغاز، تیمور آقامحمدی به معرفی خانه رمان همدان و وضعیت داستان‌نویسی در همدان پرداخت، سپس محمد طلوعی فصل «رؤیای آدم‌های کور» از رمان «رئال مادرید» را برای حاضران قرائت کرد.

مونا اسکندری، نخستین کسی بود که نظرش را گفت: این کتاب، به رغم داشتن نثر خوب و روان، روند داستانی متمرکزی ندارد و شاخه‌به‌شاخه می‌شود. حضور نویسنده در داستان مشخص است و نتیجه‌گیری و قضاوت می‌کند و برای مخاطب آزاردهنده است. اگر نویسنده راوی را تغییر می‌داد و از منظر یکی از اعضای تیم به روایت داستان می‌پرداخت بهتر بود. از بین شخصیت‌ها، بهرام برای من ساخته شده بود. نوجوان‌های امروز بی‌حوصله هستند و علاقه‌مندند داستان زود آن‌ها را جذب کند و این جذابیت را من در کتاب ندیدم.

اگر موبایل، ماشین ون و... نبود، من فکر می‌کردم داستان در پیش از انقلاب رخ‌داده است. داستان براساس یک سفر ساخته می‌شود و اتفاق خوب این سفر باعث نشد که در اعضای تیم تغییرات مثبتی صورت بگیرد و آن کار گروهی ادامه پیدا کند.

سید مهرداد موسویان به رفتارهای شخصیت‌ها و اعمال‌شان دقت کرده بود: تیم، مثل یک انسان است. به گمانم نویسنده خواسته تیم را مثل یک شخصیت بسازد که برد و باخت او تا پایان، مثل یک پیکر عمل کند، همه مثل هم عمل و فکر می‌کنند که از منظر روان‌شناختی حائز اهمیت است. تشویق نوجوان‌ها به همگرایی و تلاش گروهی، قابل تقدیر است. برخی از اتفاقات گرچه تلخ است، ولی خوب از کار درآمده است. اظهارنظر نویسنده نیز توی ذوق می‌زند.

در ادامه مهین سمواتی که از رمان لذت برده بود از شیوه‌ی خوانش خود و دیدگاهش چیزهایی گفت: هنگام مطالعه داستان‌های نوجوان، سعی می‌کنم خودم را به جای مخاطب نوجوان بگذارم. موضوع کتاب برای پسرها جذاب است. آغاز رمان هم خیلی خوب و گیراست. زاویه دید داستان، دانای کل مداخله‌گر است که به ذهن همه وارد می‌شود جز ابراهیم قاسم‌پور. برای همین ما اطلاعات چندانی درباره‌ی این شخصیت نداریم.

محمد طلوعی در توضیح  این نکته، گفت: به سبب این‌که ابراهیم قاسم‌پور برای فوتبال‌دوستان شناخته شده است و این‌ها اطلاعات بیرون از اثر محسوب می‌شود. نیازی نبود این‌قدر توضیح بدهم.

مهین سمواتی نکته‌ی پایان خود را جای خالی طنز در «رئال مادرید» عنوان کرد.

عباس منتظری‌شاد که دغدغه‌ی نوشتن داستان برای نوجوانان دارد، درباره‌ی کلیت رمان و جاذبه‌هایش گفت: این رمان پتانسیل قوی‌ای دارد که از دست رفته است. خیلی جای کار بیش‌تری داشت، فوتبال، آبادان و... به جذابیت کار کمک می‌کند، ولی این‌ها در اثر رها می‌شود و خوب پیش نمی‌رود. چرا این‌قدر روی واقعیت اصرار کنیم و ابراهیم قاسم‌پور را بیاوریم؟ باید اتفاقات برای نوجوان، خارق‌العاده و درگیرکننده باشد. هنگامی که راوی غیرمعتبر است چرا از این ظرفیت استفاده نشده و حوادث گسترش پیدا نکرده است؟

مریم فرهادی که جنوبی است، ارتباط خوبی با «رئال مادرید» که ماجراهایش در آبادان روی می‌دهد برقرار کرده است: این رمان را دوست داشتم و خیلی خوب با کار ارتباط گرفتم. کل این رمان، یک لاف است. اتفاقات و حوادثِ خوش‌آیند داستان بر این مبنا توجیه‌پذیر است.

فرهادی دقت خوبی هم کرده بود: به نظرم برخی از پیش‌بینی‌های مطرح شده در داستان، به وقوع نمی‌پیوندند. چرا؟

محمد طلوعی با تأیید حرف‌های مریم فرهادی گفت: واقعیت این است که من پایان دیگری برای این رمان نوشته بودم که همه‌ی آن حدس‌ها و پیش‌بینی‌ها اتفاق می‌افتاد؛ ولی تصمیم گرفتم که قسمت دومی با نام «ا ث میلان» بنویسم، بنابراین چندتا از آن‌ها را نگه داشتم.

زهرا سمواتیان از راوی‌های معتبر و غیرمعتبر و احتمالاتی که با پذیرش هر یک از آن‌ها برای داستان رقم می‌خورد گفت. همچنین به نظرش تصادف‌های داستان زیاد بود.

مرتضی فرجی آخرین منتقدی بود که نظراتش را مطرح کرد: وقتی دیدم اسم کتاب «رئال مادرید» است و درباره‌ی فوتبال، دلی به سمتش رفتم. قصه از جای خوبی شروع می‌شود، تا جایی که این‌ها می‌رسند به دوبی، همه‌چیز خوب پیش می‌رود. همه‌چیز دست به دست هم می‌دهدکه مسابقه‌ی فوتبال، یک بازی بزرگ و مرگ و زندگی شود ولی این اتفاق نمی‌افتد. به مسابقه‌ی فوتبال هم خیلی کم پرداخته شده است، به ویژه نیمه‌ی اول بازی.

تیمور آقامحمدی دیدگاه‌های مطرح شده را جمع‌بندی کرد و گفت: محمد طلوعی از آن دسته نویسنده‌هایی است که داستان‌های خوبی نوشته و نوشتن را جدی گرفته است. «قربانی باد موافق» (رمان) و «من ژانت نیستم» و «تربیت‌های پدر»(مجموعه داستان) از آثار اوست.

آقامحمدی خلاصه‌ای از رمان «رئال مادرید» را بازگو کرد و گفت: این اثر، داستانی برای نوجوانان است که قصه‌ای ساده و سرراست دارد. نوجوان‌ها به اقتضای سن خود، هیجانی تصمیم می‌گیرند و شخصیت آقاجلالی، مربی آن‌ها نیز ایجاب می‌کند که برای رسیدن به آرزوهای خود (فوتبال و دخترش) با آن‌ها همراه شود. در داستان، اطلاعاتی وجود دارد که به ما برای درک گذشته، سرنخ‌هایی می‌دهد و این جلو زیاده‌گویی را گرفته است. اطلاعات نویسنده نیز برای ساخت فضای آبادان، دوبی، فوتبال و... در داستان، حساب شده و باورپذیر است. چیزی توی ذوق نمی‌زند و همه‌چیز روالی منطقی دارد.

آقامحمدی نوشتن داستان با زاویه دید دانای کل نامحدود را سخت توصیف کرد و گفت: به باور من، راوی داستان غیرمعتبر (نامعتمد) است؛ چرا که اگر راوی راست‌گو باشد او از گذشته و امروز، عین و ذهن شخصیت‌ها آگاه است. پنهان‌کردن اطلاعاتی از زندگی مثلاً آقاجلالی برای رونشدن دست او که آرزوهای خود را جزو خاطراتش جا زده و سایر اتفاقات، ریاکارانه است. او می‌داند و به عمد پنهان می‌کند! از آن‌جا که داستان، روایتی از گذشته است و به پایان داستان نیز توجه کنیم که اعضای تیم در ذهن خود به دنبال تغییر حوادث و ارائه‌ی روایت شخصی و دست‌کاری‌شده از وقایعی که بر سرشان رفته هستند، بنابراین راوی این داستان یکی از اعضای تیم است که روایت تغییرداده‌شده‌ی خود را عرضه می‌کند. ساختار اثر بر پایه‌ی بلوف بنا شده است. تضادها و گاف‌ها، به سبب وجود روایت این راوی است.

وی در پایان حرف‌های خود به دو نکته سفر و حضور شخصیت‌های واقعی در داستان نیز اشاره کرد:‌ وجود سفر، نیز بستری مناسب است که در تاریخ ادبیات فراوان با آن روبه‌رو هستیم. سفر، رفتن از جایی به جایی نیست، بلکه طلب کردن تغییر است. آوردن شخصیت‌های واقعی نیز نوعی ظرفیت و امکان است برای باورپذیرکردن دروغ‌های داستان.

محمد طلوعی با تشکر از این‌که جلسه‌ی نقدی برای «رئال مادرید» در همدان برگزار شده گفت: وقتی بنا شد من رمانی برای نوجوانان بنویسم، می‌دانستم با کار سختی روبه‌رو هستم؛ برای این‌که ساده‌ترین راه برای داستان‌نوشتن درباره‌ی یک تیم این است که با راوی اول شخص (یکی از اعضای تیم) شروع به نوشتن کنم؛ اما به نظرم رسید نوشتن از یک تیم برایم جذاب‌تر است. من زاویه دید دانای کل نامحدود را انتخاب کردم برای این‌که می‌توانست بیش‌ترین اطلاعات را ارائه کند و خود، روایتی باشد از روایت‌های بسیاری که اعضای تیم تعریف کرده‌اند.

همچنین در پایان جلسه محمد طلوعی برخی از پرسش‌ها درباره‌ی «رئال مادرید» و سایر مباحث نیز پاسخ داد.



جلسه دهم خانه رمان همدان: منابع نویسنده در نوشتن


دهمین جلسه‌ی خانه‌ی رمان همدان، روز جمعه 7/9/1393 ساعت 15 در محل حوزه هنري استان همدان تشكيل شد.

مدیریت دهمین جلسه به عهده تیمور آقامحمدی بود و دستور کار جلسه به ارائه تجربه‌های شخصی در نوشتن رمان توسط محمد طلوعی اختصاص داشت.

در آغاز، تیمور آقامحمدی با تشکر از حضور محمد طلوعی و اعضای خانه‌ی رمان همدان در بعدازظهر یک روز تعطیل، به ضرورت شناخت درست‌تر از شیوه‌های نوشتن داستان و بهره‌مندی از تجربه‌های دیگران اشاره کرد.

محمد طلوعی ترجیح داد بیش‌تر درباره‌ی بن‌بست نوشتن صحبت کند تا نوشتن، چرا که معتقد بود که همه با نوشتن درگیر هستند، ولی گاهی به بن‌بست می‌رسند: توصیه می‌کنم کتاب «تسلی‌بخشی‌های فلسفی» اثر آلن دوباتن را حتماً بخوانید. این کتاب می‌تواند آرامشی به ما بدهد که چگونه با شکست‌هایمان روبه‌رو شویم.

طلوعی با این سؤال مباحثش را پیش برد: منابع الهام شما در نوشتن چیست؟ نویسندگان دو منبع برای الهام دارند: تجربه‌های دست اول و تجربه‌های دست دوم. نویسندگان از این دو منبع برای نوشتن بهره می‌گیرند. اولی، همان چیزی است که شما با قوای جسمانی و روحانی خود درک و تجربه می‌کنید، دومی نیز تمام چیزهایی که می‌بینید ولی تجربه‌های شخصی شما نیستند، چیزی که دیگران به واسطه‌ای به شما می‌رسانند: فیلم، داستان، موسیقی و... . نویسنده‌های تازه‌کار تنها با تجربه‌های دست اول یا دست دوم خود می‌نویسند. بنابراین دو دسته‌اند: آن‌هایی که خاطرات خودشان را می‌نویسند و آن‌هایی که آن‌چه در کتاب‌ها و فیلم‌ها دیده‌اند می‌نویسند.

نویسنده‌ی حرفه‌ای اولین چیزی که یاد می‌گیرد این است که چگونه رابطه‌ای بین تجربه‌های دست اول و دوم برقرار کند، به‌گونه‌ای که کسی نتواند تشخیص بدهد که داستانی که نوشته، تجربه‌های دست اول اوست یا دست دوم. برخی از من می‌پرسند که چگونه یک نویسنده شویم؟ من می‌گویم ابتدا تجربه‌های دست اول فراوان داشته باشید و بعد تجربه‌های دوم زیادی هم به دست آورید. خیلی زندگی کنید، خیلی سفر بروید. دیدن صحنه‌ای که فقط شما دیده‌اید و نوشتن از آن. باید توانایی‌هایی‌تان در نوشتن را بالا ببرید ولی مهم‌ترین چیزی که نیاز دارید دنیای متفاوتی در نوشتن است که فقط با تجربه‌های دست اول بزرگ می‌شود. چیزی که نویسنده‌ای را از نویسنده‌ی دیگر متفاوت می‌کند همین تجربه‌هاست. نمونه‌ی موفق آن، ارنست همینگوی است. در مقابل، نویسنده‌هایی هستند که یک‌جانشیند و از خانه‌شان تکان نمی‌خورند، مثل خورخه لوئیس بورخس که با تجربه‌های دست دوم داستان می‌نوشت. خودش می‌گفت من با دایره‌المعارف بریتانیکا داستان می‌نویسم.

وقتی تجربه‌های دست اول و دوم ندارید چرا انتظار دارید داستانی بنویسید که دیگران را تحت تأثیر قرار بدهد؟ وقتی به اندازه‌ی کافی جهان را نمی‌بینید و حوصله‌اش را ندارید چرا مدعی نویسندگی می‌شوید؟ این را می‌گویم برای این‌که به ابتدا برگردیم و نرسیم به جایی که غصه بخوریم که چرا کسی داستان مرا نمی‌خواند!

با گذر از این دو منبع الهام می‌رسیم به اسلوب‌های نوشتن که کاملاً آموختنی هستند. نویسندگی مثل نقاشی و مجسمه‌سازی و... نیست که کسی خودآموخته و مکتب‌نرفته شاهکار خلق کند؛ بنابراین باید این بخش را آموخت، بهترین معلم داستان نیز خواندن داستان است.

طلوعی یکی از مهم‌ترین چیزها در نوشتن داستان را شناخت مقدار لازم در به‌کارگیری توصیف، فضاسازی و... برشمرد: یک سو، بیشینه‌گرایی (MAXIMALISM) و در سوی دیگر کمینه‌گرایی (MINIMALISM) است. استاد اولی فئودور داستایوفسکی است و دومی ریموند کارور. باید مشخص کنید که در کجای این نمودار می‌خواهید قرار بگیرید و آزادانه انتخاب کنید.

این نویسنده در ادامه مطالبی درباره‌ی اهمیت گسترش دایره‌ی واژگانی مطرح کرد: ما روزمره از 2000 کلمه استفاده می‌کنیم. کسی که 2000 کلمه از زبانی بلد است می‌گویند آن زبان را بلد است. سطح دیگری از زبان وجود دارد به نام زبان معیار که 5000 کلمه است. سطح دیگر زبان فرهیختگانی و تخصصی است که 5000 کلمه دارد. یک نویسنده چقدر کلمه احتیاج دارد؟ نویسنده نباید زیر 20000 کلمه بلد باشد. این به معنای آن نیست که ما همه‌ی 20000 کلمه را در داستان استفاده کنیم، بلکه باید به وقت مناسب، فراخوانی کنید.

در پایان محمد طلوعی مطالبی درباره‌ی مضمون، روان‌شناسی، سبک شخصی، ضرورت خوانش متون کهن ادبیات داستانی مطرح کرد و از داستان‌ها، نویسنده‌های مورد علاقه‌اش و داستان‌هایی که در حال نوشتن‌شان است برای اعضای خانه‌ی رمان همدان حرف زد.


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • جلسه نهم و دهم خانه رمان همدان
  • جلسه نهم و دهم خانه رمان همدان
  • جلسه نهم و دهم خانه رمان همدان
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.