شهرستان ادب: روز هجدهم خرداد، روز درگذشت سیدمحمد شیرازی، معروف به سلطان الواعظین است. کسی که مؤلف کتاب معروف «شبهای پیشاور» است و در زمان حیاتش و حتی بعد از آن، مناظرات او با علمای اهل سنت، در اثبات حقانیت تشیع، شهرت جهانی داشت. به بهانۀ این روز، معرفی کتاب شبهای پیشاوررا به قلم خانم الهام عظیمی میخوانید:
سیدمحمد شیرازی، معروف به سلطان الواعظین، در سال 1314 قمری در تهران به دنیا آمد. او پس از آن که تحصیلات سطوح را در عتبات عالیات فراگرفت، در پی نشر معارف اسلامی به کشورهای عراق، سوریه، فلسطین، اردن، مصر و هندوستان سفر کرد و با یهودیان، هندوها، بهائیها و قادیانیها مناظراتی انجام داد. مهمترین مناظرات او، دو مناظرۀ صورت گرفته در هندوستان است:
1. مناظرۀ دهلی که با حضور گاندی با دانشمندان و براهمه و بتپرستان هند برگزار شد و در پایان به اثبات حقانیت اسلام انجامید و در بسیاری از مجلات و روزنامههای آن زمان درج شد.
2. مناظرۀ پیشاور، که به مدت ده شب طی هشت ساعت (و گاهی تا طلوع صبح) با حضور دویست تن از بزرگان شیعه و سنی انجام شد. در پایان این ده شب، شش نفر از بزرگان اهل تسنن پیشاور، به مذهب شیعه گرویدند.
سلطان الواعظین در شعبان سال 1391 قمری در تهران رحلت کرد و در قم، تشییع پیکر ایشان با حضور آیتالله مرعشی نجفی، انجام شد.
سیدمحمد شیرازی مدتی پیش از فوت به علت کسالت قلبی خانهنشین شده بود و پزشکان او را از منبر و مناظره و مطالعه، منع کرده بودند. اما او که اوضاع و احوال زمانهاش را – به خصوص با شبهاتی که احمد کسروی در آن زمان به شیعه وارد میکرد- میدید، نمیتوانست سکوت کند و به گفتۀ خود:
«دیدم اگر سکوت نمایم و این حرکات و رفتار را با خونسری تلقی نمایم، و به قدر وسع خود دفاع از حریم تشیع ننمایم، مورد لعنت خدای متعال واقع خواهم شد. جهت ثانی، مقام سیادت بود که غیرت هاشمیت و جوش سیادت، درونم را میگداخت و تحریک به مبارزه مینمود.
... دکترهای مهم تهران و بیروت هم دستور استراحت کامل دادند، به قسمی که نه بخوانم و نه بنویسم و نه فکر نمایم و نه تأثر و نه تألم پیدا کنم! روزی در پایان فکر بسیار که ناراحتم نموده بود، میان بستر بیماری به این نکته متوجه شدم که آنچه این اشخاص عنود بیانصاف از خدا بیخبر در اطراف مذهب حقۀ جعفریه نوشته و تهمتها زده و اختلالات نمودهاند، ممکن است خلاصۀ جواب آنها در کتاب مناظرات پیشاور ما که از روی جراید و مجلات هندی استنساخ نموده بودم، موجود باشد. لذا در همان بستر بیماری این کتاب (منظور ایشان از کتاب، یادداشتهایشان است) را مطالعۀ عمیق نمودم. قدری قلبم آرام شد، چون دیدم بیشتر شبهات و اشکالات بسیاری که احمد امین مصری و کسروی تبریزی و مردوخ کردستانی و دیگران به شیعیان نموندهاند، در آن جلسات مناظرات مورد بحث ما قرار گرفته و جوابهایی که داده شده، در این کتاب موجود است. »[1]
کتاب «شبهای پیشاور» در همین زمان، توسط ایشان نگاشته شد. سلطان الواعظین با استفاده از مناظراتی که در پیشاور هندوستان انجام داده بود و متن آنها را از روزنامهها و مجلات آن زمان جمعآوری کرده بود، به نگارش کتاب «شبهای پیشاور» پرداخت.
او در سرآغاز نسبتاً طولانی این کتاب، ابتدا پاسخی میدهد، به اشکالاتی که ممکن است افراد مختلف به او وارد کنند؛ اعم از اهل ادب و اهل خبر و محافظهکاران و... . سپس اهمّ کتب و مقالاتی را که اهل سنت در رد تشیع نوشتهاند، بررسی کرده و پاسخهای اجمالی میدهد؛ از جمله کتاب احمدامین مصری، مردوخ کردستانی و احمد کسروی. سپس علت تألیف این کتاب را مینویسد و مزیّت مهم این کتاب را اینگونه ذکر میکند که:
«یکی از مزایای این کتاب آن است که از ورق اول تا به آخر، به استثنای چند خبری که از علمای شیعه نقل شده و مورد قبول آنها هم بوده، بنابر قرارداد قبلی فیمابین ما و آنها، ابداً استشهادی به اخبار شیعه ننمودم و جواب آنها را از زبان علمای خودشان دادهام. یعنی تمام دلایلی که در این کتاب موجود است، از کتب معتبرۀ علمای اهل تسنن استخراج شده که مورد قبول خود آنها میباشد.»[2]
سپس در ادامۀ سرآغاز کتاب، به پاسخ بعضی اشکالات و شبهاتی که در خصوص حضرت مهدی (عج) وارد شده، میپردازد.
کتاب «شبهای پیشاور» در سه جلد منتشر شده است، که طبق تقسیمبندی سلطان الواعظین، هر جلد شامل جلساتی است که هر شب در پیشاور هندوستان بر روی آنها مناظره انجام شده است. برای مثال جلسۀ اول، شامل موضوعات کلی مورد بحث: فرزندان فاطمه اولاد پیغمبرند، جمع بین صلاتین، علت مهاجرت اجداد مؤلف به ایران. سپس به صورت خاطرهوار به بیان شبی که مناظره در آن انجام شده است و حوادث و گفتمانهای صورت گرفته در آن، میپردازد.
از دیگر موضوعات مورد بحث در این کتاب، مطاعن عایشه، فضائل امیرالمؤمنین، فضیلت ساختگی برای ابوبکر و عمر، خلافت خلفای سهگانه مشروعیت ندارد، اخلافت امیرالمؤمنین، اتحاد نورانی پیامبر و علی، اجداد پیامبر و علی مشرک نبودند، ایمان ابوطالب، مطاعن معاویه، امیرالمؤمنین و سقیفه و... میباشد. که ذیل هر موضوع، صحبتهای سلطان الواعظین با عنوان «داعی» و طرف مقابل، به صورت دیالوگوار آمده است.
ارزش ادبیِ شبهای پیشاور:
این کتاب، علاوه بر اهمیّت دینی و اهمیّت تاریخی، دارای جذابیتهایی است از جنس دیگر که نمیتوان از آنها چشم پوشید. در سرتاسر کتاب، جذابیتهای جدلی، کلامی، روایی و شخصیتپردازانه به چشم میخورد که در کنار بُعد دینی – تاریخی، اهمیّتی از جنس ادبیات به این کتاب میبخشد، هرچند خود نویسنده هرگز چنین دعوی و ادعایی ندارد.
در ابتدای هر جلسه، سیدمحمد شیرازی به اختصار، شرحی از مکان و فضایی که در آن مناظره برپاست، و همچنین حضار آن مکان و حتی پذیراییهای صورت گرفته، میآورد و سپس، سرآغازی را که موجب شروع بحث شده است، بیان میکند. این بیانِ روایتگونه که دور از شیوههای زندگینامهنویسی نیست، نشانی است از ابعاد ادبی این اثر.
در مقابلِ سلطان الواعظین، شخصیتهایی هستند که وارد بحث با ایشان میشوند، تحت عناوین «شیخ، نواب و حافظ» . خواننده از سخنانِ طرفین بحث، بهراحتی میتواند پی به ویژگیهای خلقی و رفتاری آنها ببرد و نشانههایی از شخصیتپردازی نیز در این اثر، دیده میشود. برای مثال:
«نواب: امروز صبح جمعی در منزل بنده بودند. تمام مجلس ذکر خیر جنابعالی بود. در اطراف مذاکرات شبها گفتگو میشد، روزنامهها و مجلات خوانده میشد و در اطراف بیانات طرفین بحث مینمودیم... (و سپس اشکال را مطرح میکند.)
داعی: خیلی محل تعجب است از گویندۀ این حرف هرکه بوده از کجا این حرفها را درآورده... خلیفه عمر از احاطه بر مسائل علمیه و مدارج فقهیه عاری و در موقع احتیاج به پیشآمدها دستبهدامان علی (ع) و عبدالله بن مسعود و دیگران از فقهای مدینه میشده است.
شیخ (با رنگ پریده و عصبانی): از کجا و کدام کتاب نوشته شده که خلیفۀ ثانی عمر از علم فقه و مسائل شرعیه که اساس دین است، بیبهره بوده؟
داعی: اولاً تمنا مینمایم ملایم باشید. عصبانی و تند نشوید. ده شب هر نوع سخنی گفتید صراحتاً و کنایتاً اهانتها نمودید. مشرک و کافر و اهل بدعت به ما گفتید، ابداً از جا در نرفتم، عصبانی و تند نشدم. با دلیل و با برهان، اهانتهای شما را برگرداندم و جامعۀ شیعیان را تبرئه نمودم. شما هم اگر جواب منطقی دارید بدهید و داعی را ساکت نمایید. »[3]
مخاطب از خلال ماجراها، پی میبرد نواب شخصیتی متینتر و منطقیتر و شیخ شخصیتی تندمزاج و عجول است. حتی لحن و چگونگی بیان طرفین در بحث، بیان شده و حالتی نمایشنامهوار به این اثر داده است. علاوه بر این، مخاطب در جریان بحث قرار میگیرد و مجذوب میشود که بداند نهایتاً سرانجام مباحثه به کجا میرسد و در سیر روایی اثر غوطه میخورد.
اگرچه این اثر به تمامی یک اثر ادبی نیست، ولی نمیتوان منکر شد که رنگ و بوهایی از ادبیات در آن به چشم میخورد و میتوان آن را به چشم یک مادۀ خام برای ادبیات، و بهخصوص ادبیات داستانی، نگریست. و مؤید این سخن، همین است که نمایشنامۀ رادیوییای از شبهای پیشاور تهیه شده است و اثری که تبدیل به نمایشنامه میشود، قطعاً ارزش ادبی دارد.
[1] جلد اول، سرآغاز، صص 93 و 94
[2] جلد اول، سرآغاز، ص 95
[3] جلد دوم، جلسۀ دهم، صص 1369 و 1370