نخستین جلسه از حلقهی آفتابگردانها در خرداد ماه، چهارشنبه ششمین روز از این ماه برگزار شد. در این جلسه که بسیاری از اعضای دورههای مختلف آفتابگردانها حضور داشتند، شعرهای شاعران جوان خوانده شد و مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
سیدوحید سمنانی، مجری و کارشناس دفتر شعر شهرستان ادب، ضمن خوشامدگویی به شاعران جوان از آنها دعوت کرد تا شعرهای خود را بخوانند. پیش از اینکه شاعران جوان شروع به خوانش اشعار خود کند، به بهانهی رونمایی از کتاب قرار، سمنانی غزلی از این کتاب را خواند. در زیر مطلع این غزل را میخوانید:
این اشک چشم مرثیهباران ابرهاست
باران چکیدهی غم پنهان ابرهاست...
نخستین فردی که شعر خواند، آقای علی شکاری بود که ترجیعبندی برای حضرت علیاکبر(ع) با این بیت نخستین خواند:
من از نگاه تو امشب ستاره میخواهم
دوباره آمدهام، چندباره میخواهم...
در خصوص این شعر، تاکید شد که هرچقدر در خصوص شعر غیرآیینی سختگیری وجود دارد، در مورد شعر آیینی این سختگیری باید بیشتر باشد و همواره باید متوجه این نکته باشیم که هر چیزی را نمیتوان در این شعرها گفت. بیشتر این مشکل هم از این ناشی میشود که جریان شعر آیینی در دست افرادی افتاده است که به جای فکر به مصایب اهل بیت، به فکر درآوردن اشک شنوندگانشان هستند. علاوه بر این، عمدهی توجه این مدیحهسرایان بر ریتم توجه میکنند. البته باید توجه داشت که تغییر ذائقهها هم در حرکت به سوی این شکل از مداحی بیتاثیر نبوده است و تاکید رهبر انقلاب بر برگشت به مقاتل، ناشی از همین امر است. سمنانی، در خصوص این شعر و بحث شکلگرفته پیرامون آن اشاره داشت: «نکتهی بسیار کلیای که به شعری که به جریان شعر هیات منسوب است بازمیگردد، شیوه و سبکی است که محصول طلب کردن مخاطبین جلسه است. یعنی ممکن است شاعران یا مداحان خودشان خیلی آن نوع از شعر را نپسندند ولی توجه به اینکه چه نوع شعری را مخاطب پاسخ میدهد باعث به وجود آمدن چنین اشعاری میشود. نکتهی اصلی این است که شاعران هم وارد این قضیه میشوند. سوال اینجاست که شاعر خودش را در چه جایگاهی میبیند؟ آیا شاعر خودش را در جایگاهی میبیند که چیزی بنویسد تا خوانده شود یا اینکه خودش را در جایگاه یک شاعر به معنای حکیم میبیند؟ آن چیزی که در میان شاعرانی که برای هیاتها شعر میسرایند اتفاق افتاده است متاسفانه جدا شدن شعریت کلام از نوشتههایشان است. کار شاعر ورود به این فضاها نیست؛ زیرا که وظیفهی شاعر این است که زیر پای مخاطب خود نردبان بگذارد و سعی کند او را ارتقا دهد. به نظر من شعر فخیم، خودش را نشان میدهد و مورد استقبال قرار میگیرد. یعنی محبوبیت یک مداح، بیش از اینکه سبک خودش را نشان دهد، شاعر خود را نشان میدهد.» در پایان این بحث، پیشنهادی در مورد بهتر ساختن شعر آیینی ارائه شد و آن موتیفسازیهای مثبت از ائمه بود؛ مانند موتیف یاس در مورد حضرت زهرا(س) یا کار علیمحمد مودب در مورد تنور حضرت صادق(ع) بود.
آقای نیکطبع، شاعر جوان دیگری بود که غزلی برای حاضرین خواند. در زیر مطلع این غزل را میخوانید:
کاش میشد لحظهلحظه با تو بود
کاش میشد لحظه را در تو سرود...
شاعر بعدی، آقای سجاد دیهیم بود که دو غزل با مطلعهای زیر خواند:
کنار چشمهی خشکیده، چشمی تر نخواهد شد
مسی دیگر به دست کیمیاگر زر نخواهد شد...
***
یکی خدای قصه، یکی ناخدا به طوفان بود
یکی پری نشسته به موج و یکی پریشان بود...
در خصوص شعر آخر، تاکید بر درست خواندن شعر و پرهیز از تکرار کلمات برای جلوگیری از خستگی مخاطب و یکنواختی شعر، از جمله پیشنهاداتی بود که ارائه شد. اما در مورد شعر نخست، پیشنهاداتی به مخاطب ارائه شد. تحکیم ابیات شعر، پرهیز از عرضهی بدیهیات در شعر، رساندن شعر به انجام مناسب، دارا بودن مطلع، مقطع و تداوم مناسب، تلاش برای زیباسازی ابیات و تنوع در مضامین، از جمله پیشنهاداتی بود که برای این شعر ارائه شد.
عبدالعظیم محمدی، شاعر دیگری بود که غزلی برای حاضرین با این مطلع خواند:
با یاد روی ماه تو، وقتی که شاعر میشوم
بر خلق هر شعر تری، همواره قادر میشوم...
زبان یکدست این شعر بسیار مورد تحسین قرار گرفت. تلاش برای تغییر برخی کلمات که از فضای کلی شعر خارج است و استفادهی بیشتر از آرایههای ادبی برای نزدیکتر شدن به شعر پیشنهاداتی بود که به این شاعر جوان اهل زنجان ارائه شد.
شاعر بعدی، مجید هادوی بود که غزلی برای حضرت زیتب(س) و چندین رباعی خواند. در زیر مطلع غزل و یکی از رباعیهای ایشان را میخوانید:
از عمر لحظههای غماش کم نمیشود
از هر چه بگذریم، از این غم، نمیشود....
***
داغایم و مدام تازهتر میگردیم
دنبال رخ توایم اگر میگردیم
هرچند دمی رها شدیم از دستت
ما مال توایم و زود برمیگردیم...
شاعر بعدی، آقای حمید درویشی بود که ترانهای مهدوی به مناسبت میلاد امام زمان (عج) برای حاضرین قرائت نمود:
من از اون لحظهای روسیاه شدم
که دلم جز تو رو انتظار کشید
نکنه کلاغ قصهها منم
که میرفت اما به خونهاش نرسید...
پس از این ترانهی مهدوی، استاد شمس، جمع را میهمان به غزلی عاشقانه نمود:
هوای شهر گرفته است، ماه تار شده است
نگاه آینههامان پر از غبار شده است...
این شعر بسیار مورد تحسین و استقبال جمع قرار گرفت.
شاعر بعدی، محمد رسولپور بود که دو ترانهی طنز برای حاضرین خواند:
هِی دلُ ریش میکنن، پس چرا دل ریش نمیشه؟
هِی جرقّه میزنن، پس چرا آتیش نمیشه؟
***
هرچی که باشم از اولش با تو رو راستم
از اولش تو رو واسه پول بابات میخواستم...
آقای سجاد نوبختی، شاعر دیگری بود که غزلی با این مطلع خواند:
میریزد اشک شوق ز ابر نگاه من، وقتی دلم هوایی ارباب میشود
وقتی خیال، مست گل روی ماه اوست، هر مصرعی خودش می نایاب میشود...
آقای صانعی، شاعر بعدیای بود که جمع را میهمان به غزلی زیبا نمود.
من بازتاب دین هزاران پیامبرم
ایمان گرفته است به دامان خود سرم...
تلاش برای از بین بردن ضعف تالیفهایی مانند حذف را مفعولی از جمله پیشنهاداتی بود که به این شاعر ارائه شد. ارتباط بین ابیات، نکتهی دیگری بود که در خصوص این شعر، به شاعرش گوشزد شد و تلاش برای از بین بردن این ویژگی که ابیات سرنوشت غزل را تعیین میکنند، مورد تاکید قرار گرفت.
شاعر بعدی، آقای محمد هنری بود. وی غزلی عاشقانه و شعری طنز با این دو مطلع خواند:
مِهر مرا به گوش دلت، گوشواره کن
بیچارهای دچار توام، فکر چاره کن...
***
موی بلند و خوشگلم را دوست دارم
من یک پسر هستم، تِلَم را دوست دارم...
شاعر بعدی، آقای علیرضا گلافشان بود که سه بیت در مدح امام علی (ع) خواند:
چون نخل اگر سر به فلک دوخته بودیم
در خاک نجف ریشهای اندوخته بودیم...
محمدمهدی یعقوبی، دو رباعی و یک غزل خواند. در زیر یک رباعی و مطلع غزل وی را میخوانید:
گل رفته و بلبلی پریشان مانده
یوسف که دگر رفته و کنعان مانده
امروز فقط ز نام و یاد شهدا
نامی است که روی این اتوبان مانده...
***
همچون گلاب ناب، برایم معطری
معشوق شعر من، نکند اهل قمصری...
توجه بر استفاده از کلمات مناسب و تبادرهای منفی معنایی از جمله پیشنهاداتی بود که به این شاعر ارائه شد. حسن مطلع شعر نیز مورد تحسین حاضران قرار گرفت.
پس از غزل دیگری برای شاعران جوان خوانده شد:
من به تو دل داده بودم، تو به من اما چرا؟
من که معلوم است حالم، تو چرا کردی خطا..
شاعر بعدی، جواد شیخالاسلامی، صاحب کتاب بیتو نبودن بود که غزلی با این مطلع برای حاضران خواند:
دل سپردنهای ما، از روی بیکاری نبود
عشق ما از عشقهای کوچهبازاری نبود...
توجه به تفاوت یاء در قوافی، از جمله نکاتی بود که به این شاعر گوشزد شد.
پس از این، آقای نوروزی غزلی با این مطلع خواند:
ابر را گفتهام تا به عشقت عاشقانه ترانه ببارد
باغبان نیز باید بیاید حسن یوسف به پایت بکارد...
حسن ختام این جلسه، غزلی برای مردم یمن از آقای امیدزاده بود. در زیر مطلع این غزل را میخوانید:
گرچه ایرانیام، اما نگران یمنام
وسعت عرصهی شیعه است حدود وطنم...
این شعر و توجه آن به مسائل روز، بسیار مورد توجه دیگر شاعران قرار گرفت. پرهیز از شعار، پیشنهادی بود که به این شاعر جوان ارائه شد و استفادهی مناسب از زنگ قافیه، در خصوص این شعر بسیار مورد تحسین قرار گرفت.
در پایان، سمنانی ضمن تشکر از حاضرین، از آنها دعوت نمود تا در جلسهی بعدی شعر آفتابگردانها و رونمایی از کتاب قرار حضور به هم رسانند و در نهایت این جلسه با ختم جلسه پایان پذیرفت.