استاد حسن رحيم پور ازغدي عصر امروز در مراسم اختتاميه نخستين اردوي دومين دوره شعر جوان انقلاب اسلامي كه به همت موسسه فرهنگي و هنري شهرستان ادب برگزار شد در خصوص هنر متعهد و غيرمتعهد به سخنراني پرداخت. خلاصه مهمترین سرفصل های سخنراني وی به شرح ذيل است:
شاعر نيستم ولي وجدان از شعر لذت بردن را دارم.
براي تأكيد بر اهميت اين نوع جلسات آمدهام كه بگويم كه اين تحولات بسيار بزرگ در يك جامعه از حلقههاي بسيار كوچك ولي متعهد بيرون آمده و بيرون خواهد آمد. هرجا نياز به سياهلشكر باشد، در عالم شعر چنین نیست. اینجا افراد محدود و معدود با روح آتشفشاني و زبان تپنده قادرند تحولات بزرگي را به وجود بياورند.
نبض تمام هنرها در شعر ميتپد و هر هنرمندي كه بخواهد با زيبايي با ابعاد آن كار كند بايد يك نگاه شاعرانه به انسان و جهان داشته باشد.شما يك گرافيست، نقاش، كاريكاتوريست و عكاسي كه موفق بودهاند را در نظر بگيريد حتما در آنها يك روح شاعرانه خواهيد ديد. جواز ورود به عالم هنر، شاعر بودن و روح شاعري است.
در روایات ما آمده است که يك شاعر متعالي و متعهد با روحالقدس كه مرتبهاي از فرشتگان الهي است ارتباط پيدا ميكند. فرق شاعر با مردم در اين است كه شاعر به قدرت كلمات پي برده و كلمات را مانند معدن استخراج ميكند ولي مردم سطح كلمات را مي بينند.
شاعر همانند يك فرد بينا در شهر نابينايان است، تصاویر و صداهايی كه همه ميبينند و ميشنوند را فقط شاعران استفاده ميكنند و به هنر و شعر و شاعري بايد به عنوان يك هديه آسماني نگاه كرد.
قدر و ارزش حلقههاي هنري كه دين و زبان مشترك دارند را بايد بدانيم و بسياري از تغيير و تحولات در علوم اجتماعي هنر و ادبيات از همین حلقههاي چند نفره آغاز شده است.
گاهي چند شاعر و نويسنده تغيير و تحولاتي در جامعه ايجاد كرده اند، این شاعران آنهايي بودند كه روح شعر در انقلاب و شعار براي انقلاب را سرداده و سرودهاند.
اولين كساني كه شعرهايی سرودند كه به شعار تبديل شده است حتما شاعر و متعهد بودند بنابراين شاعر به قدرتي دست پيدا ميكند كه ديگران از آن عبور كردهاند.
فرق موعظه و تعليم در اين است كه در تعليم حرف جديد بيان شده ولي در موعظه حرف را بهگونهاي ديگر ميشنويم.
به چند نكته بايد اشاره كنم كه اولين آن استمرار و تداوم جلسات و انس گرفتن با هم و عدم احساس تنهايي شاعران است به اين معنا كه يكي از خطرات آن احساس تنهايي است كه بعضي از شاعران دچار شبهه شاعرانه ميشوند كه عدهاي ديگر را احمق ميبينند.
شاعراني داشتهايم كه در مرحله اول شاعر بوده كه سپس جنگير شدند و سپس خود جن و در آخر تبديل به يك فرد ديوانه و مجنون شده اند دليل آن اين است كه آنها به بخشي از حقيقت دست يافتند و پس از مدتي دور خود طواف ميكردند و به زمين خورده و همه را مقصر اين امر ميدانند.
مرز ظريفي ميان روح شاعرانه و ديكتاتور ديوانه كه از ظرافت كلمات استفاده ميكنند وجود دارد.
شاعر راستين تمام توجهات خود را به جمال دارد
شاعراني داريم كه شعرهاي 25 سال پیش و انقلابي آنها را ميبينم كه با شعرهاي امروز آنها فرق ميكند بعضي از شاعران 90 درجه برخي 180 و بسياري از آنها 360 درجه!(با لبخند) چرخش داشتهاند. يعني متعهد به جمال و زيبايي نيستند بلكه متعهد به خود هستند.
شاعر بيدرد در جامعه وجود ندارد زيرا براي هر شعري يك دردي وجود داشته است بعضي شاعران دردشان درد بيدردي است و درد قدرت، و بعضی دردشان حقيقت و درد واقعيت است.
شاعر غيرمتعهد نداريم ولي برخی متعهد به مسائل نفساني خود هستند.
مسئله اين است كه اين هنر و علم كجا خرج ميشود؟ و چه اثري در شخصيت و فرد ديگر دارد؟ و چه اثر در جامعه خواهد داشت؟
شاعري داريم كه نگاه توحيدي دارد و زماني كه وصف آب و ماه ميكند بوي ديگري به مشامش برسد و آن را ميسرايد و زماني كه شاعري ماديرئاليستي شعر بگويد از اين اثر هنري بوي ماده و لجن بيرون ميآيد.
زماني كه باد و نسيم ميوزد مهم اين است كه بر چه چيزي وزيده است چه برگلستان و چه بر فاضلاب شاعر همانند همان نسيم است كه مهم اين است از برچه جايي وزيده است.
يك شاعري است كه شعر و هنرش زنده به دنيا ميآيد و ديگري شعر آن نفرتانگيز خواهد بود.
تفاوت انسان شناسي قرآن و مسيحیت اين است كه در مسیحیت تحریف شده، انسان گناهكار بالفطره گناهكار به دنيا ميآيد ولی در نظر قرآن همه افراد پاك و بيگناه به دنيا ميآيند.
اولين باري كه ما خيانت ميبينم صحنه ناسازگاري است يعني روح ما تناسب را دوست دارد.
اولين باري كه شاعر؛ شعر خود را ميفروشد ديگر به حقيقت و توحيد و عدالت توجه نكرده و امكان دارد يكي دو روز اول حال خوبي نداشته باشد ولي به اين وضع عادت ميكند و روح خود را آلوده كرده و سپس از آن لذت ميبرد.
اما بعد از مدتي اگر ما را به اسمهاي هنر، سينما و رشنفكري عادتمان بدهند كمكم ياد ميگيريم كه لجن بخوريم و به ديگران هم لجن بخورانيم به اسم هنر و سينما و در اين زمان وسيله زيبا است ولي هدف زشت است.
درگيري شعر متعهد و ارزشي افشاء دروغ هنر از بيهنر است و تفاوت اين دو در اين است كه هر دو هنرمند زيبايي را بهعنوان ابزار قبول ميكنند و در آن بيهنري از هنر شكست ميخورد.
اول از همه بايد مراقب باشيم فرد انقلابي غیر هنرمند را وارد عرصه نكنيم اين همانند عدم تعهد است.
اجازه ندهيد يك دو قطبي در مسئله زيبايي راه بيندازند آنها معتقد به زيبايي در وسيله هستند ولي شما ميگوييد زيبايي در وسيله و هدف است.
شاعر و هنرمند بيولايت وجود ندارد منتها شاعر يا تحت نفوذ نور و الهي استو يا تحت نفوذ ظلمت و شيطاني.
آدم بايد تكليف خود را با خود، خلق و خدا تعيين كند. شاعري كه ايمان به خدا دارد نه تنها خود را نجات ميدهد بلكه ميتواند امتي را با قلم خود هدايت و نجات دهد.
در روايت آمده است هر فردي شعر-که طنز،سكانس، نقاشي و كاريكاتور را هم شامل می شود- مربوط به خدا بگويد و بسرايد و يا تولید کند خانهاي براي خود در بهشت ايجاد ميكند.
رسول خدا فرمودند: مجاهد هم به سيف و هم لسان داريم كه با زبان و قلم خود مجاهدت ميكنند آنهايي كه در جبهه حق و باطل با زبان خود حضور دارند هر كلمهاي كه بسرايند مانند گلولهاي است كه به سوي دشمن شليك ميشود.
علامه اميني در الغدير بخشي را مربوط به شاعران دو جناح دارند و می نویسند: شاعران بين شهرت، شهوت و ثروت و حقيقت خدا و قيامت و همچنين مسئوليت يكي را انتخاب ميكنند.
همه شما شاعران جوان آماده باشيد كه فحش بشنويد و در روزنامه و سايتهاي عليه شما بنويسند اگر فحش دادند مطمئن باشيد كه درست به خال زدهايد و اگر خبري نبود مطئمن باشيد كار خاصي انجام ندادهايد.
ما شاعران را به حكومتي و غيرحكومتي تقسيم نميكنيم ولي به فرد متعهد و غيرمتعهد تقسيم ميشوند.
شاعر شرمنده همانند بازاري ورشكستهاي است كه بايد تكليف خود با خدا را مشخص كند.
شعر دعبل شعر آتش و خون و قيام است امام رضا (ع) خطاب به دعبل فرمودند: زماني كه شعر ميگويي من دوستت دارم و يك روز دعبل در وصف امام زمان دو بيت شعر را سرودند كه امام رضا (ع) فرمودند كه اين شعر را جبرائيل به دل تو تاباند.
مراقب اين باشيد كه نفسانيت با روح شاعري و ملكوت عالم و آدم آميخته نشود.
شاعر شكاك همانند كسي است كه به خورشيد پشت كرده آنان كه دنبال جمال معنوي هستند جمال دنيوي هم ميشناسند اما زيبايي مشهود را فداي زيبايي معقول نميكنند.
شاعري شغل نيست همانند طلبگي است آن رسالت است دردي است كه از درون ميجوشد.
شاعر حقيقي هم زماني كه شعر را سرود خرد خود را ميگيرد همينكه با جبرائيل دمخور شدي ديگر چه ميخواهيد.
حكومت بايد وضعيت معيشت شاعران انقلابي را تأمين كند و در جامعه ما هنوز وقف کنندگان ياد نگرفتهاند كه كجا بايد وقف كنند.
من اگر پول داشتم براي تربيت بچه مسلمانها در عرصه شعر و رسانه صرف مي كردم زيرا آنها در خط مقدم جبهه فرهنگي حضور دارند.
متأسفانه امروز شاعران و نویسندگان ما كتابهايی را مطالعه ميكنند كه در اين زمينه قويتر از ما هستند و مفاهيم غيرتوحيدي را ميگويند. باید بتوانید فرم را از محتوا جدا کنید. و این با مطالعه مستمر در حوزه معارف شدنی است
مرز ميان زيبايي و نفسانيت بايد مشخص شود.
بعضي ترانهها ايجاد يأس و تحريك و خشونت در افراد ميكند كه بر همه مسلمين حرام است.
آيات و روايات وصف طبيعت، گياهان و باران را زيبا ميدانند و قرآن دعوت به زيبايي است و ايمان را زيبا ميداند.
در قرآن از جمال باطني زيبايي ظاهري و باطني زيبايي بندگي بسيار صحبت شده كه متأسفانه در فرهنگ ما كمتر به آن پرداختهايم.
يكي از زيباييها شعر زيبا است و نگاه به رنگ سبز و درخت و گياه عبادت است.
هنر، صورت زيبا و سيرت زشت براي افراد غيرمتعهد است.
در شرق و غرب عالم شاعر و هنرمند متعهد بيدين نديديم در تمام اينها يك نوع ايمان به خدا وجود دارد.
دهه اول انقلاب يكسري افرادي وجود داشتند كه از مواضع انقلابي خود پشيمان شدند.
شاعراني كه فحشهاي روشفنكرانه ميدهند متعهد به خشم و شهرت خويش هستند.
در زمان مشروطه شعري در ايران داريم كه خصوصيت مثبت آن مردمي بودن و سياسي بودن آن بود و معايب آنها صحبت از ضدحجاب، ضدظلم و آخوندزده بوده است.
بعد از ناصرالدين شاه و انقلاب آن يعني تبديل آن به پهلوي عمده شعرها و تفكيك نويسي مذهبي بوده است.
ادبيات و هنر را به سنتي و مدرن تقسيم نكنيد زيرا در پشت اين تقسيمبنديها ايدئولوژي وجود دارد و زمانبندي تقويمي نيست.
برخي مفاهيم غربي را براي اولين بار ايرج ميرزا وارد شعر مدرن كرده است.
در شعر، ادبيات، هنر و سينما دو مكتب اصالت هدف و اصالت هوس بيشتر نداريم يا تعهد الهي و توحيدي بوده و يا تعهد به هوس است.
كاملا مراقب باشيد كه از تكنيك استفاده كنيد و آن را به نفع محتوای درست به كار ببريد.
من پيشنهاد ميكنم در عرصه مطالعات ديني كار كنيد و هم مطالعات عقلي و ديني را مستمر ادامه دهيد و با قرآن، حديث، تاريخ، اجتماع، سياست آشنايي داشته باشيد.
شعر مشروطه يك ظرفيت جديدي وارد ادبيات ايران كرده است.
هر پدیده ای خدمت و خیانتی دارد،من به شما پيشنهاد ميكنم از خدمات و صدمات هنرمندان فهرستي تهيه كنيد و يكي از شماها خدمت و خيانت شاعران را بنويسيد.