با حضور نویسنده و منتقدان ادبی
نشست نقد و بررسی «مادربزرگ پیام مرده» در حوزه هنری مشهد
03 آذر 1394
16:13 |
0 نظر
|
امتیاز:
4.67 با 3 رای
شهرستان ادب به نقل از حوزه هنری همدان: نشست نقد و بررسی مجموعه داستان «مادربزرگ پیام مرده» نوشته تیمور آقامحمدی چندی پیش با حضور نویسنده و منتقدان ادبی در حوزه هنری مشهد برگزار شد.
در ابتدای این نشست، مجید اسطیری با بیان اینکه به دو شکل میتوان راجع به این مجموعه داستان صحبت کرد گفت: یک شکل این است که بگوییم چه موتیفهایی مورد توجه نویسنده بوده، بسامدشان بالا بوده و نویسنده به آنها علاقه داشته؛ نوع دوم این است که یکی یکی سراغ داستانها برویم و درباره ویژگی هایشان صحبت کنیم.
وی افزود: در یک نگاه کلی به این مجموعه داستان، برداشت من این است که با نویسندهای روبهرو هستیم که به شدت ریزبین و تیزبین است به ویژه اینکه به جزئیات داستانهایش اهمیت بسیار میدهد.
اسطیری گفت: نویسنده به شدت اقتصاد کلمات را رعایت میکند و محتاطانه به مخاطب اطلاعات میدهد و به این واسطه هر سطر و جملهاش اهمیتی بیش از آنچه ما انتظار داریم پیدا میکند.
وی افزود: شاید در ادبیات داستانی این روزگار، چشمانمان خیلی سریع از روی جملات رد میشود، اما وقتی با نویسندهای روبهرو باشیم که تا این اندازه کمینهگراست و دیدگاه مینی مالیستی دارد نتیجه این میشود که هیچ یک از شخصیتها حرفی نمیزند و اتفاقی در داستان نمیافتد مگر اینکه معنایی پست سر خودش داشته باشد. به همین دلیل این داستانها باید خیلی بادقت خوانده شود و یا اینکه گاهی احتیاج پیدا میکنیم کار را دوباره و چندباره بخوانیم.
در ادامه مهناز رضائی لاچین گفت: در این مجموعه داستان، دیالوگها نظرگیر هستند. برای مثال دیالوگهای بین دو مرد در داستان «اگر بادی که آمده بگذارد» جالب توجه بود؛ مسئله دیگری که در همین داستان مورد توجه بود، آشناییزدایی است که به شکلی با عادتزدگی در ذهن ما بازی میشود.
وی افزود: نویسنده در کل داستانها توپ را به زمین مخاطب میاندازد، دغدغه ایجاد میکند و از این طریق ادبیات خود را به رخ میکشد.
وی افزود: نویسنده متولد 1361 است و نمیتوان او را صاحب تجربه ای از انقلاب و جنگ دانست، اما نگاهش، بازنگری یک نسل را به پیشینه تاریخی نسل خود نمایندگی میکند.
وی گفت: مسئله قابل ذکر دیگر این است که سیگار، عنصر مشترک همه داستان هاست. در این کتاب تقریباً در دست همه شخصیت ها یک سیگار میبینیم. به نشانه غم و اندوه، سیگاری در حال دود شدن است.
در ادامه محمد ریاحی گفت: نقد، عبارت است از یک تلاش نظام مند بر اساس یک نظریه در راستای تبیین یا تولید معانی، هر نقدی که مبتنی بر نظریهای نباشد و بر مبنای یک چارچوب نظری ارائه راه ندهد من آن را بیشتر یک نظرگاه شخصی میدانم.
وی افزود: داستان چهارم از این مجموعه «شرکت در یک قتل دسته جمعی» نام دارد که رگههای بسیاری از پستمدرن را در آن میبینم.
ریاحی افزود: این داستان از نوع داستانهایی است که متکی بر یک نگاه پستمدرنند که در آن زبان، قاطعیت دارد و نویسنده عملاً اعلام میکند که من میخواهم با تو قصهام را بنویسم و بدین ترتیب جایگاه خود را به عنوان یک نویسنده سنتی از دست میدهد و در یک رابطه مستقیم با مخاطب وارد متن میشود.
وی گفت: پستمدرن بر این دیدگاه سوار نیست که زبان، حمّال معناست و نویسنده از طریق زبان، معانی منتقل میشود؛ بلکه معتقد است که این زبان است که جایگاه معنا و جایگاه ما را مشخص میکند.
وی ادامه داد: در داستان پست مدرن، خواننده به چالش کشیده شده و در خوانش دچار سختی و مشکل میشود چرا که متن، متنوارگی خود را حفظ میکند و در مقابل فهم خواننده مقاومت میکند و اینجاست که خواننده معمولی چنین متنی را پس میزند؛ در این نوع متن، معنای قدیمی که از پیرنگ در ذهن داشتیم، شخصیت، کارکرد زبان و... همه به چالش کشیده میشود.
وی گفت: عدم قطعیتی که در داستان «شرکت در یک قتل دستهجمعی» حاصل میشود ناشی از تکثر معنایی متن است، خواننده عادت کرده تا یک نوع متن را بخواند و صرفاً از آن لذت ببرد؛ در داستان مذکور، این خواننده است که داستان را میسازد.
وی با اشاره به اینکه در داستان «شرکت در یک قتل دستهجمعی» نویسنده جسارت خود را در داستاننویسی به نمایش گذاشته است افزود: در اینجا دلمشغولی بیش از هر چیز زبان است، زبانی که ما را میسازد و از طریق آن هویت پیدا میکنیم.
همچنین در این جلسه نویسندگان و منتقدانی چون ثریا صدقی، رضا شیبانی، حسین عباسزاده، وحید حسینی ایرانی، محمد خانی، خانم ترکمننیا و... نیز نظرات و دیدگاههای خود را مطرح کردند.
تیمور آقامحمدی، نویسنده کتاب نیز در پایان ضمن تشکر از کسانی که با دقت کتاب «مادربزرگ پیام مرده» را خوانده بودند گفت: یکی از مهمترین دستاوردهای جلسات نقد این است که اثر به دقت خوانده میشود و کسی که به عنوان یک مخاطب داستان را میخواند با یک نگاه انتقادی و ریزبینانه همه ابعاد داستان را بررسی میکند.
وی افزود: ما در روزگاری به سر میبریم که سلایق و ذائقههای مختلف داستانی وجود دارد، بر این باورم که که هر اثری را باید اختصاصاً با ارجاعات درونمتنی آن اثر بررسی کنیم. کارهایی که من کنار هم گذاشتم شاید خیلی زمینههای مشترکی فرمی نداشته باشد، چون کارهایی است که در برخی از آنها زبان جایگاهش به اندازه سایر عناصر داستان است در دیگر زبان به شدت مورد توجه بوده، داستان دیگری وجود دارد که قصههای موازی دارد، جایی است که داستان به اتفاق اصلی میپردازد و جاهایی است که اتفاق اصلی اصلاً بیرون از فضایی است که داستان در آن شکل گرفته است.
آقامحمدی گفت: شاید برای یکدست شدن کار بهتر بود داستانها، در چند مجموعه داستان چاپ شود؛ اما از آنجایی که همه داستانهای گزینششدهام در این سالها، همین تعداد شده، ناگزیر شدم همه را کنار هم قرار دهم، شاید سلایق مختلف هریک به فراخور با داستان مورد نظر خود مواجه شوند.
نویسنده کتاب «مادربزرگ پیام مرده» در خصوص اینکه چرا بیشتر موضوعات جنگ و انقلاب است افزود: به هرحال اینها بخشی از زندگی ماست چه آن را تجربه کرده باشیم چه نکرده باشیم؛ جزء دغدغهها و پسزمینههای ذهنی همه ماست و ما بالاخره یک روزی باید تکلیف خود را با این اتفاقات روشن کنیم. در جلسه نقدی که قبلاً برگزار شد هم این مطلب را گفتم که طرفداری جانبدارانه از هر موضوعی در ادبیات داستانی هدردادن استعداد است؛ به واقع تأیید یا رد کامل یک موضوع، جایگاهی در ادبیات داستانی ندارد.
وی با اشاره به شیوه شخصیتپردازی در این مجموعه داستان افزود: عموماً شخصیتها در رمان است که شکل واقعی میگیرد؛ چرا که ما زمانی با شخصیتها همذاتپنداری درستی میکنیم که مدام با آنها همراه باشیم. بدیهی ست در یک داستان دو صفحهای فرصتی برای ظهور شخصیت وجود ندارد، من موقع نوشتن به این فکر کردم که آنها را درگیر موقعیت و واکنش کنم. باور من این بوده است که اگر شخصیتها درگیر وقایع خاص شوند به طوریکه به آنچه قبلاً کمتر فکر میکردند اندکی بیشتر فکر کنند توانستهام به شخصیتپردازی مورد نظرم برسم.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.