عبدالرضا رضایینیا از شعرای صاحبنام گیلان است که در زمرة کارشناسان موفق در زمینة نقد شعر نیز به حساب میآید. او تجربههای موفقی در سرایش اشعار کلاسیک و نو داشته و آثار قابل ملاحظهای در حوزة غزل و شعر سپید دارد. «گلدون شکسته» که تجربهای بدیع در کارنامة این شاعر خوشذوق محسوب میشود، مجموعهای است از اشعار محاورهای او که از دروازة انتشارات سپیده باوران به بازار نشر قدم گذارده است.
برکسی پوشیده نیست که حوزة ترانه و شعر محاوره از حوزههای تاثیرگذار و در عین حال از لغزشگاههای مهم در ادبیات است. کلام عامیانه به علت روانی و سادگی دارای تاثیرگذاری ویژهای است – به خصوص اگر با موسیقی تلفیق شود – و حساس بودنش هم از همین منظر قابل اعتناست. چه زبان محاوره با گستردگی غیرقابل انکارش بیشتر قابلیت ابتذال را دارد تا زبان معیار.
فضای عاشقانههای سطحی و محاورههای مبتذل در ادبیات ما را در حوزة ترانه، محاورههای بیبدیل استاد علی معلم دامغانی شکست و ورود ایشان به عرصة ترانه، بر همگان آشکار کرد که شعر محاوره چه ظرفیتهای عظیمی برای شاعرانگی و انتقال سریعتر مفاهیم دارد. از جملة کسانی که در حوزة شعر محاورهای ارزشی و متعهد، گام برداشتهاند عبدالرضا رضایینیاست و از جملة کتب قابل استناد در این مقال، «گلدون شکسته» او را باید نام برد.
شعر اعتراض – نامی که بر جریان شعر اجتماعیسیاسی و عدالتخواهانة سالهای پس از جنگ نهاده شد - که در حوزة غزل در عصر ما به موفقیتهای چشمگیری دست یافته است، تبلوری خاص در ترانههای رضایینیا داشته؛ بطوریکه میتوان بارزترین جنبة اشعار «گلدون شکسته» را همین اعتراض به وضع موجود و طلب وضع بهتر (امید) دانست. اعتراضی که گاه متوجه دیگران است:
رفقام یواشیواش رفتن و نالوطی شدن
مث اون مستضعفا که یه هو طاغوتی شدن
و گاه متوجه خود شاعر و عدهای که خود را هم جزئی از آنها می پندارد:
راستی من چی شد که از خطة بارون اومدم؟
از مه و آینه، از وادی مجنون اومدم
این همه فرشته این حوالیها پر میزنن
دلمون قفله وگرنه اونا هی در میزنن
نکته حائز اهمیت در چنین مجموعههایی، به گمان نگارنده، مسئلة زبان است. گاه مضامین و مفاهیم مورد نظر یک شاعر که قرار است در قالب شعر او بیان شوند، خود به نوعی زبان مورد نیاز شعر را مشخص میکنند. فیالمثل در مورد شعر محاوره، اگر مضامین عاشقانه مد نظر باشد، عرصة زبان فراختر بوده و دست شاعر برای پرداختن به این مضامین بازتر است. فضای احساسی و نازکخیالیهایی را که ترانههای عاشقانه میطلبند، میتوان بی دردسر به وادی شعر کشاند و یک چند بازی زبانی را هم همراه آن کرد تا بشود یک ترانة عاشقانه! به خصوص اگر قرار باشد ماحصل این جوشش و کوشش، نمونهای از ترانههای مبتذل همهگیر این روزها باشد!
اما مفاهیم موردنظر رضایینیا چیزی نیست که بتوان با ادبیات افیونی و کافهای به آنها دست یافت. کار دقیقاً از جایی پیچیده میشود که پای شعر و شاعر به اعتراض باز میشود و میخواهد حرفی بزند ورای «دوستت دارم یه عالمه»
خیال باطل عدم تناسب زبان زمخت اعتراضی شعر کلاسیک و زبان نرم و روان ترانه را، ترانههای استاد معلم از هم پاشید و بیان متعهدانه در شعر محاوره را با نمونههای خوبی که آفرید به علاقهمندان نشان داد. رضایینیا در «گلدون شکسته» این پیوند را به خوبی ایجاد کرده و «داداشی» گفتنهایش به خوبی توانسته این پیوند را حفظ کند. تعدیل کردن زبان ثقیل با روانیهای رایج شعر محاوره چیزی نیست که بتوان به سادگی از عهدة آن برآمد و نیاز به اطلاعات ادبی بسیار و دایرهای لغوی با شعاعی به حد کافی دارد، و این مهم را میتوان از چنین شاعری انتظار داشت؛ چرا که تجربة طبعآزمایی در بسیاری از قوالب شعر سنتی و نو، به رضایینیا کمک کرده است که با تسلط خوبی بر زبان، کلام را به خدمت بگیرد.
یکی از نکاتی که «گلدون شکسته» را دلچسبتر میکند، استفادة رضایینیا از دایرة لغاتی است که این فضا – یعنی فضای عدالتخواهی انقلابی – نیازمند آن است، که این مسئله در دو بخش قابل بررسی است.
نخست کلماتی که عمومیت دارند، اما ماهرانه انتخاب شدهاند. به عنوان مثال نالوطی، واعظا، سلوک، حرومی، دغل و... کلماتی هستند که با زیرکی در کلام رضایینیا گنجانده شدهاند و این خود نمایانگر اندیشة ایستاده در پشت اشعار اوست.
بخش دیگر و مهمتر کلماتی هستند که به نوعی در این فرهنگ اسم خاص محسوب میشوند و پشت سر خود مجموعهای از مفاهیم را به ذهن مخاطب خاص متبادر میکنند.
تو دلا حسرت «شعر بی دروغ و بی نقاب»
«عقل سرخش» که فراتر میرف از عشق و جنون
دل مونو با دل «داش آکلا» قاطی کنیم
اینه که رو «خط خون» – خنده به لب – پامیذارن
اینگونه استفاده از ترکیبات آشنا در میان محاورات، به صمیمیتر شدن و در عین حال تاثیرگذاری بیشتر کلام در اشعار رضایینیا کمک کرده است.
* * *
شکی نیست که حوزة ترانه و شعر محاورة متعهد، به حضور شعرای بیشتری نیازمند است و باتوجه به ظرفیتها و مضامین نهفته در فرهنگ انقلاب که کم هم نیستند، انتظار میرود که شاهد ورود بیشتر شعرای جوان در این حوزه باشیم. «گلدون شکسته» تجربة موفقی در این زمینه بوده است و بر هرکه آهنگ پا گذاشتن در این راه را دارد، خواندن این مجموعه فرضی است که نمیتوان از کنار آن به سادگی عبور کرد.
پیمان طالبی