موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu

نگران بچه های انقلابم مصاحبه علی رضا قزوه در هفته نامه پنجره

02 شهریور 1391 22:30 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 2 با 72 رای
نگران بچه های انقلابم مصاحبه علی رضا قزوه در هفته نامه پنجره
به‎نظرم سال‎‎های پایانی دفاع مقدس بود و ما در پایگاه نهم شکاری بندر عباس زندگی می‎کردیم، یک روز ظهر پدرم از محل کار که برگشت روزنامه‎ای را که دستش بود، با ذوق و شوق به من و مادرم نشان داد و گفت ببینید چه حرف‎‎هایی زده این شاعر، همه حرف مردم و انقلاب را گفته... با علیرضا قزوه که دو سه سال است او را در کسوت مجری برنامه دیدار شاعران انقلاب با رهبر معظم انقلاب می‎بینیم، گفت‎وگوی مفصلی کردیم در مورد این دیدار و حواشی و خاطراتش، شعر انقلاب و... حرف‎‎های صریح و صادقانه او را که از جنس شعرهایش هستند، دلسوزی‎‎های بی‎ریای او خواندنی‎تر می‎کند...
            
                        

با توجه به این‎که شما از سابقون حاضر در جلسه دیدار شاعران انقلاب اسلامی با مقام معظم رهبری هستید، اگر تاریخچه‎ای از سابقه این دیدار و سال‎‎های شکل‎گیری آن بفرمایید نقطه خوبی برای آغاز بحث خواهد بود...

عرضم به حضورتان که این جلسه و سابقه آن مربوط به سال‎‎های قبل از رهبری و حتی قبل از ریاست‎جمهوری ایشان است و سابقه این دیدار با شاعران به سال‎های ابتدایی انقلاب اسلامی برمی‎گردد؛ اما دورترین خاطره‎ای که من از این جلسه دارم، مربوط به بعد از رهبری حضرت ایشان است که در یک اتاقی به اندازه همین اتاقی که الان نشسته‎ایم، اتاقی با حدود 20 - 30 متر فضا در همین محل بیت رهبری که الان هم جلسات در آن‎جا تشکیل می‎شود، برگزار می‎شد، البته تا الان من سه محل را به‎خاطر دارم که این جلسه در آن برگزار شده که یکی همان اتاق و دیگری همین محلی که الان افطاری قبل از دیدار آن‎جا برگزار می‎شود و یک جای دیگر که به‎نظرم الان محل افطاری خانم‎ها شده است.

در آن سال‎‎های اول که در همان اتاق کوچک جلسات برگزار می‎شد، بزرگان و اساتید پیش‎کسوت زیادی حضور داشتند از جمله: مرحوم استاد مهرداد اوستا، مرحوم استاد محمود شاهرخی، خانم صفارزاده و خیلی‎‎های دیگر که با احترام و علاقه زیادی نسبت به حضرت آقا در جلسات شرکت می‎کردند و این فضای سرشار از ادب و احترام طوری بود که به‎عنوان رنگ خاطرات من از آن روز‎ها درآمده است. محوریت جلسه در همان سال‎ها هم بیشتر با بر و بچه‎‎های حلقه شعر حوزه هنری و تدارک کار هم با حوزه بود.

بنده چون ارتباط کاری و جدی‎ام با حوزه به حدود سال 69 برمی‎گردد، از همان ایام سهم کوچکی در برگزاری این جلسه داشتم، البته حضور و ارتباط من با حوزه مربوط به سال‎‎های 2 - 61 است تا سال 65 که اتفاقاتی افتاد و تعدادی از دوستان از حوزه رفتند... به هر حال تقریبا در همه سال‎، در این دیدار حضور داشتم به استثنای یک سال که گمان می‎کنم سال 74 یا 75 بود که من در کشور تاجیکستان بودم و موفق به حضور نشدم.

اگر قرار باشد که در چندجمله ‌سیر کلی این جلسات را از ابتدا و امتداد آن را تا امروز و نکات قابل‎توجهی که برای شما وجود دارد بیان کنید چه خواهید گفت...

این جلسه از یک جمع شاید 40 - 30 نفره شروع شد. در آن سال‎ها بیشتر محوریت جلسه با پیش‎کسوت‎ها و بزرگان عرصه شعر بود، اما به‎تدریج و خصوصا در این سال‎‎های اخیر، چه به لحاظ کمیت و چه به لحاظ کیفیت چند نکته قابل توجه مشاهده می‎شود، نکته اول این‎که تعداد و حضور شاعران شهرستانی و البته مستعد بسیار بیشتر شده و نکته بسیار معنادار و زیبا این‎که به مرور محوریت جلسه بر دوش شاعران جوان افتاده و این نکته‎ای‎ست که می‎توان ادعا کرد شعر جوان انقلاب اسلامی با آن کیفیت و غنایی که امروز پیدا کرده به‎نحوی شعر قبل از خود را و میان‎داری پیش‎کسوت‎ها را به لحاظ شاعرانگی کنار زده و این نکته بارزی است که در این سال‎ها کاملا قابل رصد و مشاهده است.

نکته جالب توجه دیگری که وجود دارد، استقبال و علاقه شاعران برای حضور و شعرخوانی در این جلسه است که هر سال هم بیشتر شده و حتی گاهی باعث ایجاد حواشی هم می‎شود.

بنده از بعضی از قدیمی‎‎های حوزه مثل جواد آقای محقق شنیده‎ام که حتی قبل از شکل‎گیری این جلسات و در سال‎‎های آغازین انقلاب اسلامی، گاهی حضرت ایشان هم در جلسه شعر شاعران انقلاب که در حوزه برگزار می‎شد حضور داشته‎اند...
من هم شنیده‎ام، اما چون خودم حضور نداشتم، اطلاع دقیقی ندارم. خاطره من از حضور ایشان در حوزه بر می‎گردد به تشییع شهید آوینی، اما نکته‎ای که در خصوص سؤال شما می‎بایست حتما به آن اشاره کنم، نگاه خاص و امیدوارانه حضرت ایشان به حوزه هنری است که از ابتدای کار به حوزه هنری به‎عنوان پایگاه اصلی ادبیات و هنر انقلاب اسلامی نگاه می‎کردند که در این نگاه تکلیف‎آور، ادبیات انقلاب همیشه تخصیص داشته و حوزه را به‎عنوان مهم‎ترین و شاید تنها پایگاه ادبیات انقلاب اسلامی دیده‎اند که البته همین هم بوده است، شما اگر امروز نگاه کنید به طیف بزرگان شعر و ادبیات معاصر ما خواهید دید که بزرگانی مثل قیصر امین‎پور، سیدحسن حسینی، سلمان هراتی و... همه به نوعی محصولات حوزه هستند و نبض ادبیات متعهد انقلاب همیشه در حوزه تپیده است.

                


جلسه شعرخوانی شاعران جوان و پیش‎کسوت انقلاب اسلامی در حضور رهبر انقلاب که به‎عنوان یک منتقد کارکشته و ادیبی متبحر در حوزه‎‎های شعر و نقد ادبیات، صاحب نگاه و نظر است، لابد که خاطرات جالبی هم به‎همراه داشته...

به هر حال شعر‎شناسی و علاقه و احاطه ایشان به این حوزه، بحث پوشیده و ناگفته‎ای نیست. در همین سال‎ها که بنده حضور داشته‎ام، دیده‎ام که ایشان با چه جدیت و نشاطی به شعر‎ها گوش می‎دهند و نقد می‎کنند و اصلا کمتر جلسه‎ای‎ست که این‎طور تا پاسی از شب و ساعت‎ها بعد از افطار هم ادامه داشته باشد.

یادم است که یک‎بار مرحوم نصرالله مردانی شعر مطولی خواند با ردیف و قافیه «بوی ریحان می‎دهی» یا شاید چیز دیگری شبیه به همین که حضرت آقا شعر ایشان را با دقت مورد نقد و بررسی قرار داد، البته نکته جالبی که در نقد‎های ایشان وجود دارد، ظرافت و طنز ملیحی است که در نقدهای‎شان به‎کار می‎برند و مرحوم مردانی هم کاملا پذیرفت و اقناع شد. همین‎جا به‎نظرم لازم است اشاره بکنم که ایشان در دوران جوانی انجمن‎‎های ادبی بسیار قوی و استخوان‎داری را در خراسان آن روزگار، که یکی از قوی‎ترین و مهم‎ترین پایگاه‎‎های شعر و ادبیات کشور بوده، دیده‎اند. به‎عنوان مثال در انجمنی مثل انجمن ادبی فرخ که بزرگانی از قبیل آقای قهرمان و صاحبکار و شاعرانی مثل اخوان و دیگران در این جلسات شرکت می‎کرده‎اند، نقد کردن و ورود به فضای جدی نقد و نظر کار آسانی نبوده است؛ اما می‎بینیم که همین بزرگان هم به‎شدت از نقد و نظر‎های آقای خامنه‎ای در آن جلسات استقبال کرده و بر آن مهر تأیید می‎زده‎اند و اصلا گاهی بزرگانی از شعرا در مباحث محتوایی و حکمی و ادبی شعر از ایشان راهنمایی و نظر تخصصی می‎گرفته‎اند و به هر حال ایشان از ستون‎‎های نقد در جلسات بوده‎اند و حتی گاهی دعوت می‎شدند به شهرستان‎ها و یا در انجمن‎ها و جلسات تهران هم با قوت حضور می‎یافته‎اند. این‎ها خاطراتی است که بزرگانی مثل آقای صاحبکار، آقای قهرمان و دکتر شفیعی کدکنی نقل کرده‎اند و بعضی را از زبان خود این عزیزان شنیده‎ایم. خب با این سبقه و سابقه مشخص است که نقد و نظر ایشان روی شعر شاعران انقلاب، نقد‎های بسیار صائب و توأم با ظرافتی بوده و هست؛ به‎نحوی که گاهی ما ایهام و زیبایی‎‎های یک شعر را در نقد ایشان می‎دیدیم. خیلی از اوقات دوستان شاعر ما در مقابل نقد‎های ایشان مجاب شده‎اند و این نه به‎دلیل این‎که ایشان رهبر هستند یا در برهه‎ای رییس‎جمهوری بوده‎اند، بلکه به‎واسطه این بوده که ایشان روی نکات محکم و دقیقی انگشت گذاشته‎اند.

یادم است وقتی من آن شعر «ابتدای کربلا مدینه نیست... ابتدای کربلا غدیر بود» را خواندم، در یک بیتی از آن به ماجرای سقیفه اشاره کرده بودم، آقا فرمودند که این بیت را بردار، ما باید در این‎روز و روزگار حرفی بزنیم که وحدت‎آفرین باشد و من هم بلافاصله آن بیت را حذف کردم. در مقابل بوده‎اند شاعران جوانی که مقابل نقد ایشان جدل و محاجه کردند، در حالی‎که مشخص بود که حق با حضرت آقاست؛ اما باز هم ایشان با خوش‎رویی و مهربانی در مقابل جدل جوان‎ها سکوت می‎کردند.

و یا وقتی شعر «رفته بودم سنگ بردارم... دست‎هایم دست شیطان شد»، وقتی این شعر رجم شیطان را خواندم، خیلی تعریف کردند و نکاتی را هم تذکر دادند و در آن روز که حدود 20 سال پیش بود، به من گفتند که اگر کارت را جدی بگیری و همیشه معلم داشته باشی؛ 20 سال دیگر شاعر خوب و مطرحی خواهی شد، منظورم از بیان این خاطرات این است که متوجه باشید که ایشان از قدیم نسبت به شعر دوستان حساس بوده، دقت داشته و می‎دانستند هر کسی در مسیر شعری خودش مشغول چه‎کاری است، و حتی حضور ذهن داشتند که مثلا فلانی سال گذشته چه شعری خواند و الان در چه مرحله‎ای‎ست. این دقت و صمیمیت با دوستان شاعر، چیزی است که از ابتدا هم در ایشان بوده و ما می‎دیدیم، حتی در این اواخر که بعضی از دوستان ما بر اساس مواضع سیاسی و بحث فتنه خودشان را محروم از این تکرار محبت‎ها کرده‎اند، می‎بینیم که وقتی به ایشان گلایه می‎کنند، ایشان با محبت و مهر تمام می‎فرمایند: از این طرف که منم راه کاروان باز است... و این نشان‎دهنده زلالی و پایداری این دوستی از جانب ایشان است.

 

رصد ایشان از فضای ادبی کشور به چه صورت است؟

این ادامه همین بحثی است که داشتم می‎گفتم، دقت ایشان محدود به این شنیدن‎ها نیست، بلکه ایشان کار‎های خوب را رصد می‎کنند و می‎خوانند، کتاب‎ها و مجموعه‎‎های شعری و پژوهشی را می‎بینند و مطالعه می‎کنند. به‎عنوان مثال من در سالی که گذشت یک کتاب تذکره کار کردم از - محمد افضل سرخوش - که یک شاعر و تذکره‎نویس هندی است که معاصر و هم دوره بیدل بوده است. ایشان چند سالی از بیدل بزرگ‎تر و از دوستان بسیار خوب و مورد احترام بیدل بوده است. سرخوش شاعر خوبی هم بوده اما دیوان او به علت مسامحه فرزندانش از بین رفته و گم شده، لیکن از او تذکره‎ای به‎جا مانده به‎نام «تذکره کلمات الشعرا» که کتاب بسیار مهم و معروفی است و در ایران چاپ نشده بود، مگر یک چاپ سنگی قدیمی و پر غلط که من از روی چند نسخه، از جمله نسخه‎ای که در کتابخانه - خدابخش پتنا - پیدا کردم و این نسخه‎ای‎ست که تاریخ نگارش و کتابتش همزمان با دوره سرخوش بوده است، یعنی حدود هزار و 90 تا هزار و 120 هجری قمری که توسط شخصیتی اصفهانی نام مقابله شده بود. من این چند نسخه را با هم مقابله کردم و یک تصحیح ارائه دادم که توسط کتابخانه مجلس شورای اسلامی چاپ شد. امسال می‎خواستم کتاب را برای حضرت آقا بیاورم و در دیدار به ایشان بدهم که در شلوغی و تراکم برنامه‎‎های اجرایی قبل از دیدار در واحد ادبیات حوزه جا ماند و من هم فراموش کردم، تا این‎که موقع افطار بنده را صدا کردند که آقای قزوه بیا، کنار ایشان که رفتم به من گفتند: من سرخوش را از اول تا آخر خواندم!

یعنی کتابی که من فکر نمی‎کردم ایشان اصلا دیده باشند، هم دیده بودند و هم کاملا خوانده بودند که این موضوع بنده را آن‎قدر ذوق زده کرد که گزارش کار جدیدی هم که کرده‎ام به ایشان دادم؛ تذکره‎ای به‎نام «مردم دیده» از حاکم لاهوری.

رسم است که معمولا شاعران کتاب‎‎های جدیدی را که نوشته‎اند برای ایشان می‎آورند و بسیار اتفاق افتاده که وقتی کتاب تازه منتشر شده‎ای به ایشان داده‎اند، ایشان گفته‎اند که این را خوانده‎ام، در حالی‎که در این‎همه سال ما حتی یک وزیر ارشاد را که مسئولیت مستقیم فضای فرهنگی کشور به دوش آن‎هاست، ندیده‎ایم که حتی یکی از این کتاب‎ها را دیده باشند؛ چه برسد به خواندن و الخ. این نشان از احاطه و پیگیری عجیب ایشان در حوزه فرهنگ و ادبیات کشور دارد که خودش نکته‎ای بسیار قابل‎الگو‎برداری است.

ما دیده‎ایم که گاهی مثلا به وزیر ارشادی شاعر پیش‎کسوت و معروفی را معرفی می‎کردیم و می‎گفتیم که ایشان جناب آقای مشفق کاشانی است، اما وزیر ارشاد حتی نمی‎شناخت که این شاعر پیش‎کسوت کیست! اما حضرت آقا حتی شاعران بسیار کم سن و سال را که مثلا یک‎بار در محضر ایشان شعر خوبی خوانده‎اند، به اسم می‎شناسند و پیگیر احوال‎شان می‎شوند. به‎عنوان مثال الان اگر خدمت ایشان بگویید هادی فردوسی، بلافاصله می‎گویند بله بله، همان جوان شیرازی، خب کجاست؟ چه می‎کند؟ یا مثلا میلاد عرفان‎پور که یک‎دوره آمده و رباعی‎‎های خوبی خوانده و می‎بینیم که ایشان پیگیر احوال این بچه‎ها می‎شوند. امسال دیدیم که خودشان به فاضل نظری گفتند که شعر بخوان، در حالی‎که من اسم چند شاعر دیگر، از جمله دوستی را که امسال به‎خاطر خواندن شعرش خیلی هم حاشیه‎آفرینی کرد، به ایشان گفتم، چون دیگر وقت ما تمام شده بود و وقت صحبت ایشان بود.

شاید لازم باشد من همین‎جا اشاره کنم که بنده دقیقا طبق همان لیستی که دوستان شورای انتخاب اشعار حوزه به من داده بودند و با امانت کامل اسامی را خواندم و انصافا هم دوستان زحمت کشیده بودند، مثلا آمار کامل این‎که چه‎کسی در چه سالی شعر خوانده و یا کدام شعر قوی‎تر است و کدام نیست، چیزی حدود10 - 15 جلسه وقت گذاشته بودند و من چون این اواخر آمدم، شاید در دو جلسه موفق شدم که شرکت کنم که بیشتر برای بحث اجرا توجیه می‎شدم، حتی درخواست من این بود که امسال بحث اجرا را به دوستان دیگر بدهند و من هم گوشه‎ای بنشینم؛ اما با اصرار دوستان این بحث اجرا را پذیرفتم. این حواشی هم همیشه بوده، یعنی هرکسی که اجرا می‎کرده، بعضی از دوستان ما حاشیه‎آفرینی می‎کرده‎اند. یادم هست یک سالی که ساعد باقری مجری بود یک دوست شاعر ما که حالا صلاح نیست اسمش را ببرم و جزو شاعران اهل حاشیه و حاشیه‎آفرین هم هست آمد و حرفی به ساعد زد که بنده خدا از کوره در رفت و گفت: من دیگه اجرا نمی‎کنم! حالا امسال همان بنده خدا بعد از پایان جلسه، انبوهی از پیامک‎ها و تهدید و توهین را حواله بنده کرده در حالی‎که تا به امروز به غیر از رفاقت و برادری و کمک از من ندیده است.

من می‎خواستم این بحث را جای دیگری از صحبت‎مان طرح کنم، اما حالا که پیش آمد خوب است که هم پروسه انتخاب اشعار و هم میزان دخالت شما در ماجرا را مقداری توضیح بدهید...

متأسفانه دوستان ما طوری برخورد می‎کنند که انگار قزوه نشسته است و تصمیم گرفته که چه‎کسی شعر بخواند و چه‎کسی شعر نخواند یا چه‎کسی بیاید و چه‎کسی نیاید. در حالی‎که پروسه انتخاب شاعران و اشعار به این شکل است که تعدادی از شاعران کشور در یک کارگروه می‎نشینند و طی جلساتی متعدد به تصمیم می‎رسند، جالب این‎جاست که دوستان به من اصرار می‎کردند که تو در بحث افراد و اسامی دخالت نکن!

من بعضی از بچه‎‎های شاعری را که در قضیه فتنه خوب کار کرده بودند و متأسفانه به نوعی مورد بی‎مهری و کم‎لطفی واقع شده و در خیلی جا‎ها تحریم و مورد بی‎توجهی قرار می‎گیرند، اسم بردم و گفتم که چرا باید این‎ها که در آن شرایط خطیر، به حمایت از رهبر معظم انقلاب برخاستند، در این دیدار هم حتی حاضر نباشند و دو سه نفر را در حقیقت شفاعت کردم که باشند و می‎دانم که حق‎شان بوده!

غیر از این بنده دخالتی نداشتم، اما به هر حال باز هم این حواشی و درخواست‎‎های غیرمنطقی وجود داشته و در همه دوره‎ها هم بوده است.

هرچند به‎نظرم می‎رسد که حتی همین هجوم و درخواست‎‎های از سر شوق و علاقه خودش فی‎نفسه چیز مثبتی است و برای خیلی از اهالی تکبر و خودخواهی پیام‎‎های روشنی دارد. اگرچه که باعث زحمت و اذیت مجریان می‎شود.

کاملا درست است. شکی نیست و این نشان از علاقه مبارک شاعران انقلاب اسلامی به دیدار رهبر انقلاب است. اما این حاشیه‎سازی‎ها همیشه باعث رنج و رنجش مجریان برنامه بوده و هست.

اگر از این حواشی بگذریم و به متن بپردازیم، در صحبت‎‎های امسال رهبر معظم انقلاب خطاب به شاعران، دو نکته بسیار مهم و بسیار عمیق وجود داشت که در تبیین آن‎ها لازم است تحقیق‎‎های مفصل و جداگانه‎ای انجام شود و به‎نظرم ضروری است که در این صحبت و به قدر ظرف زمانی که وجود دارد به آن‎ها پرداخته شود. نکته اول بحثی بود که ایشان در قیاس دوره 30 ساله شعر انقلاب اسلامی با دوره 200 ساله اوج و اعتلای سبک هندی داشتند. قیاسی که در حوزه مضمون و محتوای اشعار و همچنین فراوانی شاعران استخوان‎دار و قابل‎اعتنا در این دو دوره به عمل آوردند.

خب در این قیاس چند نکته وجود داشت، اول، بحث تأکید بر اعتلا و قوت جریان شعری در آن دوران خاص که کمتر دیده شده با صراحت و قاطعیت در این مورد بحث شود و باید ریشه‎‎های آن را در نگاه‎‎های آکادمیک به مباحث شعر فارسی و چرایی عدم اعتنای جدی به این دوره درخشان شعر فارسی جست‎وجو کرد، اما نکته دوم که می‎خواهم نظر شما را هم در این‎خصوص بدانم بحث چرایی فراوانی تعداد شاعران در این دو دوره بود که توسط ایشان مطرح شد. شاید مضمون کلی صحبت ایشان این بود که در هر دوی این دوران، از آن‎جایی که پای معارف دینی و حکمت‎ها و مباحث معرفتی به میان جمع و جامعه مردم آمد و متن جامعه از این مباحث اصیل بهره‎مند و سیراب شد، بازخوردش را به‎صورت جوشش و فوران شاعران و ادیبان ملاحظه می‎کنیم و...

در خصوص دوره سبک هندی و به خصوص دوره حضور پررنگ شاعران ایرانی در هند که رنگ کاملا ایرانی به این سبک می‎دهد، باید مقداری بحث کرد چراکه درست است که ما مثلا شاعری مثل صائب را داریم که هم در ایران و هم در هند صاحب شهرت و درخشش است اما دوران طلایی سبک هندی مربوط به زمانی است که شاهد کوچ و مسافرت شاعران بسیاری از ایران به هند هستیم. در این دوران که باید آن را اوج و اعتلای این سبک دانست دواوین و تذکره‎‎های بسیاری نوشته شد و این اتفاق را می‎بایست حاصل حضور شاعران بزرگی مثل کلیم کاشانی، قدسی مشهدی و سلیم تهرانی که آمدند و در هند ساکن شدند، دانست. در همین دوران است که شاهد تشکیل و رونق بیشترین حلقه‎‎های ادبی در این حوزه هستیم مثلا در دهلی، شاه جهان آباد، کشمیر و لاهور می‎بینیم که انجمن‎‎های ادبی بسیار زیاد و البته قوی و قابل اعتنایی وجود دارد. عجیب است که مثلا فقط در کشمیر چیزی بیش از 3 هزار شاعر ثبت شده در آن روزگار داریم که پایگاه عمده حضور شاعران ایرانی مثل کلیم، طغرای مشهدی و سلیم و... بوده؛ محل فوت این‎ها هم در سری‎نگر کشمیر است.

یا در لاهور شعر و ادبیات فارسی از زمان شاعر بزرگ آن دیار یعنی مسعود سعد سلمان ریشه داشته، اما می‎بینیم که در این دوران شخصیت‎‎های برجسته‎ای مثل شاه آفرین لاهوری و حاکم لاهوری ظهور می‎کنند. در دَکَن می‎بینیم که حلقه‎‎های ادبی کسانی مثل فیضی دکنی و غزالی مشهدی و در یک دوره‎ای عرفی شیرازی حضور دارند و این‎ها همه شاعران بزرگ ایرانی هستند که باعث اعتلا و رونق شعر و فرهنگ در این دوران می‎شوند.

بعد از این زمان و در دوره حمله نادر به هند هم شاهد حضور این جریان شعری هستیم. شاعران بزرگی مثل حزین لاهیجی - که از ایران به دهلی می‎رود و آن‎جا به‎همراه واله داغستانی حضور دارد و بعد‎ها به بنارس رفته و ساکنِ آن‎جا می‎شود - در همه این دوران، حلقه‎‎های ادبی و تذکره نویسی دارند. در همین دوره است که منتقدان ادبی بزرگ و برجسته‎ای ظهور می‎کنند، شخصیتی مثل خان آرزو که اتفاقا خیلی هم با حزین درگیری ادبی داشته و یا شخصیتی داریم به نام آزاد بلگرامی. جناب آقای دکتر شفیعی کدکنی در کتاب ارزشمند «شاعری در هجوم منتقدان» که در مورد حزین لاهیجی نوشته‎اند، بحث نقد و ارزش نقد در آن روزگار را کاملا شرح داده‎اند. اخیرا ما هم کتابی را منتشر کردیم با عنوان «تنبیه الغافلین» که نوشته سودای دهلوی است و بازار گرم ادبیات و شعر و نقد در آن دوران را به خوبی نشان می‎دهد. نکته‎ای که در این دوران هم قابل رصد و اعتناست اینست که بسیاری از ناقدان و شاعران و فاضلان این دوران هم ریشه‎‎های ایرانی دارند. به‎عنوان مثال فاخر متین، ایرانی بوده و یا شاعری مثل عاقل‎خان رازی که والی حاکم دهلی و از دوستان اورنگ زیب بوده، ایرانی و از اهالی خواف بوده است.

این درهم تنیدگی و تأثیر شاعران ایرانی در آن سرزمین حتی روی شاعران هندو که اصلا زبان‎شان هندویی بود هم تأثیر گذاشت و شاعران خوبی را به‎وجود آورد. به‎عنوان مثال شاعری مثل چندر بهان که برهمن است و یا مخلص که شاعری هندوست و بیدل یکی از دیوان‎‎های خود را که الان در علی‎گر نگهداری می‎شود به او تقدیم کرده.

به هر حال حد اعلای شاعران این حوزه را باید بیدل دانست، قبل از او غنی کشمیری و ناصرعلی سرهندی بوده‎اند و یا شاعری مثل فقیر دهلوی حضور داشته که شاعری شیعی بوده و بنده مشغول تصحیح کتاب «شمس الضحی»ی ایشان هستم که در مورد چهارده معصوم است.

ما اگر بخواهیم فقط اسامی و معرفی هندو‎هایی را که شعر فارسی می‎گفته‎اند، نثر فارسی می‎نوشته‎اند و حتی انشای فارسی می‎نوشته‎اند جمع‎آوری کنیم یک کتاب مفصل خواهد شد.انشا‎هایی که از آن دوران مانده، متون بسیار مهمی هستند. انشای کسانی مثل فیضی دکنی یا مادهوران که هندوست و انشانویس مطرحی به حساب می‎آید.

در یک مرور تاریخی می‎بینیم که پادشاهان بابری ارادت زیادی به شعر و ادب داشته‎اند؛ مثلا خود بابر شعر می‎گفته، برادرش کامران میرزا دیوان اشعار داشته که من نسخه‎ای از آن را در پتنا و به خط میرعماد پیدا کردم. فرزند ایشان، همایون ارادت بسیاری به شعر و ادبیات داشته است. دربار پسر او که اکبر نام دارد محل حضور شاعران بوده و ملک الشعرای او یک شاعر ایرانی بوده به نام غزالی مشهدی. دیوان حافظی هست که در کتابخانه خدابخش پتنا نگهداری می‎شود و پر از امضا‎ها و یادداشت‎ها و تفأل‎‎های پادشاهان بابری است. فرزند اکبر که جهانگیر نام داشته، به‎همراه همسرش که هر دو ایرانی بوده‎اند بسیار به شعر و ادبیات پرداخته‎اند تا می‎رسیم به شاه جهان، فرزند جهانگیر که قدسی مشهدی و کلیم کاشانی، ملک الشعرای او بودند و بسیاری از شاعران ایرانی در دوران او به هند رفتند. بعد از شاه جهان، فرزندش دارا شکوه را داریم که یک شخصیت بسیار برجسته فلسفی و دانشمند بوده و کتاب‎‎های مهمی در این حوزه داشته است. در دوره او شاعری مثل سعید سرمد کاشانی که از دوستان او بوده و دارا شکوه هم به او ارادت بسیاری داشته وارد هند می‎شود، سعید سرمد صاحب رباعی معروف «در مسلخ عشق جز نکو را نکشند... روبه صفتان زشت‎خو را نکشند...‎گر عاشق صادقی ز مردن مهراس... مردار بود هرآنکه او را نکشند...» است.

این دوران طلایی با حکومت اورنگ زیب به پایان رسید، او با وجود این‎که دخترش زیب النساء از ادبا و شاعران بنام بوده اما خودش انسانی سطحی و سخت‎گیر و متعصب بوده است. او سعید سرمد را کشت و از دوران او بود که فترت و خاموشی آغاز شد و بعد‎ها با حضور و دخالت انگلیس و کمپانی هند شرقی به مرور زبان فارسی جایش را با زبان ریخته یا اردو عوض کرد که بحث مفصلی است.این است که به اعتقاد من اعتلای این دوران را باید مرهون حضور شاعران ایرانی و رونق بحث تذکره نویسی و نقد نویسی و حلقه‎‎های ادبی دانست.

به سخن حضرت آقا بازگردم و این نکته را عرض کنم که با این توضیح و مقدمه، شعر معاصر ما در همین 30 ساله بعد از انقلاب در حوزه‎‎های شعر مقاومت و پایداری یا همان دفاع مقدس و در حوزه شعر آیینی و دینی - که البته این را متفاوت از شعر عرفانی و حکمی می‎دانم - به لحاظ قوت و اوج با تمام ادوار شعر فارسی برابری می‎کند و بلکه بالاتر است. همان‎طور که در شعر عرفانی و یا شعر عاشقانه هنوز هم قرن‎‎های هفتم و هشتم بر تارک ادبیات ما می‎درخشند.

 

ببینید آقای قزوه، سخن من بر سر این سؤال است که صرف‎نظر از بحث‎‎های حکومتی و دلایلی مانند مهاجرت شاعران پارسی‎گو به هند و یا ضعف سبک هندی در آن سامان، باز شدن دروازه‎‎های حکمت و معرفت شیعی در متن جامعه و محافل علمی را تا چه میزان می‎توان باعث رشد و شکوفایی شعر دانست؟ به هر حال می‎بینیم که تا قبل از حضور این معارف و حکمت‎ها، شعر فارسی حتی در قصاید فاخر خراسانی قرن چهار و پنج هم عمق و اعتلایی در حوزه اندیشه ندارد اما با حضور پر رنگ این معارف است که - حتی صرف‎نظر از پذیرفتن یا نپذیرفتن مذهب شیعه - تقریبا تمام ارکان حکمت و شعر و عرفان ایران را جلوه‎ای زیبا و محتوایی عمیق از آموزه‎ها و معارف عمیق دینی در برمی‎گیرد؛ به‎نحوی که انسان، شاعران و حکیمان بزرگی را می‎بیند که مثلا از اهل سنت هستند اما تمام شالوده و مبانی معرفتی و حکمی ایشان را نگاه‎‎های عمیق شیعی تشکیل می‎دهد و از قبل همین روشنایی اندیشه‎هاست که جریان درخشان سبک هندی و شعر حکمی آن دوران پدید می‎آید و به‎نظرم می‎رسد که دلیل عمده قیاس میان مقام معظم رهبری این دو دوران را باید از زاویه فوران آگاهی و معرفت جامعه نسبت به معارف و آموزه‎‎های صحیح اسلام ناب دانست که در دوران انقلاب اسلامی با تکاملی بسیار بیشتر اتفاق افتاد و امروز حاصل این عرفان و بینش، در تمام ارکان شعر پس از انقلاب اعم از مضمون، بیان اندیشه‎‎های اصیل و حتی مباحث تصویرسازی و زبان و ساختار شعر قابل‎رصد و بحث است. که ای‎کاش روزگاری برسد که مراکز دانشگاهی یا فرهنگستان زبان ما با این زاویه و از این دریچه، به بررسی و مقایسه شعر پس از انقلاب با دوران پیش از انقلاب بپردازند...

بله این حرف درستی است. من برای این نفوذ تفکر و معارف الهی چند مثال روشن می‎زنم، شما ببینید ما از بحث تأثیر و نفوذ شخصیتی مثل حزین لاهیجی که بگذریم، شخصیتی داریم مثل اشرف مازندرانی که خانم زیب النساء - که دختر همان جناب اورنگ زیب متعصب است - در حلقه شاگردان اوست و کاملا متأثر از نگاه اصیل اسلامی و شیعی به‎شمار می‎آید و یا مثلا وقتی به اشعار دوران جوانی بیدل دهلوی که هنوز به پختگی و تبحر خود نرسیده است نگاه می‎کنیم، گاهی آثاری از بعضی نگاه‎‎های تند و سطحی می‎بینیم اما وقتی به دهلی می‎آید و با شاعران ایرانی مثل شهرت شیرازی که یک شاعر حکیم و استخوان دار به‎شمار می‎آمده آشنا می‎شود، دیگر هیچ اثری از نگاه‎‎های قبلی او نمی‎بینیم و اشعاری می‎نویسد که نشان‎دهنده ایمان او به مبانی و معارف شیعی است.

شاید رصد میزان نفوذ این معارف در سطح عام جامعه هم جالب باشد. به‎عنوان مثال در شهری مثل مرشد آباد که در مرز بین هند و بنگال قرار دارد و ترکیب جمعیتی آن تقریبا به این شکل است که 6 هزار سنی، 4 هزار شیعه و 10 هزار هندو در آن زندگی می‎کنند، وقتی روز اول محرم و یا روز عاشورا فرا می‎رسد تمام 20 هزار نفر مردم شهر جمع می‎شوند و چنان مراسم و تعزیه‎ای به‎پا می‎دارند که حیرت انسان را برمی‎انگیزد. مواردی از این دست، بیانگر میزان نفوذ فرهنگ شیعه و فرهنگ عاشورا است.

یک نمونه برای شما بگویم؛ ما در مرکز خودمان در هند کتابی را چاپ کردیم با عنوان «هماری رسول» یعنی «رسول ما» که مجموع اشعار حدود 400 شاعر سیک و هندوست که برای حضرت رسول شعر گفته‎اند و این کار را جناب آقای پروفسور درمین درنات جمع‎آوری کرده است. الان هم در حال جمع‎آوری «هماری علی» و «هماری حسین» هستند که باز هم همه از شاعران هندو هستند

 

به‎نظرم می‎رسد که در همین مقدار که بحث کردیم، این مورد از صحبت‎‎های مقام معظم رهبری تا حدی مورد بررسی قرار گرفت اما یک نکته بسیار مهم دیگری که در صحبت‎‎های ایشان بود و حتما می‎بایست راجع به آن بحث شود، مسأله شعر عدالت‎خواه و یا به‎عبارتی شعر اعتراض انقلاب اسلامی است. با توجه به این‎که خود شما هم جزو پیشگامان این نوع از شعر متعهد هستید و شعر‎هایی مثل «قحط‎سال عاطفه» و «مولا ویلا نداشت» را در کارنامه دارید؛ نظرتان در خصوص این نکته‎ای که ایشان فرمودند «شاعران انقلاب می‎بایست مراقبت کنند که از صراط دلسوزی و اصلاح منحرف نشوند و با زبان و محتوای کسانی‎که با اصل انقلاب مخالف هستند حرف نزنند» چیست؟

شعر اعتراض را به لحاظ مضمون باید یک نوع شعر اجتماعی و سیاسی به حساب آورد. در روزگار ما شاعری که متعهد به مبانی انقلاب اسلامی است، برای ورود به این حوزه باید دقت و ظرافت زیادی به خرج بدهد تا به ورطه مسائل سطحی سیاسی نیفتد چون به هر حال تفاوت عمیقی است میان آن‎چه آن را مبانی انقلاب و آرمان‎خواهی انقلابی می‎نامیم با مسائل سطحی و زودگذر فضای سیاسی. مثلا شما می‎آیید و شعری می‎نویسید برای جریانات بحرین و بیداری اسلامی و در آن عربستان سعودی را محکوم می‎کنید اما یک نهاد حکومتی می‎آید و مانع چاپ کتاب می‎شود چراکه مثلا حالا روابطی در جریان است و قس علی هذا، ببینید این تفاوت در نگاه آرمانخواه و سطح مسائل سیاسی، از اول بوده و خواهد بود و شاعر انقلاب هم کاری به این سطح از ماجرا نداشته و ندارد و می‎بینیم که حضرت آقا هم به‎عنوان رهبر انقلاب همیشه از این‎گونه شعری حمایت و استقبال کرده‎اند. نمونه شعر‎هایی که من در کتاب «از نخلستان تا خیابان» گفته‎ام و یا مرحوم سلمان هراتی می‎نوشت در این حوزه قرار می‎گیرند، یعنی با نگاه به مفاهیم اصیل انقلاب، نسبت به انحراف یا اشکالی در مسئولان و صاحبان پست و مقام، ایراد و اعتراضی وارد می‎شود.

اما نکته‎ای که وجود دارد این است که معمولا دوستان ما این قسم از کار‎ها را در حضور ایشان قرائت نکرده و سعی کرده‎اند در رسانه‎‎های دیگری که امکان داشته این کار را بکنند و در جلسه دیدار با ایشان حداکثر بعضی غزل‎‎های اعتراض که مفاهیمی تغزلی از این حوزه را با خود دارد خوانده شده است. این در حالی است که عمده شعر‎های اعتراض امثال من یا مثلا آقای مؤدب، شعر سپید بوده‎اند و چون احساس کرده‎ایم که ذائقه ایشان با غزل و شعر کلاسیک مأنوس است آن‎ها را قرائت نکرده‎ایم. اما این قضیه خیلی فرق می‎کند با این‎که از طرف حضرت آقا پذیرش اشعاری با محتوای اعتراض وجود نداشته باشد. این‎طور نبوده و همه شاعرانی که در این سال‎ها حضور داشته‎اند دیده‎اند که ایشان از اشعار طنز اجتماعی‎ای که بزرگانی مثل ابوالفضل زرویی خوانده‎اند چقدر استقبال کرده‎اند.

اما بعضی از دوستان می‎خواهند موج سواری کنند و از فضای جلسه دیدار به‎نفع خودشان سوء‎استفاده کنند که بنده این را نمی‎پسندم. به‎عنوان مثال در همین قضایای جریان انحرافی که به‎وجود آمد، یک برهه‎ای به‎وجود آمد که اگر کسی دلسوز انقلاب بود و می‎خواست دفاعی از حقیقت انقلاب بکند باید حرف می‎زد. عده‎ای حرف زدند و بنده هم در همان وبلاگ و سایت خودم چیزی نوشتم که از زبان یک درویش بود.

به هر حال حرف این است که آقاجان، اگر کسی می‎خواهد پیرو حضرت ابوالفضل‎العباس (سلام‎الله‎علیه) باشد، ارزش حضرت عباس (علیه‎السلام) به این است که نیست! یعنی ارزش او به عشقش به امام حسین (علیه‎السلام) است. ابوالفضل اگر بیاید و بگوید که من هم هستم، دیگر این ارزش را نخواهد داشت. در اردوگاه امام حسین (علیه‎السلام) 72 نفر نبودند، یک نفر بود و آن حسین بود. این حرف، یک معرفت و حکمت است که عاشورا به ما آموخته و من هم در شعرم این را می‎گویم، نه کاری به شخص دارم و نه به گروه. حالا می‎بینی که مدت‎ها می‎گذرد و فضا آرام‎آرام به‎سمت آرامش می‎رود، ناگهان دوستی می‎خواهد بیاید و در حضور حضرت آقا شعری را بخواند که لاجرم ایشان هم واکنش نشان می‎دهند و الخ. حال آن‎که همین عزیز موقعی که باید حرف می‎زد سکوت کرد، هم در فتنه و هم در همین ماجرا...

یک پیرمردی بود که اوایل انقلاب خیلی خوب شعار می‎داد و ما این را روی شانه می‎گرفتیم که با صدای بلند شعار بدهد، شعارش این بود: ای نیروی هوایی، تو نور چشم مایی.خب ما هم همه همین شعار را می‎دادیم چون این شعار در آن روز‎ها ارزش داشت و حرف روز انقلاب بود. چند سال از ماجرا گذشت و جنگ هم شروع شده بود، در یک راهپیمایی ایشان را دیدیم و گفتیم که لابد هنوز شعار‎های خوبی می‎دهد. بلندش کردیم که شعار بدهد و او هم شروع کرد: ای نیروی هوایی، تو نور چشم مایی!

ماجرای بعضی از رفقای ما هم همین است. عزیز من، اولا که هر سخنی را زمانی و وقتی است و ثانیا می‎خواهی بگویی، این‎همه روزنامه و سایت و پایگاه اطلاع‎رسانی وجود دارد، بیا و حرفت را بزن. همان‎طور که باقی دلسوزان هم حرف‎شان را زدند. این‎که نمی‎شود که شما نه زمان را بشناسی و نه حرمت مکان و مقام را نگه داری... و یک جمعی را که نشسته‎اند و تلاش کرده‎اند برای انتخاب کار‎های خوب و مناسب متهم کنی و خوب بعد هم وارد یک فضایی بشوی که بلافاصله مورد سوء‎استفاده معاندان و دشمنان انقلاب و آرمان‎های انقلاب واقع شود. به‎نظرم این معنای همان تذکری بود که حضرت آقا در خصوص مراقبت از نحوه بیان اعتراض داشتند، کما این‎که در همان جلسه هم به این برادرمان تذکر دادند.

باید به تأکید ایشان که فرمودند «با هم متحد باشید» پای بند باشیم، این سخن حکیمانه و عمیقی است که فرمودند: در پریشانی، پریشانی است؛ از هم نگسلید. نباید وارد فضای توهین و تهمت به همدیگر بشویم که مثلا فلانی چه مأموریتی گرفته و... حرف‎‎هایی که از دوست شنیدنش رنج آور است و بعد هم یک مشت سایت و دروغ پرداز مثل بالاترین و خودنویس و... که ایادی شیطانند، بیایند و همین حرف‎‎های شما را تکرار کنند!

ما اگر در این جلسه شرکت می‎کنیم برای اعتقادات‎مان است و این‎که ایشان حقیقتا و انصافا بزرگتر این جماعت بوده و در این سال‎ها در حق همه این دوستان - چه بپذیرند و چه نپذیرند - مهربانی و پدری و بزرگواری کرده است. خدا می‎داند که از اول انقلاب تا حالا ما هرگز بدی یا بی‎احترامی یا بی‎عدالتی از ایشان ندیده‎ایم و هرچه بوده محبت و رأفت و مهر بوده است، حالا بعضی‎ها می‎خواهند این علاقه و محبت را چیز دیگری تعبیر کنند، بکنند - والله خبیر -

من این را به شما بگویم که وظیفه من و نگاه من بین سال‎‎های 76 تا 84 هیچ تغییری نکرده و اصول من در دوران خاتمی و احمدی‎نژاد یکی است.

ببینید همه حرف من این است که در این ماجرای عظیم فتنه‎ای که درست کردند، خیلی از شاعران ورود نکردند یا موضع جدی نگرفتند و این برای کسانی که دلسوز و نگران آینده این ارزش‎ها هستند و در مراکز تصمیم‎گیری نشسته‎اند، باید نکته مهمی باشد. امروز یک خواننده این کشور، که اتفاقا خواننده بعد از انقلاب هم هست، می‎گوید چون فلانی پای ارزش‎ها ایستاد و مثلا از سران فتنه عذرخواهی نکرد، پس من شعرش را نمی‎خوانم.

خیلی قضیه جالبی است که ما نیامدیم ایشان را از صداوسیما بیرون کنیم یا مثلا او را از حوزه هنری طرد کنیم و اتفاقا این قضیه هم دقیقا در حوزه هنری دارد اتفاق می‎افتد همین امروز گفتند که فلانی گفته من از قزوه شعر نمی‎خوانم. این مسأله دو وجه دارد. یک وجهش مربوط به من است که اصلا دنبال این چیز‎ها نیستم و کم هم نیستند کسانی‎که شعر‎های مرا بخوانند اما وجه دیگرش این است که این آدم دارد موضع می‎گیرد و در کمال بی‎ادبی و پرخاشگری هم موضع می‎گیرد که تو چرا فلانی را رنجاندی، گویا ما باید برویم و دست حضرات را هم ببوسیم که چه هزینه‎‎های سنگینی را به این ملت و خون‎‎های بچه‎‎های این مردم تحمیل کردید!

شما اصلا همه بحث‎ها را کنار بگذارید و فقط ببینید که این فتنه چه لطمه‎‎هایی را به خانواده‎ها، روابط فامیلی و... وارد کرد. حالا ما باید تاوان دفاع از انقلاب و مردم را هم به این شکل بدهیم و از این آقایان متکبر خودخواه معذرت‎خواهی کنیم؟

نه‎خیر؛ موضع بنده، موضع درستی است و الان هم پای همه حرف‎هایم ایستاده‎ام. موضع من، موضع دفاع از انقلاب و آرمان‎‎های انقلاب و امام و ولایت است و ذره‎ای هم از موضع خودم ناراحت و پشیمان نیستم. حالا تو شعر مرا نخوانی، برای من هیچ اتفاقی نمی‎افتد اما این تویی که با صدای بلند ثابت می‎کنی که اتفاقا همین نظام و امام و ولایت فقیه است که به تو پر و بال می‎دهد و میدان می‎دهد، در مقابل این تو هستی که بداخلاقی و بی‎ادبی را پیشه خود کرده‎ای.

حالا می‎گویند قزوه، حکومتی و دولتی است. من یک سایت دارم که روزانه تا 10 هزار نفر آن را می‎بینند و تو خودت می‎دانی، این چه‎جور شاعر دولتی است که یک دفتر ندارد که به کارش سر و سامان بدهد یا جواب این‎همه بچه‎‎های جوان و شاعران پر شور انقلاب را بدهد یا جایزه برندگان سایت را بدهد؟

اما آدمی که دارد به من فحش می‎دهد در کاخی که جمهوری اسلامی در اختیارشان گذاشته و با بودجه‎‎های 500 میلیونی و مغازه‎‎های جلوی میدان انقلاب که دوتا دوتا از مجلس برای‎شان می‎خرند، نشسته و به من می‎گوید شاعر دولتی. در همان مراکز و انجمن‎ها بچه‎‎هایی را تربیت می‎کنند که هستی ادبی‎شان در فحاشی به انقلاب و آرمان‎‎های انقلاب تعریف می‎شود و معنا پیدا می‎کند!آن‎وقت همین آقای قزوه می‎آید و در جشنواره فجر اجازه نمی‎دهد اسم همین بزرگواران غیر دولتی و غیر حکومتی حذف شود و می‎گوید به او هم جایزه بدهید.

واقعا چه‎کسی دولتی است؟ قزوه دولتی است که دستش به هر جایی که رسید دنبال کار و بار همین بچه‎‎های شاعر دوید و کتاب‎شان را چاپ کرد، مجموعه تکا را راه انداخت که اندک حق‎التألیفی دست این بچه‎‎های شهرستانی را بگیرد یا شما که بودجه‎‎های 500 میلیونی را می‎گیرید و قایم می‎کنید؟

شما که هر برنامه‎ای هم که می‎گیرید، برای بزرگ کردن یک نفر است که به فرانسه و فلان انتشارات و بهمان اپوزیسیون برسد؟ و محافل‎تان هم که مرکز کشف حجاب و تمسخر ارزش‎هاست و همه این‎ها هم از بودجه بیت‎المال و جیب این مردم بوده و هست و تازه برای هم‎پالگی‎های‎تان هم کاری نمی‎کنید و همه این هزینه‎ها برای بالا بردن یک نفر است!

آن‎وقت نگاه می‎کنی به وضع زندگی این شاعران خوب و متعهد، بچه‎‎های شهرستانی و می‎بینی که یکی اجاره خانه ندارد، یکی اسباب و اثاثیه‎اش توی کوچه است، یکی خرج مداوای بچه‎اش را ندارد و هرکدام 100 جور گرفتاری دارند...

ما آمدیم از همین بچه‎ها کتاب چاپ کردیم و شما فحش‎مان می‎دهید؟ خب عین همین بودجه‎ها را برای همین کار‎ها گرفتید؛ چرا هیچ کاری نکردید و اگر هم خواستید کتابی از کسی چاپ کنید حتی از قزوه و افشین علا، اول آمدید گفتید که موضعت را مشخص کن تا کتابت را چاپ کنیم - یعنی موضع مشارکت - ببینید با بیت‎المال این مردم چه بازی مضحکی در جریان است؟

من هر کاری که کردم برای شعر و ادبیات این مملکت بوده و قابل دفاع است، اما شما که اجاره همان کاخی که در آن نشسته‎اید بالای 2 میلیارد دلار است چه کردید؟ فقط پا روی پا انداختید و به نظام و ولایت فحش دادید...

بگذریم آقای قزوه که این رشته سر دراز دارد و این غصه را حالا حالا‎ها باید گریست... یک جمع بندی به من بده از ما حصل این دیدارها و جلسات سالیانه برای جریان شعر انقلاب...

به‎نظر من حضرت آقا در تمام این سال‎ها خطی را به بچه‎ها داده‎اند که الان این خط و این جریان به نوعی بلوغ و بالندگی رسیده و خودش مسیر را می‎شناسد. الان دیگر جریانی وجود دارد که جریان اصیل و سالم انقلابی است و به بلوغ هم رسیده و مثلا اگر بگویند از سال آینده این دیدار برگزار نمی‎شود، ما نگرانی‎ای نداریم چون جوانانی هستند که دقیقا در همان مسیر و جهتی قدم برمی دارند که مدنظر رهبری انقلاب است و حتی اگر جلسه دیدار هم نباشد، شعر‎ها و حاصل فعالیت‎های‎شان را به هر طریق ممکن به ایشان می‎رسانند و رهنمود لازم را می‎گیرند.

من امیدوارم که این جلسه، با نشاط روز‎افزون و همه ساله برگزار بشود و با جدیت و البته ظرافت و دقت بسیار بیشتر و بالاتر، شعر‎ها را و شاعران را انتخاب کنند که این خیلی مهم است. همین دانش آموزی که امسال شعر خواند را ببینید، درست به فاصله چند نفر با او یک شاعری نشسته بود به نام علی سلیمانی که اتفاقا او هم دانش آموز بود و حتی چند ماهی هم از او کوچک‎تر بود و به لحاظ شعری هم انصافا بسیار قوی‎تر و قدیمی‎تر از او بود و صاحب رتبه و عنوان. خب این دقت می‎خواهد.

علی فردوسی، در این جلسه بود. میلاد عرفان‎پور بود که شعر او شعر شاخص امسال بود و نزدیک بود که حذف شود. چرا باید حذف شود؟ خیلی‎‎های دیگر هم نزدیک بود حذف شوند، در حالی‎که این بچه‎ها بهترین مواضع را نشان دادند و در کنار آرمان‎های انقلاب ایستادند. خدا می‎داند 10 نفر شاعر هستند که این‎ها با همه وجود و با شهامت و جرأت آمدند و موضع صحیح انقلابی گرفتند و پای تبعاتش هم ایستادند. اتفاقا اگر این‎ها حذف شوند تبعات منفی خواهد داشت. امروز در بحث پیش کسوت‎های‎مان این را می‎بینیم که وقتی 10 روز احوال یک شاعر قدیمی که برای انقلاب زحمت کشیده و انقلاب هم برای او هزینه کرده است پرسیده نمی‎شود، از صد طرف و به هزار شکل به‎سراغش می‎روند تا بین او و انقلاب و ارزش‎ها فاصله بیندازند.

این‎ها نکاتی است که دقت و ظرافت بیش از پیش و برنامه‎ریزی مدیران حوزه هنری را - که می‎دانم با چه دلسوزی کار می‎کنند - می‎طلبد؛ هم برای این جوانان ارزشمند و هم برای پیش‎کسوت‎ها که مایه اعتبار هستند.البته این دیدار برای فضای کلی شاعران و جریان شعر انقلاب بسیار مفید است و ارزش اصلی و عمده جلسات بیشتر به‎خاطر همان صحبت‎ها و نکاتی است که ایشان می‎گویند.

جمعیت ارباب وفا نگسلد از هم

این قافله تا روز جزا نگسلد از هم

منبع: نشريه پنجره/  مصاحبه از کاظم رستمی

کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • نگران بچه های انقلابم مصاحبه علی رضا قزوه در هفته نامه پنجره
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.