شهرستان ادب: در تازهترین صفحه از پروندۀ شهرستان ادب ویژۀ جشنوارۀ خاتم، گفتگویی میخوانیم با مجید قیصری با محوریت «بازآفرینی تاریخ به جای بازنویسی آن». شما را به خواندن این گفتگو دعوت میکنیم:
*در ابتدا از ایدههای شکلگیری جشنوارۀ خاتم بگویید. اینکه چگونه و با چه انگیزهای شکل گرفت؟ چطور احساس کردید که میشود کار متفاوتی کرد؟
«آذر 94، آقای شیشهگران با من تماس گرفتند و گفتند که بنیاد امامجعفرصادق علیهالسلام تصمیم دارند جشنوارهای دربارۀ پیامبر راه بیندازند، لطفأ شما به آنها مشاوره دهید. بنده پذیرفتم که با هم به جلسه برویم. در آن بنیاد، آقایان، روحپرور و اشعری نیز حضور داشتند و پیرامون این جشنواره، صحبتهای خوبی شد. مسألهای که به اتفاق، مطرح شد؛ این بود که این جشنواره، قرار است با جشنوارههای دیگر چه فرقی داشته باشد؟ با توجه به اینکه جشنوارههای مذهبی متعددی از جمله با موضوع پیامبر اعظم، برگزار شده است. چیزی که من در جلسه مطرح کردم، این بود که اگر بخواهیم مانند سالهای قبل به سمت بازنویسی تاریخ برویم، عملأ چیزی به ما اضافه نمیشود، ولی اگر در کنار بازنویسی، سراغ بازآفرینی هم برویم، نسبت خود را با پیامبر در عصر حاضر، مشخص کردهایم. بازنویسی، نگاهی به گذشته دارد، اما بازآفرینی، نگاه به حال و آینده است. میشود داستانی نوشت که نسبتی با حال و آینده داشته باشد، یعنی از تاریخ، درسی بگیریم برای امروز. وقتی نگاه، امروزی باشد، گذشته در نسبت با حال و آینده دیده میشود. این ایده، مورد استقبال، قرار گرفت و تصمیم بر این شد که، با توجه به اینکه طراح ایده، خودم بودم، دبیر جشنواره هم خودم باشم. به این ترتیب، توی هچل افتادم. پروسه، شروع شد و جشنواره به صورت فعلی، شکل گرفت. البته ایدۀ اولیه در بنیاد، مطرح شده بود، ولی با پیشنهاد من، سازوکار، به سمت بازآفرینی رفت».
* میدانم در این یکسال، در جلسات متعدد با نویسندگان، همین مباحث را مطرح کردهاید. بازخوردها چطور بوده است؟ کارهای نوشته شده، چقدر نوید رفتن به سمت این هدف را میدهد؟
«در ابتدا با توجه به اینکه هیچ مصداق ایرانی برای این کار، وجود نداشت، توضیح مطلب خیلی سخت بود. ارجاعات صحبت به آثار غیر ایرانی بود. مثلأ بورخس را مثال میزدم، یا فیلمهای ساختهشده را. این ایده چون خیلی گنگ بود با توجه به اینکه مصداق ایرانی هم نداشت، با دید تردید و شک به آن نگاه میکردند. اما بازخورد اولیه در جشنواره و شرکت نویسندههای مختلف در این کار، عملأ نشان داد که ما فضا را درست رصد کرده بودیم. چیزی که تحت عنوان نگاه امروزی به ادبیات دینی به دنبال آن بودیم، بازخوردهای خوبی گرفتیم که هرچند خیلی شاخص نیست، اما امیدوارکننده است. با توجه به اینکه مدت زمان کمی برای تبلیغ داشتیم، نویسندههایی داشتیم که سریع، متوجه هدف و منظور ما شدند. کارهایی نوشتند که از لحاظ ادبی، چندان قوامی نداشت اما احساس کردند، میشود وارد این سبک از داستاننویسی دربارۀ تاریخ شد، و نیازی نیست ادبیات فقط در بخش بازنویسی تاریخی، محبوس بماند. اولین خروجی این رویکرد، چه در داستان کودکان و چه بزرگسالان، قابل قبول بود. امسال در نشستهای مختلف دیدم که دیگران هم این ضرورت را احساس کردهاند. تداوم این حرکت در طی سالهای بعد، میتواند باعث فراگیری آن و به ثمر رسیدنش باشد. خوشبختانه، ذهن دیگر نویسندگان هم درگیر این موضوع شده و احتمال دارد که طی حدود 3-4 سال دیگر، جشنواره وارد عرصۀ رمان بشود».
* ما این نگاه و خلأ را صرفأ در ادبیات داستانی نداریم. وقتی سراغ تاریخدانان کشور و مورخین هم میرویم، همین جو غالب را می بینیم. نگاه آنها هم به پیامبر، از مجرای نگاه به گذشته است. حتی در بحثهای کلامی و دینی هم باز همین نگاه، حاکم است. با اینکه میخواهیم اثبات کنیم، اسلام دینی جاودانه است، باز میبینیم دغدغههای اهل تفکر، همان دغدغههای 1400 سال پیش است. حتی وقتی سراغ سینما میرویم، باز همین نگاه را داریم. انگار که مسؤلیت سینمای ما، بازبینی یک حادثه تاریخی و نگاه به گذشته، تعریف شده است. یعنی در کل فضای فکری ما، نگاه غریب و بیگانهای به تاریخ اسلام و شخص پیامبر (ص) وجود دارد. این مانع، کار را برای نویسنده، سخت میکند، چون باید علاوه بر حوزۀ ادبیات، یک خطشکنی در اصل ماجرا صورت بدهد. یعنی اصل این موضوع که وقتی از پیامبر، صحبت میکنیم، او و اثرش را واقعأ حاضر میبینیم یا نه؟ اگر پیامبر برای ما شخصی باشد که در 1400 سال پیش زندگی کرده است، پرداختن امروزین به ایشان، بیمعنی است. با وجود این سختیها، شما فکر میکنید این جریان، چقدر میتواند گسترده شود؟
«داستان، این ضرورت را به ما نشان میدهد که نگاه گذشتهگرا به پیامبر، جوابگوی نیازهای امروز ما نیست. تا زمانی که اندیشمندان و محققین وارد این عرصه نشوند و پشتوانۀ فکری نگاه امروزین به پیامبر را درست نکنند، عملأ در آثار هنری هم نمیتواند چندان بازتابی داشته باشد. به نظر من این جشنواره، موضوعِ یک گفتمان چندوجهی است و همه باید از حوزههای مختلف دینشناسی، هنر، تاریخ و سایر حوزهها، دور هم جمع شوند تا نشان دهند که میتوان در زمان حال هم به سراغ پیامبر رفت که اثبات شود، اسلام دین جاودانه است».
* به نظر میرسد ترس خیلیها اینجاست، مخصوصأ دینشناسان! میگویند که اگر از همۀ قشرها و مخاطبان، دعوت کنیم؛ به این فکر کنند که آیا پیامبر برای امروز ما حرف دارد یا نه، حضرت از جایگاه قدسیشان پایین میآیند و یک امر زمینی و مادی میشوند؛ بنابراین برای حفظ جایگاه پیامبر، بهتر است که به سمت این مسائل نرویم و به همان نگاه تاریخی به ایشان اکتفا کنیم تا اینگونه نگرانیها به وجود نیاید.
«در داستان، این اندیشه، شدیدتر است. با توجه به محدودیتها، این تصور وجود دارد که نمیتوان سراغ چنین موضوعی رفت. این موضوع، حاشیههای زیادی ایجاد میکند که نویسندگان ترجیح میدهند سراغ موضوعات دیگری بروند».
* بگذارید از زاویهای دیگر، وارد بحث بشویم. آیا کار شما در جشنوارۀ خاتم، صرفأ یک انتخاب است یا ضرورت زمانه هم محسوب میشود؟ بعضی نگاهها وجود دارد که به نظر می رسد همانند جریان غالب، فکر نمیکنند. یکی مثل امامموسیصدر، 50 سال پیش همین گفتمان و همین ادعا را دارد؛ معتقد است که میتوان نیازهای امروز بشر را به ادیان، عرضه کرد و جواب گرفت. این نگاه در جریان غالب دینشناسی امروز، وجود ندارد. همه نگران هستند اگر داستانی با نگاه امروزی به پیامبر نوشته شود که به شخصیت ایشان توهین کند، چه باید کرد؟
«امروز ما وارد یک فضای ارتباطی تازهای شدهایم، که عملأ نشر، دیگر در اختیار دولت یا هر نهاد رسمی دیگری نیست. یک نفر میتواند به کشفی شخصی برسد یا یک داستانی بنویسد و آن را در فضای مجازی انتشار دهد. پس معلوم است که دوباره عقب هستیم. در حالی که باید جلوتر از واقعه باشیم. نمیتوان برای اینکه اتفاقی نیفتد، بگوییم چیزی ننویسیم. اگر یک نفر در چنین موضوعی، داستانی در فضای مجازی، منتشر کند، چه کسی پاسخگو خواهد بود؟ نگاه سنتی، یک نگاه محافظهکارانه است و خیلی دغدغۀ حضور در مسائل جدید و امروزی را ندارد. در حالی که این مسأله، حتمأ یک ضرورت امروزی ماست. یعنی تا نسبت پیامبر (ص) با دنیای امروز بیرون نیاید، موارد دیگر هم جواب نمیدهد. درخارج مرزها، چیزی به عنوان اسلامستیزی، مطرح است و در داخل هم بحث دینگریزی. اینها نشان میدهد، گفتمان سنتی، جوابی به مسائل نداده است. با طرح موضوع مطرح شده، میتوان به پیشواز نظر دیگران دربارۀ این گفتمان رفت. اگر رویکرد سایرین هم همان رویکرد بازنویسی باشد که حرفی برای گفتن در دنیای امروز نمیماند، اما اگر این گفتمان را وارد عرصۀ بازآفرینی کنیم و از دغدغههای امروزی، سخن بگوییم، نشان میدهیم که هنوز یک روزنۀ امیدی وجود دارد».
* چقدر در طرح کلی جشنواره، به فضای جهانی و مخصوصأ جهان اسلام، فکر شده است؟ افرادی بین شرقشناسان هستند که سعی کردهاند، پیامبر را به صورتی متفاوت از نگاه سنتی ما و نگاه غالب جهانی ارائه دهند.آیا فکری شده که به دنبال نویسندههایی برویم که نگاه مثبتی به پیامبر دارند و یا احتمال میدهیم که میتوانند نگاه مثبتی داشته باشند؟
«این میدان، عرصۀ تازهای است که هیچکس کاری برایش نکرده است. میتوان اتفاقات زیادی را به شکلهای گوناگون در حوزههای مختلف رقم زد، تا به پیامبر به عنوان یک ضرورت، نگاه شود نه یک مناسبت. بزرگترین اتفاق جشنوارۀ خاتم این است که از پیامبر به عنوان یک ضرورت، صحبت میکند. تا نگاه ما به وجود مبارک پیامبر (ص) درست نشود، نمیتوان وارد عرصههای دیگر شد. بسترهایی در حال فراهمسازی است که جشنوارههایی با همین نگاه برای ایرانیان خارج از کشور، برگزار شود اما تا تکلیف خودمان را در داخل ایران معلوم نکنیم، نمیتوانیم انتظار وجود چنین گفتمانی را در خارج از کشور داشته باشیم. اول باید موقعیت خود را خوب بسنجیم، بعد از آن به سراغ فیلمسازان و نویسندگان بزرگ در کشورهای مختلف برویم. تا نتوانیم به عنوان یک کشور شیعه، با کشورهای اهل سنت، رابطه برقرار کنیم، عملأ گفتمان ما ناکام خواهد ماند. برای موفقیت در این گفتمان، مقداری جدیت و ارادۀ قوی نیاز است. خوشبختانه با توجه به اینکه افراد مختلفی در عرصههای دیگر، این ضرورت را احساس کردهاند، باید به دنبال فراهم شدن شرایط مناسب این کار باشیم. در دفتر نشر معارف و شهر کتاب، اتفاقات خوبی افتاده است که البته باید مستمر باشد. یکی از کارهایی که دارد، صورت میگیرد، دعوت از شرقشناسان است تا متوجه شویم در جامعۀ غربی، به پیامبر، چگونه نگاه شده است. به دنبال این هستیم که از فضای داستاننویسی، خارج شویم و سمینارهایی برگزار کنیم تا افراد مختلف بیایند و به بیان شخصیت پیامبر از دید خود بپردازند».
* ممنون از وقتی که به ما دادید.