ویژه گرامیداشت حماسه شهید محسن حججی
«از سرگذشت» چهارمین شب از شبهای شعر مقاومت برگزار شد
28 مرداد 1396
22:16 |
0 نظر
|
امتیاز:
5 با 2 رای
شهرستان ادب: "از سرگذشت" عنوان چهارمین شب از شبهای شعر مقاومت شهرستان ادب ویژه پاسداشت حماسه شهید محسن حججی بود که شب گذشته در معراج الشهدای تهران با حضور بانوان شاعر عضو دوره آفتابگردانها برگزار شد. نگین نعمت اللهی از شاعران آفتابگردانی، در گزارشی به روایت حال هوای این محفل ادبی و معنوی پرداخته است:
گزارشی از حال و هوای بی نظیر دختران آفتابگردان در شب شعرِ ”از سر گذشت”
بوی عود در هوای ناب معراج الشهدای تهران پیچیده بود و دختران شاعر آفتابگردانی قرار بود سومین شب از اردوی آموزشی خود را در جوار شهدای گمنام و در شب شعرِ «از سر گذشت» که مزین به نام شهید محسن حججی بود، سپری کنند. چشم ها به تلاطم افتاده بود و قطره قطره اشک جاری می شد.
هیچکس از دل کسی خبر نداشت و بغضی عمیق در نگاه های غریب جا خوش کرده بود، بچه ها سر را بر گوشه ی تابوت های مقدسی می گذاشتند که پیکر هم سن و سالان شهیدشان را به آغوش کشیده بود و چشم های مضطربشان نشان می داد یک دنیا حرف دارند برای گفتن ...
نماز جماعت شروع شد.
و چه توفیق لطیفی ست ادای نماز در جوار این مردان پاک آسمانی ...
همچنان چشم ها در اشک غوطه ور است که کم کم جلسه با تلاوت آیات کلام حق به آرامش و سکوتی دلپذیر دست می یابد.
دل ها آماده تر از همیشه در جلسه حاضر بودند و کلیپی از تفحص شهدای گرانقدر نمایش داده شد که بغض ها را بی امان شکست
و دل ها را هوایی شهادت کرد.
فضه سادات حسینی مجری شب شعر «از سر گذشت» برنامه را با شعر «همین از سر گذشتن سر گذشت ماست پنداری/ همین سرها... همین سرهای سرگردان صحراها» از محمدمهدی سیار شروع کرد و شاعران زیادی که در همین فرصت کم چند روزه برای شهید محسن حججی شعر سروده بودند یک به یک برای خوانش شعر خود حاضر شدند:
ملیحه رجایی:
چقدر مطمئن و باصلابت و آرام
بگو به بی خبران که چه دیده ای محسن
بگو که در دل این سرخی غبار آلود
چه ها ز عالم بالا شنیده ای محسن...
معصومه زارعی:
صحنه ای آشنا مرا برده ست
وسط ماجرای عاشورا
جسم تاریخ میکند بر تن
بار دیگر ردای عاشورا...
و نوبت به میلاد عرفان پور رسید:
صلابتی که در نگاه توست
شقاوتی که در نگاه اوست
جهنم و بهشت را ببین
نگاه دشمن و نگاه دوست...
سیده سارا شفیعی پس از صحبت درباره عموی جاویدالاثر و چشم های منتظر مادربزرگش این شعر را خواند:
بگو راز آرامشت چیست ای مرد؟
بگو تا نمردیم از داغ این درد
و اما علی محمد مودب، مدیر عامل شهرستان ادب، این مثنوی را تقدیم کرد:
دل ای دل ای دل من عزم کن قلم بردار
به نام شاه ابوالفضل من علم بردار
سمانه خلف زاده:
کور شد چشم من از بس غم انسان دیدم
ابر بود و همه جا قحطی باران دیدم
مهین صفاری:
مدافع حرم لاله های زهرایی
شبیه محسن مولا چقدر تنهایی
زینب احمدی شعری را به نمایندگی از گروه شعر و نوحه حریم حرم قرائت کرد:
سلام ای غزل عاشقانه بی سر
غریب مانده میان هجوم یک لشکر
زهرا مهنی:
آمده بود تکیه باشد
علم باشد
بر سرم سایه باشد...
راضیه جبه داری:
بالش شکسته بود که بی بال و پر رسید
شاید اسیر بود، کمی دیرتر رسید
عاطفه جوشفانیان:
موی من و کوه شانه ات باباجان
برگرد به آشیانه ات باباجان
دیگر شده چارپاره ای سرخ و سپید
پیراهن چارخانه ات باباجان
مریم کرباسی:
آن عاشقی که عشق نیفتاده از سرش
همشهری من است و سرافراز کشورش
علی داوودی:
هنوز انگار داغی تازه دارد جان سنگرها
هنوز از راه می آیند اکبرها و اصغرها
زهرا امیری:
عشق شوقی ست که در چشم تر مادرهاست
ذکر لبیک گلو زیر لب خنجرهاست
نجمه پورملکی:
زهر چشم فرشته ها، جلاد
وارث«یسفک الدماء» جلاد
بوده شیطان در ابتدا عابد
شده عابد در انتها جلاد
رویا باقرزاده:
یک نگاه عجیب در تصویر
خفتگان را نهیب در تصویر
شکوفه رضایی:
ما پرنده نبودیم
و از فاجعه پروازهایی که به تاخیر می افتند
هیچ نمیدانستیم...
معصومه اسکندری:
در نگاهت چه راز و رمزی هست
که دل شهر را تکان داده...
آرزو کبیری نیا:
تو میرسی و جهان بیقرار خواهد شد
زمین به یمن تو آیینه دار خواهد شد
محدثه خاکزاد:
میزند هر روز روی داغ داغی تازه تر
تا جگر میسوزد از داغ فراقی تازه تر
ملیحه سادات قاضی:
ما هیچ گاه برای رزم پوتین به پا نکرده ایم
کلاه خودی برای نبرد
به سر نگداشته ایم ...
رحیمه مهربان:
پر باز کردی زیر بالت آسمان گم شد
در عمق چشمانت شکوه کهکشان گم شد
نگین نعمت الهی:
دوباره بارون و چشمای شرقیت
زمین گیر کرده ابرارو نگاهت
تو دل بستی به عطر مهربونی
منم دل بسته ی لبخند ماهت
شیوا فضلعلی:
هر کسی از عشق دارد بی گمان برداشتی
تو ولی آن را جنون آمیز باور داشتی
ربابه جعفری :
کوچه هامان پر از سیاهی بود
شهر را از عذا در آوردند
چشم های ستاره ها خندید
ماه را سمت دیگر آوردند
آرزو سبزوارقهفرخی:
مه و گرد و غباری بسته راه رهگذرها را
پریشان کرده باد و برگریزان رفتگرها را
طیبه عباسی:
برداشت به امید تو ساک سفرش را
ناگفته ترین خاطره ها دور و برش را
و در آخر فضه سادات حسینی برنامه را با شعر «دجال ها و حرمله ها را مهاجم و/ ما را مدافعان حرم آفریده اند» از سجاد شاکری به پایان رساند و آفتابگردانی ها با همان حال خوش معنوی با پیکر مطهر شهدا وداع کردند و دل هایشان را در کنار آن تابوت های پر از نور جا گذاشتند.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.
پنجشنبه, 01 اردیبهشت,1401
چهارشنبه, 10 فروردین,1401