بسم الله الرحمن الرحیم
نخستین جلسه از دوره آموزشی "نگاهی به داستان کوتاه ایران" یکشنبه 2 مهرماه، در موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب برگزار شد.
در اولین جلسه این دوره که تدریس آن را مجید قیصری به عهده دارد، داستان «دوستی خاله خرسه» نوشته محمدعلی جمالزاده توسط علی اصغر عزتی پاک، نقد و بررسی شد.
علی اصغر عزتی پاک، نویسنده، بعد از معرفی جمالزاده و جایگاه او در ادبیات مدرن ایران، دربارهی مجموعه داستان «یکی بود، یکی نبود»، اولین مجموعه داستان مدرن فارسی، و دیباچهی آن گفت: «دیباچه یکی بود یکی نبود، متن مهمی است. این دیباچه، یک سند ادبی است که از آن به عنوان "بیانیه نثر فارسی" و "مانیفست ادبیات جدید فارسی"، یاد می شود. جمالزاده در این متن دم از دموکراسی ادبی می زند و می گوید: «عموما همان جوهر استبداد سیاسی ایرانی که مشهور است، در ماده ادبیات نیز، دیده می شود. به این معنا که شخص نویسنده، وقتی قلم در دست می گیرد، نظرش تنها متوجه گروه فضلا و ادباست، و اصلا التفاتی به سایرین ندارد... و خلاصه آنکه پیرامون دموکراسی ادبی نمیگردد." و در ادامه می خوانیم: "در مملکت ما، هنوز ارباب قلم، عموما در موقع نوشتن، دور عوام را قلم گرفته و همان پیرامون انشاهای غامض و عوام نفهم میگردند، در صورتی که در کلیه مملکتهای متمدن که سررشته ترقی را به دست آوردهاند، انشای ساده و بیتکلف عوامفهم، روی سایر انشاها را گرفته است." این متن همچنین گویای نگاه جمالزاده به ادبیات است که برای آن غایت تعلیمی قائل است: «رمان، با زبانی شیرین و شیوهای جذاب و لذت بخش که دماغ و جان را تازه، و ایجاد فرح و نشاط مینماید، به ما خیلی معلومات تازه و مفید میآموزد، چه علمی و چه فلسفی و چه اخلاقی!" و بعد شاهدیم که در اولین بیانهی نثر جدید فارسی، نویسنده به یکی از مهمترین ویژگیهای متن ادبی در معنای جدیدش اشاره میکند و در همان ابتدا از قالب داستان به مثابه فرصت گفت و گو حرف میزند: «رمان، شهری را با دهاتی، نوکر را با کاسب، کرد را با بلوچ، قشقایی را با گیلک، متشرع را با صوفی، صوفی را با زردشتی، زردشتی را با بابی، طلبه را با زورخانه کار، و ... به یکدیگر نزدیک نموده و هزارها مباینت و خلاف تعصب آمیز را رفع و زایل می کند.»
از نظر جمالزاده مهمترین کاری که می توانیم از طریق رمان و داستان انجام دهیم، تحول در زبان و نثر فارسی است: "مهمترین فایده های رمان و انشای رمانی، فایده هایی است که از آن عاید زبان و لسان یک ملت و مملکتی می گردد." با این بیان، او زبان را اصلی ترین عنصر زایش دوباره ادبیات میداند. و نکتهی آخر هم اینکه: "نگارنده مصمم شد که حکایات و قصصی را که به مرور ایام، محض برای تفریح خاطر، به رشته در آورده بودم به طبع رسانده". و به دیگر ویژگی مهم داستان که همان "تفریح و سرگرمی" است اشاره می کند. جمالزاده میگوید من حتی خودم هم اینها را برای سرگرمی نوشتهام.
با توجه به این دیباچه، باید گفت که جمالزاده میخواست ادبیات زنده و در ارتباط با مردم باشد، اما ظهور صادق هدایت، ادبیات داستانی جدید فارسی را در همان ابتدای کار به سمتی برد که کاملا نخبهگرا و نخبهپسند شد، و در نتیجه مردم عادی از ادبیات فاصله گرفتند.
عزتیپاک گفت: «جمالزاده به یک "خودآگاهی تاریخی" رسیده بود که نگاه به تکنیک در داستان، با توجه به تحولات روزگار و موج مدرنیستم، در آن مشاهده میشود. داستانهای جمالزاده، چهره داستانهای امروزی را ندارد اما باید توجه کنیم که جمالزاده با خواندن ادبیات قرن هجدهم و نوزدهم، اینگونه داستان نوشته است. وی با کمک علامه قزوینی و عده ای دیگر که در نشریه کاوه در خارج از کشور فعالیت می کردند به این آگاهی رسیده، و این راه را باز کرده است. زبان جمالزاده، متاثر از روزنامه نگاری وی در روزنامه کاوه و همهفهم نویسی او بود. همهی همّ او این بود که باید به زبان خود مردم، برای آنها نوشت.»
واقع گرایی جمالزاده هم نکته دیگری بود که عزتی پاک به آن اشاره برد: «جمالزاده برخلاف هدایت، داستانها را واقع گرایانه مینوشت. اما این حرکت او در آن زمان چندان مورد استقبال واقع نشد، چرا که جمالزاده در ایران حضور نداشت.» این نویسنده سپس وارد تحلیل داستان "دوستی خالهخرسه" از مجموعهی "یکی بود و یکی نبود" شد، و با اشاره به رواج سرگذشتنویسی در زمان مشروطه، گفت: «شکل و شمایل داستانی مانند "دوستی خاله خرسه" نیز ملهم از این فضا خاطرهوار است. داستان 5-6 صفحه مقدمه دارد که از تعلیق قدرتمندی برخوردار نیست، و تا زمان وارد شدن مردی روس ما با تب و تابی مواجه نیستیم. و تنها تعلیق داستان تا اینجا صرف ارادهی نجات اقوام است. داستان از میانه جان می گیرد و پیش می رود. و از آنجا که ظاهرا جمالزاده عناصر داستان را به خوبی نمیشناخت و بیشتر با خواندههایش، به این قالب رسیده بود نه با بحث تئوریک، کار در مواقع ابتدایی میلنگد. اما رفتهرفته ما با یک داستان کنشدار و عمیق مواجه میشویم که شخصیت و واقعه و فضاسازی در آن بسیار قدرتمند است و ستودنی. یعنی ما بعد از پایان داستان میبینیم که یک قصهی خوب خواندهایم که در خاطرهها میماند و واجد معانی عمیق و جدیای است؛ چند ایرانی به اقتضای انسانیت به دشمن خود که یک روسی متجاوز به کشور است، کمک می کنند. اما او، از سر همان خوی تجاوزگرانه و زیادهخواهی که به خاطرش پایش به کشور دیگر باز شده، در نهایت دست از دشمنی نمیکشد و در یک حرکت ناجوانمردانه ناجی خود را به ورطهی هلاکت میاندازد. مضامین این داستان به عمق تاریخ انسان و به وسعت تمام ارزشهای انسانی بشر است، و شروع داستان فارسی با چنین آثاری، نشانهی بسیار خوبی است.» عزتیپاک سپس به نکتهای به قول خودش فرامتنی اشاره کرد و گفت: «جمالزاده در پایان این داستان نوشته است: "حکایت ذیل در موقع جنگ عمومی، و زد و خوردهای ملّییون ایرانی و روسها در اطراف کرمانشاه در اوایل سنه 1334 ه.ق نوشته شده". این یعنی واکنش نویسندهی ما، واکنش بهروزی است و قصه برای روزگار خودش است؛ نه مثلا برای 200-300سال پیش.» مدیر دفتر داستان موسسهی شهرستان ادب، در ادامه به بیان برخی ویژگیهای کار جمالزاده در اولین مجموعه داستان مدرن فارسی پرداخت و آنها را بسیار مهم و محل تامل شمرد: «توجه به ماهیت "زبان" و توجه به "توده مردم" به عنوان اشخاص داستاندار" در این داستان و دیگر داستانهای "کیبود یکی نبود" به چشم میخورد؛ و این همان چیزی است که جمالزاده در دیباچه به آن اشاره کرده که باید به مردم توجه کنیم. قصهی "حبیب الله" داستان "دوستی خالهخرسه" تا قبل از این تاریخ قابل نقل و گفتن نبود، و برای کسی جذابیتی نداشت. اما در این داستان میبینیم که او شخصیت میشود و داستانش چه داستان مهمی هم است! این هم شاید ناشی از همان ارادهای باشد که گفتیم جمالزاده در دیباچه گفته ما باید داستان خودمان را بگوییم با توجه به زبان و پیشینهمان.» او بحث آشنازدایی در داستان جمالزاده را هم عنوان کرد: «ویژگی اصلی داستان معاصر "آشنایی زدایی" است؛ ابتدا آشنایی زدایی از زبان، و سپس از ماجراها. در این داستان هر دو نمونه وجود دارد؛ چرا که جمالزاده از زبان مالوف روزگار خودش کاملا آشنایی زدایی کرده، و طرز جدید آورده که ویژگی اصلی سادگی و روانی و صراحت است، و ویژگی دیگرش توجه به زبان عامه برای بیان مقصود. همچنین در بیان مضمون، به صراف نمایش واقعه و ماجرا و تصویر بسنده کرده، و همانها را برای ساندن منظور خود کافی دانسته است.»
عزتیپاک در پایان اضافه کرد: "بیان تصویری"، "فضاسازی" و "توصیفهای تازه و غیر کلیشهای و متنوع از موضوع واحد" را از آوردهها و پیشنهادات جمالزاده دانست که در داستانهای مجموعهی "یکی بود یکی نبود" راه تازهای را پیش پای مولف ایرانی گذاشته است.
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز