موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
پرونده‌کتاب «همه‌چیز مثل اول است»

داستان فلسفی | یادداشتی از علیرضا سمیعی

07 آبان 1396 17:48 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: با 0 رای
داستان فلسفی | یادداشتی از علیرضا سمیعی

شهرستان ادب: صفحۀ پرونده‌کتاب «همه‌چیز مثل اول است» با یادداشتی از علیرضا سمیعی به روز شد. شما را به خواندن این یادداشت دعوت می‌کنیم.

 نوشتن داستان فلسفی مانند پیش‌دستی کردن نویسنده است، قبل از آنکه کسی بیاید و قصّه را از منظر فلسفی بکاود. ‌‌چنین کتابی را به سادگی می‌توان در رده داستان‌ها قرار داد ولی در کتابخانه و در ردیف رمان‌های فلسفی، آنها را چگونه از هم تفکیک کنیم؟

  کتاب‌های «یوستین گردر» یعنی «دنیای سوفی» و «فال ورق» و. ‌‌. ‌‌. ‌‌از اساس، برای آموزش فلسفه نوشته‌‌شده‌اند. ‌‌در کنارشان بعضی از کتاب‌های «سارتر» قرار می‌‌گیرد. ‌‌همه می‌گویند «تهوّع» یک رمان فلسفی است. ‌‌«آنتوان روکانتن» هنگام پرتاب سنگی در آب و با این فکر ‌‌که سنگی که در دست دارد هم مانند خودش، واجد وجود است، دچار تهوع می‌شود. ‌‌آنتوان، مورّخی منزوی‌ست که پس از دگرگونی احوالش، مدام در خیابان‌ها سرگردان است و در کافه‌ها فال‌گوش می‌ایستد و از اینکه مردم به‌‌راحتی از کلمات استفاده می‌کنند سرگیجه می‌گیرد. ‌‌رابطه تاریخ و فلسفه حدوداً از زمان «هِگل» رابطه‌ای شناخته‌‌شده‌‌است. ‌‌درگیری‌های ذهنی آنتوان هم رنگ و صبغه‌ای فلسفی دارد. ‌‌او از حقیقت وجود می‌پرسد و اینکه چگونه همه چیزها در وجود داشتن یگانه‌اند و در عین حال از یکدیگر جدایند؟

  اما رمان‌هایی هم هستند که به دلیل طرز نگاه نویسنده و نه شهرت نویسنده به فیلسوف بودن، برای فلاسفه جذّابند. ‌‌این سؤال که آیا «جنایت و مکافات» اثری فلسفی‌ست؟ اندیشمندان را به فکر فرو می‌‌برد. ‌‌

  در میان این داستان‌ها آنچه «کامو» نوشته نیز جایگاه خاصّی دارد. ‌‌«کاپلستون» که فیلسوف و مورّخ فلسفه است، در کتاب «فلسفۀ معاصر» فصلی را به کامو اختصاص داده‌‌است. ‌‌وضع کاپلستون با روشنفکران خوش‌ذوق فرق می‌کند؛ او کشیش و فیلسوفی آگوستینی است، یعنی به‌‌صورتی کلاسیک روی متافیزیک کار می‌کند و در شمارِ وجودشناسان است. ‌‌با این‌‌حال، در بحث از کامو مدام به دیالوگ‌ شخصیت‌ها ارجاع می‌دهد، در حالی‌‌که انتظار داریم وقتش را فقط صرف تحلیل احکام فلسفی همکارانش کند. ‌‌موضع‌گیری عجیب کاپلستون خبر از رابطه‌ای اساسی میان فلسفه و رمان دارد. ‌‌

  ما می‌توانیم به‌‌راحتی رابطه نثر و فلسفه را درک کنیم؛ هر جمله خبری، حامل نسبتی است که موضوع و محمول قضیه را با هم مرتبط می‌کند. ‌‌نثر، فصل مشترک گفتار فلسفی و نوشتار رمان است؛ اما مگر نمی‌شود این دو را از یکدیگر جدا کنیم؟! ما از آغاز می‌توانستیم دست به این کار بزنیم، و حتی در فی‌پا به‌‌راحتی کتاب‌ها را جدا می‌کنیم. ‌‌

  البتّه اگر نثر را بنیاد گفتار‌ها بدانیم، آنگاه داستان و فلسفه دو شعبه آن هستند. ‌‌از رمان فلسفی، روان‌‌شناختی، تاریخی و حتّی اجتماعی سخن می‌گویند ولی کسی نیست که رمان فیزیکی یا زیست‌‌شناسانه را به بحث بگذارد. ‌‌این مقایسه نشان می‌دهد چگونه فلسفه، تاریخ، جامعه‌‌شناسی، روان‌‌شناسی و ادبیات هم‌‌خانواده هستند. ‌‌این هم‌‌خونی را «رورتی» در کتاب «فلسفه و آینۀ طبیعت» با اصرار نشان داده‌‌است؛ او نشان داده که چطور فلسفه جدید تبدیل به معرفت‌شناسی شده و معرفت‌شناسی چگونه بر ذهن متمرکز است و این‌‌که ذهن چیزی جز زبان نیست؛ بنابراین از آنجا که چیزها خودشان در ذهن جا نمی‌شوند، ما نمی‌توانیم آنها را درک کنیم، مگر به کمک کلماتی که در دسترس داریم. ‌‌رورتی کتابش را با نثری دل‌‌کش، بذله‌‌گو و جزءپرداز نوشت، طوری‌‌که از کرسی تدریس فلسفه به کرسی ادبیات منتقل شد و سپس کرسی علوم انسانی را به دست گرفت. ‌‌وی کار را به جایی رساند که اعلام کرد نویسنده‌ها بهتر از فلاسفه، جهان را تصویر می‌کنند. ‌‌

  حال می‌دانیم را‌ه‌هایی که به ردیف کردن رمان‌های فلسفی در قفسه کتاب‌ها می‌رسد، بسیار متنوع است. ‌‌یکی از همین راه‌ها این است که راوی قصّه، اهل فلسفه باشد. ‌‌از قضا شخصیت داستان‌های کتاب «همه چیز مثل اوّل است» دانشجوی فلسفه است و دستی در ادبیات دارد؛ بوی عرفان را استشمام کرده، اما باید در میان مردم زندگی کند. ‌‌در نتیجه با خودش درگیر است و مدام «بوف کور» و «زنده‌به‌گور» می‌خواند. ‌‌حتی در داستان «همه چیز مثل اوّل است» در قطار با دیدن طنابی آویزان، خیال طنابِ دار را می‌بافد. ‌‌سرما، تنهایی، غم و سیاهی انباشته در قصّه‌ها چنین تصویری را موجّه می‌کند. ‌‌او از زنانی که فقط «تا نوک کفششان» را می‌بینند بیزار است، ولی چه کند که دختری دم بخت است و به ازدواج فکر می‌کند؛ هر چند اعتمادی به جنس مرد ندارد. ‌‌حتّی نام منفورترین شخصیت قصّۀ‌ «آفتاب» مردی به نام «مردان» است. ‌‌

  نشانه‌هایی مانند چادر زنان، محاسن مردان، کتاب، نور و اسما‌ءالله در قالب داستان‌هایی که روایتی عصبی و کلافه دارد نشان می‌دهد کلّ مجموعه می‌خواهد نحوه‌ای از سلوک را نشان دهد. ‌‌حتّی عنوان داستان‌ها و ترتیب آنها این نظر را تأیید می‌کند. ‌‌

  در «من کیت‌میدلتون نیستم» شاهد تفاوت دیدگاه متفاوت دو دختر هستیم که یکی مذهبی و روشنفکر است و دیگری اهل خوش‌باشی ا‌ست. ‌‌

  در «همه چیز مثل اوّل است» با سؤال از معنای زندگی برای یک دختر شهید روبرو هستیم و برادری که باید به عسلویه برود و با همسر پر توقعش زندگی کند. ‌‌در پاراگراف اثرگذار پایانی همین داستان، پدری که شهید شده در قامت برادر ظاهر می‌شود و دختر را در آغوش می‌گیرد. ‌‌

 

«ثریا» تصویر روشن‌تر و عمیق‌تری از زنی اندیش‌ناک نمایش می‌دهد که پدر بزرگ و مادر بزرگش -که نماد سنّتِ از دست‌‌رفته‌اند- را از دست داده و اکنون زیر آوار خانه پدربزرگش گیر افتاده و به کتابهای «المیزان» و «کافی» می‌اندیشد، و از ماجرای اندلس به فکر سفر به کشوری دیگر می‌افتد: «از خدا می‌خوام بین من و این مردم جدایی بندازه یا با مرگ یا با سفر.»‌‌ ‌‌

«وقتی مرتضی نباشد» کابوسی است که در آن دنیای پر از ریا و دروغ و وحشت تصویر می‌شود، در شرایطی ‌‌که مرد بزرگی همچون «مرتضی آوینی» دیگر روی زمین نیست. ‌‌

  داستان «چون آنها مهم‌ّاند» توصیف دلزدگی از وسایل امروزی مثل نوت‌بوک و گوشی است. ‌‌شخصیت داستان، در اینجا خودش را به بچه آهو، و دیگر زنان را به مادّه‌شیر تشبیه می‌کند؛ البتّه استاد خوبی دارد که نقش پیر را بازی می‌کند و با ایستادن در کنار مزار شهید حاج حسن آغاسی‌زاده آرامش می‌گیرد. ‌‌

«گذار» تک‌گویی زنی است که به اتّفاق همسرش با قطار به سفر می‌رود و در راهروی تنگ قطار به افکار ناآرام و تلاش بی‌ثمر همسرش برای آرام‌‌کردنش می‌اندیشد؛ در عینِ‌‌حال شاهد دیالوگ، میان زوجی هستیم که از زندگی و حفظ موقعیت‌شان رنج می‌کشند و زن، مستندِ افتادن یک زرافه در چنگال چند مادّه شیر را نگاه می‌کند. ‌‌

«پنجره» نقد رمان سطحی دوستش است، و آخرین داستان درمورد زنی است که فرزندش قرار است به‌‌ دلیل فقر با مردی هرزه ازدواج کند؛ اما روحانی مسجد، وی را نجات می‌دهد تا راهی به زندگی بهتر باز شود. ‌‌راوی در پایان، بیان می‌‌کند که «حسّ می‌کنم آن زندگی که می‌خواهم، کاری است که می‌توانم...».

  در سراسر مجموعه، جریان سیال ذهن، توصیفات شاعرانه و کلمات قصاری که به درد تیتر شدن می‌خوردند، خواننده را پای مطالعه نگه‌‌می‌دارد ولی جمله‌ها، اغلب درون داستان‌ها جا نمی‌افتند و در نتیجه نیروی لازم را ندارند. ‌‌تلاش نویسنده برای به‌‌هم رساندن رمانی اندیشمندانه، آن هم در اوّلین اثر، نویدبخش است و به ما دلگرمی می‌دهد. ‌‌باشد که در انتظار اثری پخته‌تر باشیم. ‌‌

 


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • داستان فلسفی | یادداشتی از علیرضا سمیعی
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.