شهرستان ادب: یک پژوهشگر ادبیات «استخدام کنایی» و «حذف» را از جمله شگردهایی دانست که شاعران جوان باید بشناسند تا با استفاده از آنها، از زبان شعر آشناییزدایی کنند و بتوانند آثار خلاقانهای بیافرینند.
بهمن بنیهاشمی، شاعر و پژوهشگر، که روز 21 بهمن در کارگاه «زبان شعر»، برای استعدادهای جوان شعر امروز ایران سخن میگفت، ابتدا به توضیح تفاوت میان زبان علمی و زبان اندیشه پرداخت و اظهار داشت: «دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در جایی به نقل از ریچاردز گفته است که زبان شعر به دو حوزه زبان علمی و زبان اندیشه تقسیم میکند. ایشان مثالی در این زمینه میزند که وقتی میگوییم مثلث سه ضلع دارد. این عبارت را به هر شکل بیان کنیم، معنایی که از آن مستفاد میشود یکسان است. اما در عبارتی شبیه چه صبح باشکوهی! میزان شکوه صبح با نحوه بیان ما در شکل تداعی معنی در ذهن خاطب دخیل خواهد بود. این تفاوت اصلی زبان دانش و زبان بینش است.»
تفاوت زبان شعر و علم
بنیهاشمی در این کارگاه که در اردوی نهایی دوره ششم آفتابگردانها، به همت موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب در بوشهر برگزار میشد، درباره صادق و کاذب بودن گزارهها در ادبیات نیز توضیح داد: «در زبان تفکر، در حوزه اختلافات هم، میتوانیم با دیدن چیزی در دنیای خارج، صادق یا کاذب بودن عبارت را اثبات کنیم. اما جملات حوزه ادبیات و شعر، صدق و کذبپذیر نیست. مثلا مصرع "منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن"، کسی نمیتواند بگوید که شاعر شهره به عشق ورزیدن نیست. زبان شعر در حوزه زبان تفکر و بینش قرار میگیرد.»
وی پس از بیان این مقدمه، به برخی شگردها در سرایش شعر اشاره کرد و گفت: «از نظر فرمالیستها، زبانی زبان ادبی محسوب میشود که یا برجستهسازی داشته باشد یا لمسپذیری نشانهها داشته باشد. به این معنا که در جملهای شبیه مثلث سه ضلع دارد، به جای سه ضلع داشتن آن، به زیبایی و شیوه بیان آن فکر میکنیم. اگرچه معنا و لفظ از هم تفکیکپذیر نیست.»
بنیهاشمی ادامه داد: «شعر خودارجاع نوعی شعر است که دارای الفاظی باشد که به خودشان ارجاع میدهد. عبارتی مانند «اتل متل توتوله» از این قبیل است. منظور آنکه شعر به مرحلهای میرسد که الفاظ دیگر محتوا را کنار میگذارند و به خودشان ارجاع میدهند. شاعر قَدَر علاوه بر توجه به این موارد، همزمان آنها را با معنا هم تطبیق میدهد.»
این شاعر سپس به استخدم کنایی به عنوان نخستین شگرد شاعرانه پرداخت و توضیح داد: «استخدام کنایی یکی از روشهایی است که در حوزه معنا و محتوا هم تأثیر دارد. مثالی در این زمینه «عمر به سر رسیدن» به معنای تمام شدن عمر را شاعر به صورت معنای کنایی در کنار معنای عینی استفاده میکند: کس وقت نزع بر سرم از بیکسی نبود/شرمندهام ز عمر که آمد به سر مرا» این "عمر به سر رسیدن"، ارجاعی به وجه عینی لفظ، یعنی "بالای سر کسی آمدن"، نیز دارد. شاعر در اینجا توانسته است با شگردی زبانی هر دو معنا را در ذهن ما ایجاد کند و الفاظ برجسته شوند یا به تعبیر ماکاروفسکی قابل لمس شوند.»
بنیهاشمی سپس به توضیح شگرد دوم پرداخت و اظهار داشت: «شگرد دوم شگرد حذف است. شعر معاصر امروز بیش از همه به ایجاز توجه نشان میدهد. بنابراین با توجه به زیباییشناسی ایجاز، شاعر باید گاهی حذفهایی در زبان خود انجام دهد. از جمله نمونههای حذف در شعر فارسی میتوانیم به این موارد اشاره کنیم: گاه حذف حروف اضافه است که باعث میشود تا در زبان امروز، بیگانگی ایجاد کند. مثلا حذف "را" در شعر بسیار رایج بوده است. اما امروزه شاید این کار به فصاحت زبان ضربه بزند چون شم زبانی ما تغییر کرده است. »
این پژوهشگر ادبیات افزود: «برخی حذفها اما ایجاد فضای شاعرانه در تخیل میکند. به عنوان مثال حذف شخصیتها در یک سیر روایی که قرار است دیالوگ بگویند. مثلا "نخستین بار گفتش از کجایی/بگفت از دار ملک آشنایی" و ادامه شعر. در این روایت، انگار نظامی در حال تعریف گفتگوی فرهاد و خسرو است. حالا به این شعر رودکی نگاه کنید که شاعر در آن نوآوری کرده است: "آمد بر من، که؟ یار، کی؟ وقت سحر/ ترسید، ز که؟ ز خصم، خصمش که؟ پدر / دادمش، چه؟ بوسه، بر کجا؟ بر لب تر/ لب بُد؟ نه، چه بُد؟ عقیق، چون بُد؟ چو شکر".»
خلاقیت شاعران کهن
به گفته بنیهاشمی «شاعر ادات گفتگو را حذف کرده است و انگار شخصیت راوی حذف شده است و ما شاهد آن داستان هستیم، به جای اینکه نظامی برای ما، گفتگو را روایت کند، انگار ما خود شاهد گفتگوییم. شعر به نمایشنامه شبیه میشود. فرخی سیستانی و قاآنی نیز از این شگرد بهره برده است. قاآنی در این شعر نیز از دو شخصیت استفاده کرده است: «رسید چه؟ خبر فتحکی رسید؟ سحر/کجا؟ به نزد مالک از چه ملک؟ از خاور/خبر چه بود؟ شکست عدو که گفت؟ بشیر/عدو شکست چِسان خورده؟ گشت زیر و زبر» در شعر دیگری، قاآنی پا را از این هم فراتر میبرد و چهار شخصیت را در روایت شعری خود میآورد:«قدح به یاد که بخشد؟ به یاد روی ملک/قدح نخستکه نوشد؟ حکیم دانشور/ مرآن حکیم که باشد؟ حکیم قاآنی/چو خورد میچکند؟ مدح شاه کیوان فر».
این پژوهشگر ادبیات درباره جناس و استفاده از آن در شعر تصریح کرد: «در اسرارالبلاغه نوشته عبدالقاهر جرجانی آمده است که جناس به خودی خود زیبایی ندارد، به راحتی میتوان دو لفظ مشابه از نظر صوری یافت و در شعر آورد. تنها وقتی این جناس زیبا میشود که به گفته جرجانی در معنا خللی ایجاد کند. در این صورت، شعر زیبا میشود. بسیاری از آرایههای لفظی که به لایه نخست زبان و شکل صوری واژگان مربوط میشود، به همین شکل هستند.»
بنیهاشمی سپس به اشعار قیصر امینپور اشاره کرد و درباره هنرمندی این شاعر برجسته معاصر اظهار داشت: «قیصر نیز از آرایههای لفظی در اشعارش به خوبی استفاده میکند، طوری که اصلا به چشم نمیآید که او پیش از این به این صنایع فکر کرده است. این البته نشان میدهد که او بسیار به آن اندیشیده است اما از هنرمندی اوست که خواننده متوجه آن پشت صحنه نمیشود، به همین خاطر تصنع به چشم مخاطب نمیآید و خیلی ساده و روان با شعر برخورد میکند. یک دلیلش هم تسلط او بر شعر نوجوان است، او دایره لغات نوجوانان را فراوان تمرین کرده است و در این محدودیت طبعآزمایی کرده است. برای همین شعر او ساده و طبیعی و ساده به نظر میرسد. از جمله میتوانیم به این شعر او اشاره کنیم: « دیشب باران قرار با پنجره داشت/روبوسی آبدار با پنجره داشت/یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد/چک چک، چک چک، ... چکار با پنجره داشت».
این منتقد ادبی سپس درباره سیر خطی علم و سیر دایرهای هنر و تفاوت این دو اظهار داشت: «پییر سوانه که مبانی زیباییشناسی را در کتاب خود شرح داده است، از سیر دایرهگون زیبایی و تفاوت آن با سیر خطی علم میگوید. به گفته این استاد دانشگاه، در علم، هر نقطهای نقطه پیش از خود را یا ابطال یا تکمیل کرده است اما در هنر، این سیر شبیه دایره است و هر نقطهای نسبت به نقطه پیش از خود، نه میتوان از نظر ابطال و صحت بررسی کرد و نه از تکمیل شدن. بر اساس این سیر دایرهگون، اگر ذوق یک جمع را شعاع دایره تصور کنیم و نقطه روی دایره را تولید اثر هنری بدانیم، شعاع دایره همواره در حال گردش است و ممکن است زمانی به نقطهای برگردد که در دورههای قبل، اثری تولید میشده است، یعنی ممکن است اثری امروز تولید بشود که در گذشته مشابه آن بوده است. این سیر دایرهگون مدام طی میشود.»
به گفته بنیهاشمی «در شعر فارسی نیز سیر از سادگی به پیچیدگی و برعکس آن، مدام تکرار شده است. مثلا شعر سبک خراسانی، در هزار سال پیش ساده بود، در دوره بعد اشعار پیچیده شبیه قصیدههای خاقانی شکل میگیرد. بعد دوباره در قرن هفت و هشت به غزل ساده روی میآورند. در قرن نهم دوباره توجه به آرایههای لفظی و پیچیدگی شکل میگیرد. در ادامه در مکتب وقوع، شعر به بیان سادهتر و مشابه زبان روزمره نزدیک میشود. در ادامه نیز این روند به همین شکل دیده میشود.»
بنیهاشمی در پایان این کارگاه به برخی نمونههای برجسته استفاده از شگردهای زبانی در شعر گذشتگان پرداخت و گفت: «توجه به زبان و تصرف در آن گاه به نمونههای حیرتآوری منتهی میشود. حزین لاهیجی در بیتی میگوید: «بنازم حسرت نظاره حُسنی، که اشکم را/چو آبِ تیغ از مژگان چکیدن باز میدارد». در اینجا "از" قبل از "از مژگان چکیدن" حذف شده است. صائب نیز شبیه همین را در مصرعی استفاده کرده است: «عیبی به عیب خود نرسیدن نمیرسد» که "به" پیش از "به عیب خود" حذف شده است.»