شهرستان ادب: همزمان با هفتمین روز درگذشت علی شاهعلی، نویسنده جوان، آیین رونمایی از کتاب «گودال اسماعیلی»، در محل موسسه شهرستان ادب برگزار شد. برخی نویسندگان، شاعران و خانواده این نویسنده، در این برنامه که روز یکشنبه نهم اردیبهشت برگزار شد، با مرور خاطرات، یاد او را گرامی داشتند. علی شاهعلی متولد 1364، داستاننویس و مدرس داستاننویسی، اول اردیبهشت 1396 بر اثر حمله قلبی دار فانی را وداع گفت.
بیرون پریدن از صف مردگان
این برنامه با سخنان علیاصغر عزتی پاک، مدیر مدرسه رمان آغاز شد. این نویسنده در ابتدای سخنان خود با یادآوری روزهای تدریس شاهعلی در کارگاههای داستانی شهرستان ادب، اظهار داشت: «خبر درگذشت علی، دوست عزیز و هنرمندمان را باور نمیکنیم. به خانواده ایشان و بخصوص همسر محترمشان تسلیت میگویم. این دو سه روز «گودال اسماعیلی» را خواندم و فهمیدم که علی نمرده است. این روزهایی که کتابش را میخواندم دیدم او در قالب نوشتههایش و کارهایش ادامه دارد.»
این رماننویس با اشاره به انتشار کتابی از شاهعلی ادامه داد: «کتابش را که میخواندم احساس کردم علی زنده است و دارد با من از ارزشهایش و حرفهای دلش میگوید و من شنوندهاش بودم. دریغ و صد دریغ که همینها برای ما مانده است که آثار ارزشمندی است. کافکا به گمانم گفته است که "نوشتن بیرون پریدن از صف مردگان است" و به نظرم علی چنین تلاشی کرد. بنابراین علی در بین ما همیشه خواهد بود. امیدوارم کارهای دیگرش هم چاپ شود و او همچنان با نسلهای آینده و اهالی ادبیات حرف بزند.» او افزود: «وقتی «گودال اسماعیلی» را خواندم، علی در جشنواره «رهاورد سرزمین نور» کار میکرد. این مجموعه به نظرم واقعاً "رهاورد سرزمین نور" است چون همه داستانها با ارزشهای والا و بالایی گره خورده است و از فداکاریهای این مردم برای حفظ ناموس و میهن خود میگوید.»
به گفته عزتیپاک «علی آدم بیعملی نبود. او همانطور که از دیگران میخواست تا درباره این ارزشها بنویسند خودش هم مینوشت و کنار گودنشین نبود. عاطفهای که در نوشتن این داستانها به خرج داده است بر مخاطب تأثیر میگذارد و مشخص است که با جان و دلش نوشته است. افسوس که ما یکی از یاران ناب خود را در عنفوان جوانی وقتی که داشت ثمرات دلنشینی میداد از دست دادیم. من احساس میکنم با رفتن او تکهای از ما بریده شد. امیدوارم آثارش این زخم را ترمیم کند و کمک کند ما فقدان او را تحمل کنیم.»
رونمایی بدون لذت امضا
سیدحسین موسوینیا، نویسنده که اجرای این برنامه را بر عهده داشت نیز از شاهعلی یاد کرد: «کسانی که با علی آشنایی داشتند میدانستند علی اگر دوست بود دوستی شفاف و زلال و صادقی بود، اگر معلم بود معلم دلسوزی بود و اگر هنرمند بود هنرمندی متعهد و دقیق بود. علی شاهعلی درد داشت، حرف داشت، مسأله داشت. هر گاه دو قدم با او همقدم میشدی میدیدی که حرفی از جامعه دارد یا دردی برای بیان دارد.»
مجید قیصری، نویسنده و از مدرسان کارگاههای داستان در شهرستان ادب، با اشاره به حضور شاهعلی در جلسات داستانخوانی، با تسلیت به خانواده این داستاننویس گفت: «تمام لذت رونمایی کتاب به حضور نویسنده و امضای اوست، امروز کار سختی داریم چون نویسنده کتاب «گودال اسماعیلی» در بین ما نیست و از چنین لذتی محرومیم.»
مولف «جنگی بود، جنگی نبود» ادامه داد: «من سه سالی است که آقای شاهعلی را در اینجا دیدهام و میشناسم. داستانهای آقای شاهعلی صاحب دو نوع نگاه است، یکی آثار مربوط به جنگ و آثار پس از جنگ که غالب آثار در این دسته دوم است. نویسنده میگوید که ارزشهایی در آن زمان بوده است که امروز دیگر نیست. چون میدانم دوستان با نقد «گودال اسماعیلی» درباره این بخش حرف خواهند زد من از آن صرفنظر میکنم.»
قیصری به دیگر داستانهای شاهعلی پرداخت و توضیح داد: «من توفیق داشتم چند داستان شاهعلی را بخوانم. یکی از این داستانها «بادهای خورشید»، داستانی آخرزمانی است و درباره آدمهایی است که در کرات دیگر زندگی میکنند اما دغدغههایی مشابه ما دارند. داستان دیگر ایشان «مکان عمومی»، به خوبی روحیه عدالتخواهانه شاهعلی را نشان میدهد. در شروع این داستان، نویسنده میگوید که جیب انسانها، حریم خصوصی است اما راوی داستان هر جا میرود میبیند دستی درون جیبش است. طنز و فضای بسیار زیبایی در این کارهاست و من مطمئنم اگر او زنده میماند شاهد حضور نویسنده متفاوتی بودیم. امیدوارم پس از چاپ «گودال اسماعیلی»، شاهد انتشار دیگر آثار شاه علی هم باشیم.» قیصری در پایان آرزو کرد که هیچوقت شاهد گرفتن رونمایی بدون حضور نویسنده نباشیم.
نویسندهای شفاف و چیرهدست
در ادامه برنامه پیام تسلیت آقای علیمحمد مودب، شاعر و مدیرعامل موسسه شهرستان ادب قرائت شد. سپس مهدی رضایی، نویسنده و از دوستان علی شاهعلی در سخنانی گفت: «ما هنوز فقدان شاهعلی را باور نکردهایم. اما آنچه همیشه درباره علی میگفتیم صبوری او بود، اینکه آرام به حرف همه گوش میداد، اهل پرخاش نبود، هیچوقت با هیچکس مشکلی نداشت و از این نظر جزو نوادر در جامعه ادبی بود. ما به او افتخار میکردیم و متأسفانه از این پس فقط باید به یاد او دلخوش باشیم.»
مجید اسطیری، داستاننویس از شخصیت علی شاهعلی گفت: «علی شخصیتی شفاف، دوستداشتنی و حقیقتاً انسان بود. گفتگو با او موجب صفای دل بود. عزیز همه ما بود و فقدان او باورنکردنی است. غمگینم که در آیین رونمایی کتاب خودش حضور ندارد. افسوس میخورم که کتابش را نمیتوانیم با امضای خودش داشته باشیم. دریغ و درد که دیگر داستانی از او نخواهیم خواند.» او افزود: «علی در تدریس داستانی چیرهدست بود. تدریسش همیشه توأم با رفاقت با داستانآموزان بود. او پس از پایان هر دوره تدریسش، ارتباط خود را با هنرجوهایش قطع نمیکرد. داستانهای او را اگر بخوانید میبینید که چقدر دلنشین و اثرگذار است. این چهار داستان آیینی و دفاع مقدسی است و هر که خوانده است بر زیبایی آنها تأکید کرده است.» اسطیری بخشی از یکی از داستانهای شاهعلی را خواند.
به یاد شش سال بیدغدغه
علیمحمد مودب، مدیرعامل موسسه شهرستان ادب، و شاعر با ستایش از منش این نویسنده اظهار داشت: «ما جز خیر و خوبی و ادب و متانت از علی شاهعلی ندیدیم. در حوزه کاری خودش اهل مجاهدت بود. امیدوارم خداوند او را با اولیای الهی محشور کند. ما متأسفانه زیاد قدر همدیگر را نمیدانیم، کاش از بدگوییها و طعنهها بخصوص در فضاهای ادبی بکاهیم و با محبت درباره آثار حرف بزنیم، نه بیرحمانه. از دست دادن جوانان اهل ادبیات خیلی سخت است. خداوند به خانواده ایشان و به ما صبر بدهد. امیدوارم دوستانش درباره کتاب «گودال اسماعیلی» بنویسند و حق مطلب را دربارهاش ادا کنند.»
آیت دولتشاه، نویسنده و از دوستان شاهعلی نیز در سخنان کوتاهی گفت: «علی شاهعلی برای من مظهر شوخی و خنده بود. اینجا مجلس عزاداری است اما من او را با شوخیهایش به یاد میآورم. علی نویسنده است و نویسنده در کتابش زندگی میکند. او تا وقتی کتابش را میخوانیم و تا وقتی در ذهن ماست همیشه زنده است.»
میرشمسالدین فلاح هاشمی، از دیگر دوستان شاهعلی نیز در سخنانی یاد او را گرامی داشت. سپس سحر احمدی، شاعر و همسر زندهیاد علی شاهعلی، که به سختی سخن میگفت از سالهای زندگی مشترکشان یاد کرد: «چند روز پیش سر خاک علی رفته بودم، برایش دفتری از شعرهای سهراب سپهری را بردم و خواندم که شاعر موردعلاقهاش بود. ما زیاد از ادبیات با هم حرف میزدیم، بخصوص این سالهای آخر که میخواستیم با هم پژوهشهایی را انجام دهیم. باور نمیکنم علی نباشد چون طاقت غم و گریههای من را نداشت. ایمان دارم اینجاست و دوست ندارم که ناراحتش کنم. خدا را شکر میکنم که شش سال با او زندگی کردم، شش سال پر از هنر و عشق و آرامش و رضایت. علی همیشه باعث افتخار من است. نبودن او سخت است، خیلی سخت است. از شما میخواهم برایش دعا کنید.»
شکستن قفس
پدر علی شاهعلی، که معلم ادبیات بود، از فرزند جوان خویش گفت: «اگر بخواهم از علی بگویم، زیره به کرمان بردن است. خوشتر آن باشد که سر دلبران/گفته آید در حدیث دیگران. علی عاشق کارش بود. عاشق مردم بود. پول توجیبیش را به فقرا میداد. همیشه نذری برای مردم جنوب شهر داشت.» او درباره سختکوشی و مسئولیتپذیری این نویسنده توضیح داد: «وقتی تا دیروقت آثار داستانی را برای داوری میخواند میگفتم: "بابا، استراحت کن". میگفت: "نه، نمیشود. این کارها امانت دست من است و کسی که این داستانها را نوشته انتظار دارد ما امانتدار باشیم."»
پدر این نویسنده جوان درباره دغدغههای شاهعلی گفت: «علی درد مردم را داشت. درد کار و برنامههای جشنوارهها علی را از پای درنیاورد. علی درد مردم را داشت و برایش مشکل بود که مشکلات و ناهنجاریها را در جامعه ببیند. علی ظرفش پر شده بود، این دنیا برایش کوچک بود. آدم وقتی جایش تنگ باشد، میخواهد از زندان بیرون برود و پرواز کند. علی هم از این دنیای تنگ بیرون رفت و به سوی جایگاهی خوب و رفیعی پرواز کرد. کوچ علی باعث خیر و برکت برای الیگودرز شد، قرار شده است سالنی را به نامش کنند و قطعهای را هم برای هنرمندان اختصاص دهند، همینطور تندیسی به یاد او نصب کنند. علی همیشه زنده است. نام نیکو گر بماند ز آدمی/به کزو ماند سرای زرنگار. از آقای مودب تشکر میکنم که این برنامه را ترتیب دادند. انشاآلله همه ما شاهد رشد و شکوفایی فرهنگ و ادب این مرز و بوم باشیم. من لیسانسه ادبیات در سال 58 هستم و دبیر ادبیات در مراکز تربیت معلم و پیشدانشگاهیها بودهام. علی در ابتدا نقاش بود، مثل سهراب سپهری. به آثار علی افتخار میکنم.»
محمدحسین نعمتی، نیز که با تلاش فراوان کتاب «گودال اسماعیلی» را برای این برنامه آماده کرده بود، در سخنانی تصریح کرد: «شوق همنفسی با شاعران و نویسندگانی مانند آقای شاهعلی باعث شد تا من مسئولیت انتشارات را بپذیرم. یکی از بهترین لحظهها برای ما وقتی است که مولف را دعوت میکردیم تا از کتابشان رونمایی کنیم. رضایت و برق نگاه مولف اثر، انگیزه اصلی ما بود. تصور نمیکردم روزی ما بخواهیم اثری را رونمایی کنیم که صاحب آن در بین ما نباشد. احساس میکنم زندهیاد شاهعلی در جمع ما حضور دارد اما برای ما سخت است.»
این شاعر به آخرین روزهای زندگی شاهعلی پرداخت و گفت: «چند روز پیش طرح جلد را برای ایشان ارسال کردم که خیلی هم پسندیدند. پرسید که آن پرها نشانه چیست؟ وقتی به شوخی یا جدی گفتم که معنای عروج میدهد گفت که خوب است، و به تصویر من از داستان "گودال اسماعیلی" هم نزدیک است. همچنین گفتند که اگر میشود اسم او را کوچکتر بنویسیم. فکرش را هم نمیکردم که در فاصله یک روز، او دیگر در بین ما نباشد. متأسفانه ایشان از بین ما رفت. اما حضور ایشان در کارگاههای داستانی ما و مدرسه رمان، حضوری فعال و انگیزهبخش و باروحیه بود. امیدوارم خداوند به خانواده ایشان صبر بدهد و او را غریق رحمت خود کند.»
در پایین این مراسم، و پس از پخش نماهنگی با یاد این نویسنده جوان، از کتاب «گودال اسماعیلی» با حضور خانواده محترم علی شاه علی، مجید قیصری و علیمحمدمودب، رونمایی شد.