شهرستان ادب: پروندهکتاب «عطر عربی» با یادداشتی از محسن حسننژاد بهروز شده است. شما را به خواندن این یادداشت دعوت میکنیم:
مدّتی پیش به مطالعهی کتاب عطر عربی پرداختم؛ این کتاب مجموعهای از داستانهای کوتاهی است که دربارهی وقایع رخداده در کشورهای عربی، و پیرامون ظهور پدیدهای همچون داعش، نگاشته شدهاست. این پدیده، دست کم برای ما ایرانیان، مسائل زیادی را ایجاد کردهاست؛ از مسالهی دفاع از اماکن متبرّک و مقدّس گرفته، تا مسائل امنیتیتری از قبیل دفاع از مرزها. این مسائل با وجوه عاطفی و ایمانی مردم ایران نیز توأمان بودهاست. بار دیگر به تبَع این حادثه، خانوادههایی بوی شهادت را استشمام کردند و عدّهای همسر، فرزند و برادر خود را از دست دادهاند. هر چه که بوده، این حادثه برای ما معنای بسیار داشتهاست.
برخی از داستانهای این مجموعه، به شرح احوال جنگزدگان سوری اختصاص دارد و برخی دیگر متوجه احوال خانوادههایی است که جان جوانان خود را در گرو این حادثه میبینند. در برخی از موارد نیز شخص اوّل داستان کسی است که خودش به داعش تعلّق دارد؛ این نمونهی آخر، پدیدهی بسیار کمنظیری است. بسیار اتّفاق افتادهاست که در دل داستانها، بررسیها و مانند آن، از جنایات این گروهکها سخن گفته شود، با این حال ما شاید بیش از این قضاوتها، محتاجیم تا توصیفی از احوال روانی جوانی که به چنین راههایی رهسپار میشود، آگاهی پیدا کنیم؛ این قبیل مواجهه، به گمان من ریشهشناسانهتر است. البتّه گمان ندارم که در پشت این نوع کارها، پژوهشهایی از حیث روانشناختی و بررسیهایی اجتماعی نیز نهفته باشد. با این حال این قبیل امور، میتوانند بیش از پیش ضرورت مبادرت ورزیدن به چنین پژوهشهایی را به ما یادآور شوند.
این مجموعه نیز مانند مجموعههای دیگری که در این قبیل موضوعات نگاشته میشوند، بدون نقص نیست. یکی از مشکلات اساسی و مهمّی که در اینگونه آثار نهفته است، دقیقاً این است که نمیتوان آنها را به مکتب خاصّی نسبت داد؛ البته شاید بتوان آنها را در دل ادبیات مقاومت جای داد، امّا در مواجهه با این دست آثار نیازمندیم که بدانیم با کار رئالیستیک مواجهیم، یا اینکه آیا احیاناً نگارنده، قصدی بیش از نوعی ابراز احساسات در نوشتهی خود نداشته است؟!
نمیدانم از این حیث چگونه میتوان در باب این اثر (عطر عربی) قضاوت کرد؟ نمیتوان این اثر را یک اثر رئالیستی تلقّی کرد و به نظر نمیرسد که نگارندگان توجّه خاصّی را به وقایع مربوط به منطقه مبذول داشته باشند. بدبینیهای ناتورالیستیک هم در این اثر، جایگاه چندانی ندارد. این اثر را یک اثر رمانتیک نیز نمیتوان به شمار آورد و آن واژهپردازیهای جادوگرانهی رمانتیک نیز در آن جایی ندارد.
بیتوجهی به جایگاهی که قرار است آثار نوین ادبیات مقاومت در میان مکاتب ادبی ایفا کند، میتواند به این خطر منتهی شود که آثارِ متعلق به این ژانر، به چند نوشتهی کماهمیت ایدویولوژیک تقلیل پیدا کند. کما اینکه به نظر میرسد، آثار بسیاری در این طیف از نوشتهها، در برابر این نقد بسیار آسیب پذیر هستند.