موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
ویژه پرونده پرتره «فردوسی»

روئین‌تنان فدای هوس‌بازان | یادداشتی از محمدقائم خانی

03 خرداد 1397 12:24 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 4 رای
روئین‌تنان فدای هوس‌بازان  | یادداشتی از محمدقائم خانی

شهرستان ادب: تازه‌ترین یادداشت پرونده پرتره فردوسی سایت شهرستان ادب اختصاص دارد به یادداشتی از آقای محمدقائم خانی، نویسنده و پژوهشگر گرامی :

یکی از کارهایی که باید در تحلیل تراژدی‌ها انجام شود، جستجوی «موقعیت» مرکزی روایت است. دقت شود که جستجوی موقعیت یک «کار» اعلام شده که باید به تحلیل اصل تراژدی بازگردد، پس یقینا منظور نمی‌تواند تنها بررسی توالی «صحنه»های داستان باشد. «موقعیت» هر تراژدی، وضعیت خاص جهان پهلوانان و قهرمانان آن قصه در نسبت با همدیگر و نیز اراده خدا(یان) است. بنابراین در فهم موقعیت باید به دنبال کلیت بود و نه پیوستار روایت. برای این که چنین کاری در مورد تراژدی رستم و اسفندیار انجام شود، باید عالم اسفندیار و رستم و وضعیت ایران را شناخت. محوریت این شناخت هم با شخص اسنفدیار است. شناخت اسفندیار می‌تواند کلید فهم این تراژدی باشد.

اسفندیار «پهلوانی است در خدمت حکومت پاک‌دینی». به نظر می‌رسد این ترکیب، بهترین نمایاننده موقعیت اسفندیار در تراژدی مقابله با رستم است. اسفندیار به آیین زردشتی اعتقاد دارد، و برای گسترش اصول آن می‌جنگد. او ایران را برای بسط آرمان‌های زردشت می‌خواهد و برای رسیدن به آن آرمان‌ها، از فدا کردن هیچ دارایی خود ابا ندارد. از آن طرف، به او روئین‌تنی بخشیده شده تا در برابر هر نیروی زمینی آسیب‌ناپذیر شود. در اثر رشادت‌های بسیاری از مومنان به زردشت از جمله خود اسفندیار، حکومت دینی بر ایران حاکم شده و پیام دین پاک به همه جا رسیده است. اما مشکل کوچکی پیش روی اسفندیار وجود دارد. او با پدری روبه‌روست که شاه است و فره ایزدی دارد، اما لیاقت نشستن بر تخت حکومتی این چنین را ندارد. برای همین مدعی نشستن بر جای پدر است، تا شخصی لایق، زمام امور حکومت دینی را در دست بگیرد. پدر هم به لیاقت او اذعان دارد، اما نمی‌خواهد قدرت را تحویل بدهد. این کشمکش ادامه دارد تا این که شاه پیشنهاد می‌دهد اسفندیار بعد از آخرین مأموریت، بر تخت بنشیند.

اما این مأموریت سرنگونی فلان شورشی یا جنگ با نیروی خارجی نیست، بلکه دربند کردن رستم است که در سیستان به حکمرانی خویش مشغول است و اظهار نوکری به حکومت تازه نمی‌کند. از همین جا چالش بین ارزش‌ها درون نفس اسفندیار آغاز می‌شود. او می‌فهمد که پدر تنها به دنبال بهانه است ولی از طرف دیگر مخالفت با پادشاه را هم مخالف عقاید خود می‌داند، که «چه فرمان یزدان، چه فرمان شاه.» نوع فرمان پدر به گونه‌ای است که اسفندیار در عاقبت درگرفتن جنگ با رستم شک نمی‌کند. که همان طور هم شد و رستم زیر بار خفت دست‌بسته به درگاه شاه رسیدن نرفت و بعد از همه نصیحت‌ها، تا پای جنگ ایستاد. اسفندیار با اصل جنگ هم مخالف است، جنگ دو پهلوان نامدار ایرانی که نتیجه ای جز تضعیف ایران، و البته تمدید چند صباح حکومت پدر ندارد. اما او چه باید بکند؟ او که دین جدید و حکومت دینی جدید، قائم به رشادت های اوست، چه تصمیمی باید بگیرد؟ در درون به رستم حق می دهد که زیر بار نرود، ولی در بیرون و ظاهر، کاملا از فرمان شاه حمایت می‌کند. موقعیت اسفندیار این است؛ حمایت از بالاترین مقام حکومت دینی و عمل به دستوری که او صادر کرده ولی شخص اسفندیار درستی آن را قبول ندارد.

همین موقعیت است که همه طرح و توطئه‌های اسفندیار و رستم را برای پیشگیری از وقوع جنگ، نقش بر آب می‌کند. هر دو می‌خواهند از این جنگ ناخواسته فرار کنند، اما تعهدات شان اجازه چنین کاری را نمی‌دهد. اسفندیار دل به آیینی دارد که امروز با حکومت پدر نالایقش رونق و شکوت گرفته. و رستم روح جوانمردی و عزت نفسی دارد که «تسلیم شدن و خوار گشتن» را به او اجازه نمی‌دهد. هر دو پیشنهادهایی به طرف مقابل می‌دهند تا کار به نقطه درگیری نرسد، ولی فایده‌ای ندارد. از نظر فردوسی تقدیر بر آن است که اهل غرور را به سعادت و فلاح راهی نباشد، هرچند بر مسیر حق باشند و مجاهدت‌ها در راه آن کرده باشند، و هدف درستی را در پیش گرفته باشند. با آنکه فردوسی کشته شدن آن چنانی اسفندیار را تقدیری ناگزیر می‌داند، اما تصمیم خود او را هم در چنین سرانجامی مقصر می شناسد. با آنکه در هنگام ارائه داستان، در زمان تصمیم‌گیری اسفندیار مبنی بر رفتن به سیستان یا نرفتن، ماجرا را به گونه‌ای روایت می‌کند که سرپیچی اسفندیار از فرمان شاه را غیرممکن نشان می‌دهد، اما باز هم در آخر کار، انجام این امر محال را از اسفندیار توقع می‌کند و انجام ندادنش را بر او نمی‌بخشاید، هرچند می‌داند که اسفندیار راهی جز آن چه انجام داد، نداشته است. هشدار فردوسی به همه مجاهدانی که برای اعتلای گفتار و کردار و پندار نیک از جان مایه گذاشته‌اند، و نوعی روئین‌تنی در راه هدف والای خویش یافته‌اند این است که، هیچگاه نباید تسلیم هوس‌هایی شد که به لباس دین و یزدان‌پرستی درآمده‌اند ولی غایتی جز حفظ قدرت ندارند. تسلیم شدن در برابر خیره‌سری و غروری که جای حق‌طلبی و پاک‌دینی را اشغال کرده است، نتیجه‌ای جز هلاکت و پشیمانی ندارد. چه بسا خون اسفندیارانی که فدای جاه‌طلبی دنیاخواهان شود.


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • روئین‌تنان فدای هوس‌بازان  | یادداشتی از محمدقائم خانی
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.