محمدرضا سنگری در نشست بررسی ظرفیتهای داستانی واقعه عاشورا علام کرد: روایتهای عاشورا با وجود تکرار زیاد اما هنوز جذابیت خود را از دست ندادهاند.
محمدرضا سنگری در نشست بررسی ظرفیتهای داستانی واقعه عاشورا، تلاوت قرآن رأس سیدالشهدا را بر سر نیزه، دعوت عام امام به نگاهی داستانی به واقعه کربلا خواند و گفت: سر ایشان، روی نیزه، آیات چندگانهای را تلاوت کردند اما آشنا ترین آیه، سوره کهف بود: أم حسبت أن أصحاب الکهف والرقیم کانوا من آیاتنا عجبا.
عاشورا شگفتانگیزترین واقعه داستانی است
وی افزود: شگفتانگیزترین سوره قرآن سوره کهف است. همهاش داستانها و قصههایی است که شگفت انگیز است که یکیشان قصه اصحاب کهف است. ماجراهای چند گانهای که در این سوره وجود دارد سوره را بسیار شگفت انگیز کرده است. که زید بن ارقم که پای نیزه بود اشاره کرد که اتفاقا قصه شما شگفتانگیز تر از قصه اصحاب کهف است. امام با اشاره به این آیه به هئیت قصه بودن ماجرای خود اشاره دارد و هم کسانی که پای سرهستند این طور میفهمند که قصه حسین شگفتانگیزترین قصه تاریخ است.
واقعه کربلا یک ظرفیت تمامنشدنی است
نویسنده کتاب «سوگ سرخ» اضافه کرد: کربلا و قصه امام حسین قصهای است با ظرفیت تمام نشدنی. من چند نکته را ابتدائا عرض کنم که در باب قصه امام حسین است. که آن را معمولی و عادی تلقی نکنیم. شما هر بار ماه محرم این روایتها را می شنوید. کدام روضه است که بیش از صد بار نشنیده باشید؟ اما هر بار که مطرح میشود انگار برای اولین بار است. انگار کربلا هیچ وقت تمام نمیشود و تکرارش لذت حادثه را گم نمیکند. در صورتی که در مورد آثار دیگر این طور نیست.
طنین واقعه عاشورا در هیچ حادثه ای تکرار نشده است
سنگری در ادامه به ظرفیتهای تمام نشدنی واقعه کربلا اشاره کرد و گفت: شگفت انگیزی ماجرا و اجزای آن از نظر شروع، تداوم و طنین وقایع، ظرفیت خاصی را این اتفاق داده است. شما ماجراهای دیگر تاریخ اسلام را نگاه کنید. طنین بعد از واقعه در هیچ کدامشان وجود ندارد. اما این قصه طنینش به اندازه خود متن شگفت انگیز است. به هر کدام از این قسمتها چشم بدوزیم زمینه خلق موقعیتهای گوناگون در عرصه داستان و خلق نثر ادبی و شعر وجود دارد.
ظرفیت یاران عاشورایی برای پرداخت داستانی قابل توجه است
نویسنده «حنجره معصوم» به ظرفیت یاران عاشورایی به عنوان قابلیتی برای پرداخت اشاره کرد و اظهار داشت: در طی 11 سال تحقیق و مطالعهای که درباره اصحاب امام حسین انجام دادهام 151 نفر را احصا کردم که البته طبق نظر خودم دستهبندی شان کردم به شهدای پیش از حادثه، شهدای تیرباران صبح، شهدای جنگ تن به تن، شهدای ظهر عاشورا، شهدای پس از نماز، شهدای بنی هاشم و شهدای بعد از امام.
وی افزود: برای هر کدام از اینها ظرفیت داریم. بعضی از اینها ماجراهای جانبی هم دارند در درون قصهشان قصههای دیگری وجود دارد. تقریبا شبیه قصههای میان پیوندی که اگر از آنها هم بهرهمند شویم ظرفیت قصه درباره یاران امام بسیار زیاد خواهد شد.
سنگری به آینهوار بودن واقعه عاشورا به عنوان راز مانایی آن اشاره کرد و خاطر نشان کرد: هرکسی خودش را میتواند در آن ببیند. ما هیچ حادثهای را نداریم که همه گروههای سنی را بشود در آن پیدا کرد. در نگاه اول در مقاتل ما دو خط بیشتر در باره این ها پیدا نمیکنیم اما اگر کسی پس زمینه زندگی اینها را مطالعه کند و حرکت امام حسین را بررسی کند ظرفیت پرداخت داستان برای هر کدام از اینها فوق العاده وجود دارد.
«دشمن» از دیگر ظرفیتهای روایتی عاشورا است
نویسنده «کرشمههای قلم»، دشمن را ظرفیت دیگری برای پرداخت داستانی این ماجرا اعلام کرد و بیان داشت: تکوین شخصیت شمر میتواند به قصه فوق العاده جذاب تبدیل شود. این که چه شخصیتی داشته است روند دگردیسی این آدم چگونه است قهرمان جنگ صفین که جانباز هم هست تا تبدیل شدنش به قاتل امام، این تغییر ظرفیت خوبی است برای تبدیل شدن به قصه.
«شخصیتهای خاکستری» میتوانند قابلیت خوبی برای پرداخت داستانی باشند
وی شخصیتهای خاکستری واقعه کربلا را از جمله ظرفیتهای دیگر پرداخت داستانی عاشورا دانست و گفت: بعضی شخصیت ها هستند که تا آخرین لحظه با امام حسین هستند و بعد از کربلا خارج می شوند. ضحاک بن عبدالله مشرقی که خیلی هم منطقی با امام صحبت کرد. لحظهای که کسی در کربلا نمانده بود گفت آقا من احساس میکنم دیگر فایده ندارد کاری بکنیم. به شما گفته بودم تا پای جان هستم. نگفتم جان میدهم. من میتوانم بجنگم و بعد بروم؟ و امام درکنار میدان درحقش دعا کرد. جنگید و وقتی احساس کرد دارد در محاصره قرار میگیرد حلقه محاصره را شکست و گریخت.
ارتباط موجودات با واقعه کربلا از دیگر ظرفیت داستانی این ماجرا است
سنگری در ادامه به قابلیت موجوداتی مثل پرندگان، جنیان و فرشتگان که با واقعه کربلا پیوند دارند اشاره کرد و گفت: در جلد 45 بحارالانوار این قصه آمده است که وقتی کربلا تمام شد پرندهای که ویژگیهای سمبلیک هم دارد از فراز کربلا گذشت نگاه کرد دید باد وزیده است و ماسه های صحرا را روی بدن امام قرار داده است اما آنقدر این بدن روشن و درخشان است که این نور از ماسهها گذشته و در هئیت ستونی به سمت آسمان کشیده شده است. پرنده با دیدن صحنه بال خود را به خون امام میکشد و پرواز میکند و میرود. پرندگان دیگر را میبیند که درباره آب و غذا صحبت میکنند میگوید وای بر شما! من فرزند پیامبر را دیدم که در کربلا افتاده بود. پرندگان همه برخاستند و به کربلا آمدند وقتی به گودال رسیدند بال سپید خود را به خون حسین زدند و پرندگان در چهارسوی گودال پرواز کردند تا حسین را برای عالم گزارش کنند.
ظرفیت داستانی راویان بعد از واقعه
نویسنده «یادهای سبز» در پایان صحبت خود، راویان بعد از کربلا را همچون امام معصوم از دیگر قابلیتهای پرداخت داستانی اعلام کرد و افزود: مثل امام صادق، مثل زیارت ناحیه که از امام زمان است. روایتی با جزئیات که در هیچ یک از مقاتل نیست. امام رضا. همهی ائمه درباره کربلا توضیح دارد که میتوانند برای ما راوی باشند.
نویسنده برای نگارش نیازمند محرک و یک تلنگر درونی است
در ادامه این نشست، صادق کرمیار فرایند نویسندگی را مستلزم، اثرپذیری نویسنده از یک اتفاق عنوان کرد و اظهار داشت: من با تعریف و تفکیک ادبیات به حوزههای مختلف موافق نیستم و فهمی از چرایی این موضوع ندارم. به نظرم یک نویسنده وقتی شروع به نوشتن اثری میکند که احساساتش نسبت به موضوع تلنگر خورده باشد و این طور نیست که این مسئله را بتوان فرمولیزه کرد.
در نگارش «نامیرا» به دنبال پاسخهایی برای سئوالهای خود بودم
وی افزود: شاید باشند نویسندگانی که بدون اثرپذیری دست به نوشتن یک کتاب بزنند اما آن طور که باید موثر نخواهد بود. من خودم برای نگارش داستان «نامیرا» این طور نبود که قبل از تلنگر، تصمیم بگیرم برای عاشورا بنویسم. نوشتن نامیرا برای من جست و جوی جواب سئوالهایم بود. یعنی بعد از خواندن داستان احساس کردم جواب همهی سئوالهایم را گرفتهام.
کرمیار اضهار داشت: ما باید مضامینی را پیدا کنیم که بتواند به شکلگیری یک طرح داستانی کمک کند و بعد بر اساس آن، تحقیقات خود را شروع کنیم.
بدون موضعگیری روایتکنیم
در ادامه یاسین حجازی با اشاره به سخنی از همینگوی گفت: آنچه آدم نیاز دارد نوشتن یک جمله درست و به جا است. اگر جمله ای مزین از کار دربیاید پی میبرم که باید آن نقش مزین و زینتی یا مقرنس را از جا دربیاورم و دور بیاندازم و با اولین جمله راست و به جا و اخباری کار را شروع کنم بیآنکه به خوانندگان بگویم چه عکسالعملی نشان دهند چه چیزی احساس کنند چگونه داوری کنند و بگذارند تصاویر خود معنا را القا کنند. اگر کنش به درستی و دقت ارائه شود و تنها عناصر اصلی به کار گرفته شود در این صورت خواننده بی آنکه به او گفته شود، همان احساساتی را بروز میدهد که نویسنده خواهان آن است.
مولف کتاب «آه» افزود: آدمیزاد در هر واقعهای که توقف کرده باشد حواس بوده باشد یا نه یا آن را نوشته یا آن را سروده یا آن را نواخته یا به صحنه آورده یا روی پرده آورده، هنر شکل گرفته است. چیزی که تکلیف من را با اولین کلمه این گفتار روشن میکند این است که هنر مگر بی ظرفیت هم میشود؟ شما در هنر در سادهترین تعبیرش باید تلاش کنید زاویه دیدی به مخاطب ارائه بدهید که تا به حال از آن زاویه به سوژه نگاه نکرده باشد. حالا چطور میتوان بی ظرفیت و بی ظرافت این منظر را تدارک چید؟ به نظرم این یک گزارهی کاملا متناقض است که فرض کنیم میتوان هنرمند بود اما بدون هیچ ظرفیتی روی واقعهای مکث کرد و سپس در آنجا آن را متجلی ساخت. این رسما نشدنی است.
حجازی خاطر نشان کرد: من در کتاب آه تلاش کردم مخاطب را از چگونگی شهادت امام آگاه کن. فقط دیالوگها، نامهها و خطبهها را گردآوری کرد تا به «بعد چه شد» ماجرا جواب دهم. از صفتهای زائد پرهیز کرد. اشقیا را لعن نکردم و نام امام را بدون هیچ پسوند و پیشوندی ذکر کردم.
انتهای پیام/و