موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
بازخوانی ترکیب‌بندی از فیاض لاهیجی

عالم تمام نوحه‌کنان از برای کیست؟

18 آذر 1391 18:22 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: با 0 رای
عالم تمام نوحه‌کنان از برای کیست؟

حکیم ملاعبدالرزاق بن علی لاهیجی، مشهور به فیاض لاهیجی از فیلسوفان، متلکمان و شاعران برجستة مکتب تشیع‌ در سدة یازدهم است. وی اصالتی لاهیجانی داشته ولی در شهر قم زندگی می‌کرده است. فیاض لاهیجی در فلسفه و حکمت از سرآمدان زمان خود بوده و در زمرة شاگردان ممتاز صدرالمتأهلین، ملاصدرای شیرازی قرار داشته است و بعدها به افتخار دامادی استاد خویش نایل آمده است.

فیاض لاهیجی از نام‌آورترین چهره‌های شعر آیینی می‌باشد. سبک اشعار او اصفهانی است و با مضمون‌پردازی‌ها و نکته‌‌بینی‌های زیبای خود اشعار دلنشینی سروده است. فیاض در بیان شعر آیینی با سبک اصفهانی، از پیشتازان است و آثارش در تغییر نگرش شاعران سده‌های بعد بسیار تاثیرگذار بوده. وی در بیان عظمت وجود ذوات مقدس معصومین قصاید بلند و شیوایی دارد و به دلیل تسلطش بر علوم اسلامی و وقایع عصر اهلبیت، اشعارش از محتوایی استوار و غنی برخوردار است. گرچه در بین اشعارش به ترکیب بند، ترجیع بند، مثنوی، رباعی وقطعه نیز بر‌می‌خوریم، اشعار او بیشتر در قالب غزل و قصیده است.
از شاگردان معروف فیاض لاهیجی می‌توان به فرزندش میرزا حسن (مؤلف شمع یقین) و قاضی سعید قمی (مؤلف کلید بهشت) اشاره کرد. آثار فیاض در دو حوزه‌های علمی و ادبی بسیار گسترده است و در این بین غیر از دیوان اشعار او بیشتر آثارش به مباحث فلسفی و اعتقادی اختصاص دارد. کتاب‌های گرانسنگی چون «گوهر مراد»، «سرمایة ایمان»، «شوارق الالهام»، «کلیات طیبه»، «حدوث العالم» و «شرح الهیاکل» از آثار اوست. فیاض لاهیجی در سال 1072 هـ.ق در قم وفات یافت و در جوار حرم حضرت معصومه(س) در قبرستان شیخان به خاک سپرده شد.


عالم تمام نوحه‌کنان از برای کیست؟ 
دوران سیاهپوش چنین در عزای کیست؟
نیلی چراست خیمة نه‌توی آسمان؟ 
جیب افق دریده ز دست جفای کیست؟
از غم سیاه شد در و دیوار روزگار 
این تیره‌فام غمکده، ماتم‌سرای کیست؟
خون شفق به چهرة‌ ایام ریختند 
گل‌های این چمن دگر از خار پای کیست؟
خون در تنی نماند و همان گریه در تلاش 
پیچیده در گلو نفس های های کیست؟
بر کف نهاده‌اند جهانی متاع جان 
دعوی همان به جاست، مگر خونبهای کیست؟
سرتاسر سپهر پر از دود و ماتم است 
آخر خبر کنید که اینها برای کیست؟

گویا مصیبت همه دل‌های مبتلاست 
یعنی عزای شاه شهیدان کربلاست 

آن شهسوار معرکة کربلا حسین 
مهمان نو رسیدة دشت بلا حسین 
گلدستة بهار امامت به باغ دین 
آن نخل نازپرور لطف خدا حسین 
آن خو به ناز کردة آغوش جبرئیل 
آن پارة دل و جگر مصطفا حسین 
آن نور دیدة دل زهرا و مرتضی 
یعنی برادر حسن مجتبا حسین 
افتاده در میانة بیگانگان دین 
بی غمگسار و بی کس و بی آشنا حسین 
شخص حیا و خستة خصمان بی حیا 
کان وفا و کشتة تیغ جفا حسین 
از کوفیان ناکس و از شامیان دون 
در کربلا نشانة تیر بلا حسین 
از دشمنان شکسته به دل خار صد جفا 
وز دوستان ندیده نسیم وفا حسین 
آنکه جفای دشمن و اینک وفای دوست 
بی‌ بهره هم ز دشمن و هم دوست یا حسین 

زین درد، پای عشرت دنیا به خواب رفت 
این گرد تا به آینة آفتاب رفت 

هر سال تازه خون شهیدان کربلا 
چون لاله می‌دمد ز بیابان کربلا
این تازه‌تر که می‌رود از چشم ما برون 
خونی که خورده‌اند یتیمان کربلا
آمد فرود و جمله به دل‌های ما نشست 
گردی که شد بلند به میدان کربلا
این باغبان که بود که ناداده آب، چید 
چندین گل شکفته ز بستان کربلا؟
داد آن گلی که بود گل دامن رسول 
دامن به دست خار بیابان کربلا

آبی که دیو و دد همه چون شیر می‌خورند 
آل پیمبر از دم شمشیر می‌خورند

از موج گریه، کشتی طاقت تباه شد 
وز دود آه، خانة دل‌ها سیاه شد
تا بود در جگر نم خون، وقف گریه شد 
تا بود در درون نفسی، صرف آه شد
تنها نه گرد غصه به آدم رسید و بس 
این غم غبار آینة مهر و ماه شد
پیغام درد تا برساند به شرق و غرب 
پیک سرشک، هر طرفی رو به راه شد
ایام تیره شد چو محرم فرارسید
این ماه داغ ناصیة سال و ماه شد
هر کس که گریه کرد درین مه ز سوز دل 
جبریل شد ضمان که بری از گناه شد

در گریه کوش تا بتوانی که در خور است 
عذر گناه عمر ابد دیدة تر است 

فریاد از دمی که شهنشاه دین پناه 
در بر سلاح جنگ فروزان چو برق آه 
آمد برون ز خیمه وداع حرم نمود 
با خیل درد و حسرت و با خیل اشک و آه 
بی اهتمام حضرت او اهل بیت شرع 
چون شرع در زمانة ما مانده بی پناه 
این یک نشسته در گل اشک از هجوم درد 
آن یک فتاده از سر حسرت به خاک راه 
اشک یکی گذشته ز ماهی از این ستم 
آه یکی رسیده از این غصه تا به ماه 
چشمی به سوی دشمن و چشمی به سوی دوست 
پایی به ره نهاده و پایی به بارگاه 
غیرت کشیده گوشة خاطر به دفع خصم 
حیرت گرفته این طرفش دامن نگاه 
پایش رکاب خواهش و دستش عنان طلب 
تن در کشاکش حرم و دل به حربگاه 

بگرفت دامن شه دین، بانوی حرم 
فریاد برکشید که ای شاه محترم 

کای اهل بیت چون سوی یثرب گذر کنید 
اول گذر به تربت خیرالبشر کنید
پیغام من بس است بدان روضه این قدر 
کاین خاک را به یاد من از گریه تر کنید
آنگه به سوی تربت زهرا روید زار 
آن جا برای من کف خاکی به سر کنید
وانگه روید بر سر خاک برادرم 
آن سرمه را به نیت من در بصر کنید
وانگه به آه و نالة جانسوز دل‌گسل 
احباب را ز واقعة ما خبر کنید
گویید: کان غریب دیار جفا، حسین 
گردید کشته، چارة کار دگر کنید
ای دوستان، چو نام لب خشک من برید 
بر یاد من ز خون جگر، دیده تر کنید
هر گه کنید یاد لب چون عقیق من 
از اشک دیده دامن خود پر گهر کنید
هر ماتمی که تا به قیامت فرارسد 
در صبر آن به واقعة من نظر کنید
در محنت مصیبت دور و دراز من 
هر محنتی که روی دهد مختصر کنید

از شیونی که در حرم آنگه بلند شد 
دل‌های قدسیان همگی دردمند شد

بعد از وداع کان شرف خاندان و آل 
آهنگ راه کرد سوی معرض قتال 
ذوق شهادتش به سر افتاد در شتاب 
با شوق در کشاکش و با صبر در جدال 
در بر کشیده آن طرفش شوق باب و جد 
دامن کشیده این طرف اندیشة عیال 
تیغی چو برق در کف و تنها چو آفتاب 
چون تیغ رو نهاد بدان لشکر ضلال 
ناگه ز خیمه‌های حرم بیشتر ز حد 
آمد صدای ناله و افغان به گوش حال 
برگشت شاه دین و بپرسید حال چیست؟ 
گفتند ناگهان که فلان طفل خردسال 
از قحط آب گشته چو ماهی به روی خاک 
وز ضعف تشنگی شده چون پیکر هلال 
بگریست شاه و بستدش از دایه بعد از آن 
آورد در برابر آن قوم بد فعال 
گفت ای گروه بدکنش، این طفل بی‌گناه 
از تشنگی چو مو شده، از خستگی چو نال 
آبی که کرده‌اید به من بی‌سبب حرام 
یک قطره زان کنید بدین بی‌گنه حلال 

پس ناکسی ز چشمة پیکان خون‌چگان 
آبی به حلق تشنة او ریخت بی‌گمان 

رفتی و داغ بر دل پرغم گذاشتی 
ما را به روز تیرة ماتم گذاشتی 
رفتی تو شاد و در بر ما تیره کوکبان 
یک دل رها نکردی و صد غم گذاشتی 
رفتی ز سال و مه چو شب قدر در حجاب 
وین تیرگی به ماه محرم گذاشتی 
رفتی ز بحر غصة دیرینه بر کنار 
ما را غریق اشک دمادم گذاشتی 
جن و ملک ز هجر تو در گریه اند و سوز 
تنها نه داغ بر دل آدم گذاشتی 
رفتی و روزگار یتیمان خویش را 
چون موی خویش، تیره و درهم گذاشتی 
ما را به دست لشکر دشمن، غریب و خوار 
بی غمگسار و مونس و همدم گذاشتی 
بود اهل بیت را به تو دل خوش ز هر ستم 
خوش بر جراحت همه مرهم گذاشتی 

روح رسول از غم این غصه خون گریست 

جان بتول زار چه گویم چون گریست 

انتخاب و معرفی از :محمد غفاری


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • عالم تمام نوحه‌کنان از برای کیست؟
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.