مطالب موجود برای 'شعر عاشقانه'
در شهر یکی نیست چو چشمان تو خونریز
من شهر نشابورم و تو لشکر چنگیز
ای اشک توام باده و چشم تو پیاله
از زلف تو سرشارم و از چشم تو لبریز
پرهیزگران را چه نیازیست به توبه
یا توبهگران را چه نیازیست به پرهیز
هر روز یکی خشت میافتد به سر ما
ای سقف ...
هرگز دلم ز کوی تو جایی دگر نرفت
یکدم خیال روی توام از نظر نرفت
جان رفت و اشتیاق تو از جان بدر نشد
سر رفت و آرزوی تو از سر بدر نرفت
هرکو قتیل عشق نشد چون به خاک رفت
هم بیخبر بیامد و هم بیخبر برفت
در کوی عشق بی سر و پایی نشان نداد
کو خسته دل ن...
از برای خاطر اغیار خوارم میکنی
من چه کردم کاینچنین بیاعتبارم میکنی؟
روزگاری آنچه با من کرد استغنای تو
گر بگویم گریهها بر روزگارم میکنی
گر نمیآیم به سوی بزمت از شرمندگیست
زانکه هر دم پیش جمعی شرمسارم میکنی
گر بدانی حال من گریان شوی بیاخ...
بی تو بودن را تمام شهر با من گریه کرد
دوست با من هم صدا نالید دشمن گریه کرد
جایجای بی تو بودن را در آن تنگ غروب
آسمانی ابر با بغض سترون گریه کرد
با هزاران آرزو یک مرد - مردی پر غرور -
مثل یک آلاله در فصل شکفتن گریه کرد
این خبر وقتی که در دنیای...
روایت محمدمهدی سیار از دیدار شاعران با رهبر انقلاب
04 تیر 1395 |
23:18
پس از دیدار سالانۀ رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنهای با شاعران، رسانهها سراغ گفتگو با دکتر محمدمهدی سیار -از شاعران حاضر در این دیدار و از مدیران موسسه شهرستان ادب- رفتند
عاشقانهای نیمایی از محمدحسین جعفریان
17 اردیبهشت 1394 |
15:51
- بگو که دوست دارمت ! |
و او دوباره کوه را |
میان پنجه های خود فشرد، |
آب شد |
درون ظرف تشنه ریخت
یک غزل همراه با یادداشتی کوتاه
04 مهر 1393 |
20:50
چه باغی آمدی اما گل سرخی نیاوردی | نه آوردی، نه بردی، گفتی اینجا هرز میگردی | سراغم آمدی شب، صبح، پاییز و بهار اما
| نگاهم را نپرسیدی :« که دلگرمی؟ که دلسردی؟»
یادداشتی از امیر مرادی
02 مرداد 1393 |
03:11
نزار قبانی,
شعر مقاومت,
امیر مرادی,
سیدحسن حسینی,
شعر عاشقانه,
ادبیات مقاومت,
محمود درویش,
معین توفیق بسیسو,
محمدحسن حسین زاده,
وقار احمد,
سمیح القاسم
شهرستان ادب: حملهی این روزهای اسرائیل به مردمِ مظلوم فلسطین بهانهی ناخواسته و ناخوشایندی شده است برای بازنگری و درنگی دوباره بر اهمیت و مولفههای ادبیات مقاومت. امیر مرادی شاعر و پژوهشگر جوان و از اعضای نخستین دوره آموزشی آفتابگردان&lrm...
قلب المحبّ الی الاحباب مجذوب | و جسمه بید الاسقام منهوب | افدی الذین علی خدّی لبعدهم | دمی و دمعی مسفوح و مسکوب
غزلی عاشقانه از محمدمهدی سیار
18 فروردین 1392 |
13:14
چگونه در خیابانهای تهران زنده میمانم؟
مرا در خانه قلبی هست...با آن زنده میمانم
مرا در گوشه این شهر آرام و قراری هست
که تا شب اینچنین ایلان و ویلان زنده میمانم
هوای دیگری دارم... نفسهای من اینجا نیست
اگر با دود و دم در این خیابان زن...