مطالب موجود برای 'شعر عاشقانه'
با من بدی امروز، ز اطوار تو پیداست
بدگو سخنی گفته ز گفتار تو پیداست
آن نکتهٔ سربسته که مستیست بیانش
زآشفتگیِ بستن دستار تو پیداست
از خون یکی کردهای امروز صبوحی
از سرخوشی نرگس خونخوار تو پیداست
ساغر زده میآیی و کیفیت مستی
از بی سر و سامانی ر...
خوش آن ساعت که می رفتی و طاقت می رمید از من
تغافل از تو می بارید و حسرت می چکید ازمن
خوش آن ساعت که هرگز بر مراد ما نبود، اما
نصیحت های بی تابانه گاهی می شنید از من
خوش آن غیرت که می افزود بیدادش اگر گاهی
حدیث شکوه آمیزی به گوشش می رسید از من
ز...
ای تکیهگاه و پناهِ
زیباترین لحظههایِ
پر عصمت و پر شکوهِ
تنهایی و خلوت من!
ای شط شیرین پر شوکت من!
ای با تو من گشته بسیار
در کوچههای بزرگ نجابت
در کوچههای فروبستۀ استجابت
در کوچههای سرور و غم راستینی کهمان بود،
در کوچه باغ گل ساکت نازها...
بوسیدمش!
دیگر
هراس نداشتم
جهان پایان یابد.
من از جهان سهمم را گرفته بودم...!
تو مهربانتر از آن بودی كه من هميشه گمانم بود
همين هميشهٔ نفرينی، هميشه رنج نهانم بود
بگو! اگر نه به ميل من، دلم ز راست نمیگیرد
هميشه هرچه تو میگفتی، من اشتياقِ همانم بود
ستارههای عزيزی را از آسمانهٔ من بردند
وچشمهای تو بیترديد، عزيزِ گمشد...
تو نیستی که ببینی
چگونه عطر تو در عمق لحظهها جاریست!
چگونه عکس تو در برق شیشهها پیداست!
چگونه جای تو در جان زندگی سبز است!
هنوز پنجره باز است.
تو از بلندی ایوان به باغ مینگری.
درختها و چمنها و شمعدانیها
به آن ترنم شیرین به آن تبسم مهر
...
کو صدای روشنت تا جان خاموشم بجنبد
روشنی در کلبهٔ قلب فراموشم بجنبد
ماندهام رودی تهی، بیهیچ جریان زلالی
کو تنی از آب تا قدری در آغوشم بجنبد
تک درختی خستهام، جاری شو بر من چون نسیمی
بلکه در دست نوازشها سر و گوشم بجنبد
گیسوانت را بیاور، پیشتر...
نه دربند دانه
نه آب
نه حتی آزادی
تنها
جفت جفت
سر فرو می برند در آغوش هم
و از صبح تا غروب
در کار دل اند
خوش به حال قوها
عاشقی فقط به دنیای آنها می آید.
غزلی از حسین منزوی به مناسبت سالروز درگذشت او
15 اردیبهشت 1397 |
19:44
شهرستان ادب: فردا سالروز درگذشت زندهیاد استاد حسین منزوی، سرایندهی عاشقانه های ماندگار امروز است، به همین مناسبت چراغ یاد او را با غزل عاشقانه ای در سایت شهرستان ادب روشن میکنیم :
اگر باشی محبت روزگاری تازه خواهد یافت
زمین در گردشش با تو مداری تا...
شعری از کتاب 6410روز تنهایی سروده پونه نیکوی
16 فروردین 1397 |
16:09
شهرستان ادب: شعری عاشقانه میخوانید از کتاب «6410روزتنهایی» سروده خانم پونه نیکوی. کتابی که قرار است در جلسه «یک ماه یک کتاب» نقد و بررسی شود.
خدا کوه را آفرید، خدا سنگ را آفرید
خدا عشق را آفرید، دل تنگ را آفرید...