معرفی کتاب: «شاخ دماغیها»، در 184 صفحه و 23 فصل، داستان دختر نوجوانی را روایت میکند که پدر و مادرش برای درمان به خارج از کشور میروند و او ناچار است مدتی را در خانه خالهاش سر کند. در آنجا پسر نوجوانی هم زندگی میکند که ناچار است اتاقش را طی این مدت، در اختیار دخترخاله خود بگذارد و از این مساله اصلا دل خوشی ندارد. به علاوه، او دخترخاله را مزاحم کارهای مخفیانه خود میداند. بدین ترتیب جنگی پنهانی میان این دو درمیگیرد که نتایج پیشبینی نشدهای برایشان به بار میآورد.
در بخشی از این رمان میخوانیم: «دو روز از آمدن نیلوفر نگذشته بود و من گند زده بودم. حالا شب مامان و بابا میآمدند و نیلوفر مثل مأمور کلانتری همه چیز را میگذاشت کف دستشان. از این بشر هیچی بعید نبود. لابد برای خودشیرینی چهار تا هم میگذاشت رویش و تحویلشان میداد. دیگر چی بدتر از این میشد؟»
ماجرای این رمان اجتماعی در دوران معاصر میگذرد. موسوی، نویسنده داستان، این کتاب را در مدرسه رمان، مدرسه آموزشی موسسه فرهنگی شهرستان ادب، نگاشته است. این نخستین رمانی است که به قلم نویسندگان این مدرسه منتشر میشود.