موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
در مناسبت شعر حافظ با امام حسین علیه‌السلام

رندان تشنه لب | یادداشتی از «حسین زحمکتش»

16 شهریور 1399 19:51 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 1 رای
رندان تشنه لب | یادداشتی از «حسین زحمکتش»

شهرستان ادب: ستون شعر سایت شهرستان ادب را با یادداشتی از «حسین زحمکتش» در مناسبت شعر حافظ با امام حسین علیه‌السلام به‌روز می‌کنیم:

غزل‌های حضرت حافظ ارجاعات برون‌متنی بسیاری دارد تا جایی که برخی ابیات اگر بی‌عنایت به این ارجاعات مورد بررسی قرار گیرد محجور واقع خواهند شد. این ارجاعت غالباً ریشه در روایات، آیات و داستان‌های تاریخی مشهور دارند. به عنوان مثال بیت معروف:

دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت

دائماً یکسان نباشد حال دوران غم مخور - (غزل 255)

که با روایت مولی‌الموحدین علی‌بن‌ابی‌طالب اشاره دارد: الدَّهرُ يَومانِ: يَومٌ لكَ و يَومٌ علَيكَ، فإنْ كانَ لَكَ فلا تَبْطَرْ، و إنْ كانَ علَيكَ فلا تَضْجَرْ[1]

یا در خصوص اشاره به آیات قرآن می‌توانیم به این بیت معروف اشاره کنیم:

آسمان بار امانت نتوانست کشید

قرعه کار به نام من دیوانه زدند - (غزل 184)

که اشاره به این کریمه دارد: إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ ۖ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا[2]

یا گاهی اشاره به حادثه‌ای تاریخی دارد مثل پندهای مولی‌الموحدین با پسر بزرگشان امام مجتبی علیه‌السلام که فرمودند: وَ قَالَ (علیه‌السلام) لِابْنِهِ الْحَسَنِ (علیه‌السلام):يَا بُنَيَّ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْأَحْمَقِ، فَإِنَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَنْفَعَكَ فَيَضُرُّكَ؛ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْبَخِيلِ، فَإِنَّهُ يَقْعُدُ عَنْكَ أَحْوَجَ مَا تَكُونُ إِلَيْهِ؛ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْفَاجِرِ، فَإِنَّهُ يَبِيعُكَ بِالتَّافِهِ؛ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْكَذَّابِ، فَإِنَّهُ كَالسَّرَابِ يُقَرِّبُ عَلَيْكَ الْبَعِيدَ وَ يُبَعِّدُ عَلَيْكَ الْقَرِيبَ [3]

و در جایی دیگر می‌فرمایند: إيّاكَ و مُصاحَبَةَ الفُسّاقِ ؛ فإنَّ الشَّرَّ بالشَّرِّ مُلحَقٌ[4]

که اشاره دارد به این ابیات از شعر حضرت حافظ:

نخست موعظه پیر صحبت این حرف است

که از مصاحب ناجنس احتراز کنید - (غزل 224)

یا:

پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد

گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان - (غزل 378)

از این دست آیات و روایات زیادی وجود دارد که اشاره به تمامی آن‌ها در این مقال نمی‌گنجد اما آن‌چه واضح است این است که حضرت حافظ به دلایلی که شاید به اقتضای زمانه یا شاید به دلیل تربیت قرآنی وی بوده است از آوردن عبارت‌های مستقیم امتناع میورزد که همین امر دایره همذات پنداری را در اشعار او به طرز حیرت‌آوری گسترش می‌دهد تا جایی که تقریباً کسی را نمی‌توان یافت که غزلی از حضرتش را بخواند و بیتی متناسب با حال خویش در آن نیابد، و هم‌اینکه این به اشارت سخن گفتن و استعاری غزل سرودن شعر او را عمق بخشیده و گاهی معانی بسیار لطیف و والایی را در لایه‌ای چندم پنهان می‌کند که جز اهلش بدان دست نیابند.

ردّ پای حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام و آموزه‌های آن حضرت در شعر حافظ در ابیات فراوانی دیده می‌شود. ما در این مقال برآنیم که به چند نمونه از این ابیات به همراه توضیحی کوتاه اشاره کنیم. کشف آنچه باقی می‌ماند به عهده خوانندگان و حافظ پژوهان عزیز.

حافظ می‌فرمایند:

در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود

از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت – (غزل 94)

این کوکب هدایتی که حافظ به سویش دست استعانت دراز کرده است در لایه اول می‌تواند اشاره به ستارگانی داشته باشد که در شب‌های ظلمانی جهات را به سرگشتگان نشان می‌دهند و وی را به مقصد و مقصود خود می‌رسانند اما با آوردن کوکب حافظ به مقصود خود می‌رسید، آیا ممکن است از آوردن ترکیب اضافی "کوکب هدایت" منظور دیگری هم داشته باشد؟ با بررسی کلمه ستاره در قرآن در می‌یابیم که خداوند به جای استفاده از نجوم یا کواکب در آیه 5 سوره مبارکه ملک می‌فرماید: وَلَقَدْ زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَجَعَلْنَاهَا رُجُومًا لِّلشَّيَاطِينِ ۖ وَأَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابَ السَّعِيرِ. و ما آسمان دنیا را به چراغ‌هایی (انجم رخشان) زیب و زیور دادیم و به تیر شهاب آن ستارگان شیاطین را راندیم و عذاب آتش فروزان را بر آن‌ها مهیّا ساختیم خداوند به جای ستاره از چراغ یا همان مصباح استفاده می‌کند. از سویی دیگر ما اضافه شدن کلمه هدایت به مصباح را در روایت مشهور: إِنَّ الحُسَـینَ مِصـباحُ الهُـدی وَسَفینَــة النّجاة. از رسول گرامی اسلام می‌بینیم.

خداوند در قرآن می‌فرماید: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ ۚ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاءِ[5]

در این آیه خداوند به پیری حضرت ابراهیم (ع) اشاره کرده و می‌فرماید اسماعیل و اسحاق را در پیری به او عطا کردیم. در سوره مبارکه صافات آیات 104 الی 108 خداوند اشاره به آزمون آشکار و بلای مبینی دارد که از حضرت ابراهیم می‌گیرد و آن ذبح حضرت ابراهیم است. حضرت حافظ در بیت زیر به هر دو حکایت اشاره می‌کند و بین حضرت ابراهیم و پیر مغان، انتخابش پیرمغان است و دلیل را در این می‌داند که آنچه ابراهیم (ع) لافش را زد، پیر مغان به منصه ظهور رساند:

مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ

چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد – (غزل 145)

 

یا در جایی دیگر می‌فرماید:

نیکی پیر مغان بین که چو ما بدمستان

هر چه کردیم به چشم کرمش زیبا بود – (غزل 203)

حافظ زیبا بینی را به این خاندان و بخصوص پیر مغان منتسب دانسته است و بزرگترین فارغ‌التحصیل این مکتب فکری حضرت زینب کبری سلام‌الله‌علیهاست که در پاسخ ابن‌مرجانه که گفت: دیدی خدا با خاندانت چه کرد؟ فرمود: ما رایت الا جمیلاً[6] یا به زبان شعر: هرچه کردیم به چشم کرمش زیبا بود.

حافظ گاهی نیز از عبارت دیر مغان استفاده می‌کند که آن نیز با عنایت به روایات بی‌نسبت با حضرت سیدالشهدا نیست. به موردی اشاره می‌کنیم:

از آن به دیر مغانم عزیز می‌دارند

که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست – (غزل 22)

در مصرع دوم حافظ اشاره می‌کند به آتشی در دل که خاموش شدنی نیست و این آتش را به لطف دیر مغان میداند. ما شاید ندانیم دیر مغان کجاست اما این روایت را از حضرت رسول اکرم (ص) شنیده‌ایم که فرمود: إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ (علیه السلام) حَرَارَةً فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً[7]

حال ابیات زیر را با این رویکرد بخوانید و لذت ببرید:

قصر فردوس به پاداش عمل می‌بخشند

ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس – (غزل 268)

یا

ای گدای خانقه برجه که در دیر مغان

می‌دهند آبی که دل‌ها را توانگر می‌کنند – (غزل 199)

یا

دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس

کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا – (غزل 2)

 

در غزل 94 حافظ به کرات به حادثه عاشورا اشاره می‌کند به ابیاتی چند اشاره می‌کنیم:

رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس

گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

لب تشنگی را حضرت حافظ به رندان منتسب کرده و قومی که لب رندان را از آب محروم ساختند را خارج شده از دایره ولایت میداند[8] قومی که از قضا ولی را دیده و می‌شناخته است. این بیت ناخودآگاه این عبارت را به خاطر می‌آورد که سیدالشهدا رو به لشکر عبیدالله فرمود: إلى أن اتنهى کلامه لهم بقوله: فبم تستحلّون دمی؟ أجابوه بقولهم: بغضا لأبیک[9] امام (ع) که فرمودند چرا خون مرا حلال می‌دانید گفتند: اصلاً ما به خاطر بغض و کینۀ نسبت به علی (ع) می‌خواهیم تو را بکشیم! و با آوردن عبارت "رفتند از این ولایت" گویا حضرت حافظ در مقام آنست که به آن‌هایی که سیدالشهدا (ع) را خروج کننده خوانده‌اند پاسخی کوبنده بدهد و می‌فرماید آن قوم خارجی هستند که از دایره ولایت خارج شده‌اند و نه رندانی که تشنه لب پای ولایت ایستادند و جان فشانی کردند.

در بیت بعد هم نکته جالبی نهفته است:

در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا

سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت

حضرت حافظ به زیرکی هرچه تمام‌تر کلمه بینی را به نحوی استفاده کرده است که در یک حالت فعل است بدین معنا که سرهایی را بی که جرمی مرتکب شده باشند بریده و از تن جدا می‌بینی که یادآور آیه 9 سوره تکویر است که می‌فرماید: بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ [10] و هم کلمه بینی در ترکیب مقلوب "بریده بینی" همان بینی بریده است  که در ادبیات گذشته کنایه ایست از مثله شدن[11]. در حقیقت با آوردن این ترکیب حضرت حافظ هم به سرهای بریده شده شهدای تشنه لب اشاره دارد و هم به بدن‌های پاره‌پاره و ارباً‌ اربا شدۀ آنان.

در پایان به تاکید تکرار می‌کنیم که بحر مضامین روایی و قرآنی و اهل‌بیتی در شعر حافظ بحریست وسیع و عمیق به قول حضرتش: "یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد".

در این مختصر نمیتوان به تمام مصادیق و تمامی زوایای شعر حافظ پرداخت و حقیر هم بر آن نبوده‌ام که بگوییم این تفسیر تنها تفسیر درست از شعر حافظ است اما آیا نمی‌توان پذیرفت که این ابیات به طرز شگفت‌انگیزی با آیات و روایات منطبقند؟ آیا می‌توان عینک انصاف بر چشم زد و اقرار نکرد که حضرت حافظ -اگر نگوییم تماماً- قطعاً گوشه چشمی نیز به این مفاهیم عمیق دینی داشته است؟

با عنایت به این چند نمونه و فراوان نمونه دیگر و با چاشنی انصاف باید گفت فهم شعر حافظ بی‌عنایت به روایات و آیات ابتر خواهد ماند. او که پیرو مکتب پیامبریست که می‌فرماید:  إِنِّی تَارِكٌ فِیكُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا- كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ[12] خود معترف است که آبشخور اندیشه و کلامش جز جویبار قرآن و خاندان نبوت نیست و می‌فرماید:

صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ

هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم – (غزل 319)

و

حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق

بدرقه رهت شود همت شحنه نجف – (غزل 296)


[1] مطالب السؤول : ۵۷ . زمانه، دو روز است : روزى با توست و ديگر روز بر تو . اگر با تو بود، سرمست مشو و اگر بر تو بود، دلگير نشو

[2] سوره احزاب کریمه 72 : ما بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌های عالم (و قوای عالی و دانی ممکنات) عرض امانت کردیم (و به آن‌ها نور معرفت و طاعت و عشق و محبّت کامل حق یا بار تکلیف یا نماز و طهارت یا مقام خلافت و ولایت و امامت را ارائه دادیم) همه از تحمّل آن امتناع ورزیده و اندیشه کردند و انسان (ناتوان) آن را بپذیرفت، انسان هم (در مقام آزمایش و اداء امانت) بسیار تاریک و نادان بود.

[3] حکمت 38 نهج البلاغه: اى فرزند، از من چهار و چهار چيز را به خاطر بسپار كه چون كارهايت را به آن‌ها به انجام رسانى، هرگز زيانى به تو نرسد:
برترين بى‌نيازي‌ها عقل است و بزرگ‌ترين بينوايي‌ها حماقت است و ترسناكترين ترس‌ها خودپسندى است و گراميترين حسب و نسب، خلق نيكوست.
اى فرزند، بپرهيز از دوستى با احمق، زيرا احمق خواهد كه به تو سود رساند، ولى زيان مى‌رساند و بپرهيز از دوستى با بخيل كه او چيزى را كه بسيار به آن نيازمند هستى از تو دريغ مى‌دارد و بپرهيز از دوستى با تبهكار كه تو را به اندك چيزى مى‌فروشد. و بپرهيز از دوستى دروغگو، كه او چون سراب است، دور را نزديك نشان مى‌دهد و نزديك را دور مى‌نماياند.

[4] بحار الأنوار : 74/199/36: از مصاحبت با فاسقان دورى كن؛ زيرا بدى به بدى مى‌پيوندد.

[5] سوره ابراهیم کریمه 39: ستایش خدای را که به من در زمان پیری دو فرزندم اسماعیل و اسحاق را عطا فرمود (و درخواست مرا اجابت کرد) که پروردگار من البته دعای بندگان را شنواست.

[6] الإرشاد في معرفه حجج الله على العباد» از مرحوم سید بن طاووس

[7] مستدرك الوسائل: ج 10، ص 318 : براى شهادت حسین علیه‌السلام ، حرارت و گرمایى در دل‌هاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمی‌شود.

[8] ایهام زیرکانه ولایت با دو معنای سرزمین و دایره سرپرستی

[9] منهاج البراعة/18/185‏

[10] به كدامين گناه كشته شده است

[11] مثله کردن .[ م ُ ل َ / ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب) بریدن گوش و بینی یا چیزی دیگر از اطراف تن

[12] صحیح ترمذی، ج ۵، ص ۶۶۳–۶۶۲، ۳۲۸ :میان شما دو چیز سنگین و گران‌بها مى‌‏گذارم، اگر بدان چنگ زنید هرگز پس از من گمراه نشوید: قرآن و عترت من أهل‌بیتم، و این دو از هم جدا نشوند تا در كنار حوض بر من درآیند.


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • رندان تشنه لب | یادداشتی از «حسین زحمکتش»
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.