موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یادداشت حسن صنوبری درباره شعرهای ضدآمریکایی پابلو نرودا

انگیزه‎ی ترامپ‎کشی و جشن انقلاب ایران

17 بهمن 1395 16:21 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 4.87 با 15 رای
انگیزه‎ی ترامپ‎کشی و جشن انقلاب ایران

شهرستان ادب: در تازه‎ترین مطلب پرونده ادبیات ضد آمریکایی شهرستان ادب، یادداشتی می‎خوانید از حسن صنوبری. صنوبری در این مطلب به معرفی و بررسی شعرهای ضدآمریکایی شاعر سرشناس شیلی پابلو نرودا پرداخته است.

 

یک

 آدم‎های عاشق عصبانی نمی‎شوند، دست‎کم به این راحتی‎ها، دست‎کم برای مسائل پیش پا افتاده، اما وقتی عصبانی می‎شوند، عصبانی می‎شوند! شدیدتر و شعله‎ورتر و خشم‎آگین‎تر از آدم‎های معمولی.

پابلو نرودا یکی از آن عاشق‎های عصبانی بود، وگرنه شاعر گل سرخ را به عصبانیت و سیاست چه کار؟ او را عصبانی کردند دشمنان خارجی و خائنان داخلی کشورش. این شد که مجبور شد در آخرین دفترش بگوید: «خداحافظ عشق! می‎بوسمت تا فردا!» 

 

دو

 زنده‎یاد پابلو نرودا (Pablo Neruda)، با نام اصلی «ریکاردو الیسر نفتالی ریس باسوآلت» (Ricardo Eliecer Neftalí Reyes Basoalto) شاعر و سیاستمدار انقلابی مشهور اهل شیلی را شاید بتوان بزرگترین شاعر ضدآمریکایی جهان دانست. البته که جدا از فعالیت‌ها و شعرهای سیاسی، او در شمار برترین شاعران و عاشقانه‎سرایان روزگار خود بود و از این نظر با «ناظم حکمت» دیگر شاعر عاشقانه‎سرا و ضدآمریکایی ترک قابل مقایسه است. اهدای جایزه نوبل 1971 به پابلو نرودا، خود شاهدی بود بر اینکه نمی‎توانستند جایگاه ادبی او را نادیده بگیرند. اما اتفاقاتی که برای سرزمینش رخ داد از او یک شاعر تمام عیار سیاسی، وطن‎پرست و ضدآمریکایی ساخت. او برای ملی ماندن صنعت مس کشورش و پایان دادن به اعمال نفوذها، چپاول‎ها و دزدی‎های آمریکایی‎ها و غربیها از کشورش، خشاب قلمش را با گلوله‎های آتشین شعر پر کرد و در کنار رئیس جمهور مردمی کشورش «سالوادور آلنده» به جنگ دشمنان و مهره‎گردانان خارجی و خائنان و مهره‎های داخلی رفت. تا اینکه دوازده روز پس از کودتای پینوشه در 1973، بمباران کاخ ریاست جمهوری و مرگ آلنده، شاعر آزاده‎ی ما نیز توسط ایادی کودتای آمریکایی  مسموم و به قتل رسید.

هشت ماه پیش از زمان کودتا آخرین مجموعه شعر نرودا با عنوان صریح، انقلابی و ضدآمریکاییِ «فراخوانی برای کشتار نیکسون و شادمانی برای انقلاب شیلی» (A call for the destruction of Nixon and praise for the Chilean Revolution ) نگاشته شد. کتابی که تا هفت سال پس از کودتا اجازه انتشار در شیلی را پیدا نکرد و نشر و توزیع جهانی کتاب نیز بیش از این زمان به طول انجامید، با اینکه مولفش بزرگترین شاعر و چهره هنری شیلی بود.

باید توجه کرد بسیاری از هنرمندان برتر جهان با افشاگری‎های نرودا نسبت به این موضوع واکنش نشان دادند.  «گابریل گارسیا مارکز» که به نظرم می‎توانیم او را بزرگترین نویسنده روزگار خود بدانیم، در این‎باب کتابی نوشت با عنوان «مرگ سالوادور آلنده» و «کاستا گاوراس» که می‎توان او را بزرگ‎ترین کارگردان سیاسی امروز  جهان نامید فیلم «گم‎شده» خود را در حاشیه همین کودتا ساخت.

سه

 سال 1364 درگرماگرم فضای انقلابی و آمریکاستیز دهه شصت ایران، «نشر چشمه» اقدام به انتشار ترجمه فارسی این کتاب با عنوان «انگیزه نیکسون‎کشی و جشن انقلاب شیلی» در 92صفحه کرد و اینگونه شد که پس از سال‎ها ترجمه عاشقانه‎های نرودا، اینبار پای نرودای سیاسی و ضدآمریکایی هم به ایران باز شد. هردو مترجم کتاب یعنی «فرامرز سلیمانی» و «احمد کریمی حکاک» علی‎رغم پیشگفتار انقلابی، شورانگیز و ضدآمریکایی‎شان بر کتاب، از جرگه روشنفکران بودند و در سال‎های آینده خود راهی و ساکن آمریکا شدند! (اینجا هم می‎توان تکرار آن داستان تکراری تغییر قبله روشنفکران از چپ به راست را مشاهده کرد!) کتاب در آن سال‎ها با استقبال فراوانی مواجه شد اما به طرز عجیبی دیگر منتشر نشد. سال 1383 باردیگر کتاب در 107صفحه منتشر شد. نشر مجدد کتاب با استقبال بیشتر مخاطبان مواجه شد و باعث شد کتاب طی مدت زمان اندکی چهار چاپ بفروشد. سال 1384 با بازگشت گفتمان عمومی ایران به آرمان‎های اصیل انقلاب اسلامی و تشدید انگیزه‎های وطن‎گرایی و بیگانه‎ستیزی و در نتیجه روی کار آمدن مدعی جدید این آرمان‎ها یعنی آقای محمود احمدی‎نژاد؛ نشر چشمه علی‎رغم استقبال مخاطبان و بازار پذیرنده‎ی این کتاب از انتشار مجدد آن خودداری کرد. طی تمام سال‎های دولت‎مندی آقای احمدی‎نژاد و یکی دوسال پس از آن، «انگیزه‎ی نیکسون‎کشی و جشن انقلاب شیلی» جنس نایاب بازار کتاب بود. بازار پر شده بود و هرروز پرتر می‎شد از عاشقانه‎های پابلو نرودا و انگار بین مترجمان رنگارنگ و نشرهای جورواجور جریان روشنفکری برای ترجمه آثار غیرسیاسی و خنثای نرودا مسابقه‎ای بزرگ برپا بود. حتی در کتاب کلیاتی که یکی از نشرهای روشنفکری از نرودا منتشر کرد هم هیچ اثری از این شعرها نیافتم و می‎شد گفت وجهه ضدآمریکایی و سیاسی بزرگ‎ترین شاعر ضدآمریکایی جهان در سرزمین بزرگ‎ترین انقلاب ضدآمریکایی جهان سانسور شد!

سال گذشته یکی از مترجمان کتاب (جناب فرامرز سلیمانی) در آمریکا درگذشت و در ماه‎های اخیر بالاخره نشر چشمه راضی شد تا پس از سیزده سال بایکوت کتاب خود! «انگیزه نیکسون‎کشی...» را منتشر کند، یعنی در روزگاری که گفتمان آمریکاگرا و دولتی که باب مذاکره و امتیازدادن به آمریکا را باز کرد در کشور مستقر و مستحکم شده است.

 «انگیزه نیکسون‎کشی و جشن انقلاب شیلی» طی یک سال به چاپ چهارم رسید، اما چاپ پنجم سیزده سال به طول انجامید! چرایی این امر هرچه باشد دیگر برایم مهم نیست و نفس این اتفاق را به فال نیک می‎گیرم و از نشر مذکور و دست‎اندرکاران مربوطه کمال تشکر را دارم. از اولین روزهایی که با نردوا و شعرهایش آشنا شدم دنبال این کتاب بودم و امروز خوشحالم که این کتاب را در دسترس مخاطبانش می‎بینم. هرچند روزگاری که تأثیرگذاری کتاب به مراتب بیشتر بود جایش میان ما خالی بود!

 

چهار

داشتیم از عشق و عصبانیت سخن می‎گفتیم: از ملزومات عشق غیرت است. بیگانه‎ستیزی نمود غیرتِ عشق به میهن است.

نرودا در بخش‎های آغازین پیشگفتار خود بر کتابش -که از زیباترین و خلاقانه‎ترین پیشگفتارهایی است که تاکنون بر کتاب شعری خوانده‎ام- می‎گوید:

 « در این کتاب احضار، محاکمه و احتمالا نابودی نهایی مردی با سلاح سنگین شعر انجام می‎گیرد. کاری که برای نخستین بار به صورت عمل در می‎آید.

 تاریخ ظرفیت‎های شعر را برای ویرانی نشان داده است و از این روست که من بدون هیچ تأخیری بدان اقدام می‎ورزم.

نیکسون جنایت‎های بسیار کسان را که پیش از او به خیانتکاری پرداخته‎اند تکمیل کرده است. او در اوج خود، پس از موافقت با آتش‎بس در ویتنام، ناانسانی‎ترین، ویرانگرانه‎ترین و جبونانه‎ترین بمباران تاریخ جهان را دستور داد

تنها شاعران می‎توانند او را در برابر دیوار قرار دهند و با مرگبارترین گلوله‎ها سوراخ‎سوراخش کنند.

وظیفه‎ی شعر -از راه قدرت آواها و نواها- تحقیر او به صورت تکه‎پاره‎ئی بی‎قابلیت است.

او در محاصره‎ی اقتصادی دست داشت تا بدین ترتیب انقلاب شیلی را به انزوا بکشاند و نابود کند...»

 

نرودا پیشگفتار انقلابی و شورمندانه‎اش را با این سطرها به پایان می‎برد:

 « از هیچ کس پوزش نمی طلبم. سرودهای من در برابر دشمنان مردمم، به مانند سنگهای آرائوکانیها ، سخت و تازنده است.

این عملیات ممکن است عملیات کوتاهمدتی باشد، اما من آن را به انجام میرسانم و به کهنترین سلاح، شعر، توسل میجویم. سرود و دفتر، چه توسط کلاسیکها و چه توسط رمانتیکها به یک منظور به کار برده شده و هدف آن نابودی دشمن بوده است.

حالا به جای خود! می خواهم شلیک کنم!

نرودا / ایسلانگرا / ژانویه 1973 »

 

پنج

نرودا در شعرهای این کتاب بارها و بارها آمریکا و رئیس‎جمهورش را اعدام انقلابی می‎کند. چه به خاطر جنایاتش در کوبا، چه به خاطر جنایاتش در ویتنام و چه به خاطر دشمنی‎های پنهان و آشکارش با انقلاب، صنعت، پیشرفت، استقلال و مردم شیلی. ما ایرانی‎ها وقتی این شعر –این تاریخِ منظومِ جنایات آمریکا در شیلی و آمریکای جنوبی- را می‎خوانیم حس نمی‎کنیم حرف‎های تازه‎ای می‎شنویم، حس می‎کنیم این کتاب کتاب ماست، تاریخ جنایات آمریکا در حق ماست، اموری که در آستانه جشن انقلاب ما و ایام دهه فجر بیشتر به یادمان می‎آید: تحریم، تلاش برای منزوی کردن یک کشور، مانع‎تراشی در جهت پیشرفت و استقلال یک کشور، بمباران تبلیغاتی، ترور فیزیکی و غیرفیزیکی نخبه‎ها و چهره‎های برتر و موثر انقلاب، پاشیدن بذر نفرت و کدورت بین افراد و اقوام یک ملت، تلاش برای کودتای نرم و سخت و ... همه دشمنی‎هایی‎ست که طی این سیوهشت سال با ایران و انقلابش هم شده است؛ و البته در حق اکثر کشورهایی که خواسته‎اند آزاد و مستقل و خودساخته باشند، این است که این شعرها را -به رغم توجه و تمرکزشان بر تاریخ و جغرافیایی خاص و محدود- جهانی و فرازمانی می‎کند. به قول عین‎القضات: «این شعرها را چون آیینه دان!» حالا می‎توانی واژه‎ها را در آیینه اینگونه ببینی:

انگیزه‎ی اوباما‎کشی و جشن انقلاب ایران

انگیزه‎ی ترامپ‎کشی و جشن انقلاب ایران

...

شش

از سطرهای کتاب:

1.      «مردمان عشق و خرد
که در آنسوی دورافتاده‎ی این سیاره
در ویتنام در کلبه‎ای دوردست
کنار شالیزارها، سوار بر دوچرخه‎های سفید
عشق و سعادت می‎ساختند:

مردمی که نیکسون نادان
بی‎آنکه حتی نامشان را بداند
فرمان قتلشان را صادر کرد!»

 

2.      «کاغذ از هم می‎درد و قلم درهم می‎شکند
تا نام تبه‎کاری را رقم زند
که از کاخ سفید مشق آدم‎کشی می‎کند»

 

3.      «صلح، اما نه صلح او!»

4.      «و قاضی سختگیر آن شاعری است
که مردم به او گل سرخ داده‎اند»

5.      «از ما کشوری ساخته‎اند،
زخم‎خورده‎ی زندان‎ها و شمشیرها»

6.      «من به کوبای موقر نیز می‎اندیشم
که سر به استقلال برافراشت
و «چه»، رفیق گردن‎فراز من،
که با «فیدل» آن رهبر شجاع،
برخاست دربرابر خاشاک و کرم‎ها:
ستاره‎ی کارائیب
در آسمان آمریکای ما.»

 

هفت

از شعرهای کوتاه کتاب:

 

1.      حکم دادگاه

به دعوت من تمامی زمین
_که می‎بینی
در سرودم گنجیده است_
حکم بهار را قرائت خواهد کرد.

رودررو، خیره در اسکلت تو
تا دیگر هرگز مادری
بر سرزمینی ویران خون نگرید

و در زیر آفتاب، در زیر ماهی غم‎زده، بر دوش نکشد
کودکی را که من اکنون _خواهر! رفیق!_
چون شمشیری تا پس گردن نیکسون بلند می‎کنم!

 

2.      من اینجا می‎مانم

من کشورم را پاره‎پاره نمی‎خواهم
با هفت خنجر خونین.
من می‎خواهم آفتاب شیلی برآید
بر فراز خانه‎های نوساز.

برای ما همه جایی هست در دیار من.

بگذار آنان که خود را زندانی میپندارند
گورشان را گم کنند با ترانههاشان

دولتمندان همیشه بیگانه بوده اند
بگذار عمههاشان را بردارند و بروند میامی!
من اینجا می مانم تا با کارگران هم آوا شوم
در این تاریخ و جغرافیای نو

 

3.      پیروزی

و بدینسان با آلنده به میدان آمدم:
معمای حکومتی شورشی
انقلاب قانونی شیلی
که گل سرخی فراگیر است.

و با حزبم بود
(به زیبایی راهپیمایی‎های مردم)
که یک‎روز این جاده‎ی انقلابی
به جهان پیوست.

و من شرابمان را به سلامتی مردم بالا می‎برم
در جامی به بلندای سرنوشت

 

هشت

امیدوارم به زودی ترجمه‎ای بهتر و شیواتر از این مجموعه شعر به دست مخاطبان پارسی‎زبان برسد، چه اینکه این ترجمه با همه ارجمندی و ارزشمندی‎اش، در بعضی شعرها نارسایی‎های بسیار دارد.

 

بهمن ماه 95

یاعلی‎مدد



کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • انگیزه‎ی ترامپ‎کشی و جشن انقلاب ایران
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.