به مناسبت عید غدیر
یادی از دو شعر زیبای کسایی برای امام علی
20 مهر 1393
22:57 |
0 نظر
|
امتیاز:
4.5 با 6 رای
شهرستان ادب: با تبریک برترین عید مسلمانان، عید غدیر، نیکوست یادی کنیم و شعری بخوانیم از یکی از اولین و درخشانترین چهرههای شعرِ شیعی، حکیم ابوالحسن کسایی مروزی، شاعر قرن چهارم هجری.
کسایی مروزی از بزرگترین شاعرانِ آغاز تاریخ شعر پارسی و معاصرِ حکومت سامانیان و غزنویان است. پژوهشگران و استادان رتبهی شعر کسایی را برابر با شاعرانی چون رودکی، شهید بلخی، دقیقیطوسی و ناصرخسرو میدانند. با اینحال متاسفانه بیشتر شعرهای او از میان رفته و آثار اندکی از این شاعر بزرگ پارسیگو به دست ما رسیده است. دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در کتاب «صور خیال در شعر فارسی» خود، در بخش «صورخیال در شعر کسایی» مینویسد:
«از نظر صور خیال و انواع تصویر به ویژه در زمینهٔ طبیعت، شعر کسایی بهترین شعری است که از گویندگان قرن چهارم در دست داریم. جای دریغ است که دیوان این شاعر از میان رفته و جز چند قطعهٔ پراکنده شعری از او باقی نمانده است اما در میان همان شعرهای باقیمانده همه جا خصایص برجستهٔ شعر قرن چهارم را به کاملترین وصفی مشاهده میکنیم.»
بیشتر صاحبنظران علت «از میان رفتنِ» آثار کسایی را «از میان بردن» شعرهایش توسط حاکمان متعصب و متعصبانِ مذهب عامه، به خاطر گرایش شیعی او میدانند. چه اینکه کسایی در زمان خفقانِ مذهبی حاکمانِ پیروی خلیفه و در دورانِ مهجوریت شیعه، باورهای شیعی و فضائل امیرالمومنین امام علی بن ابیطالب را در شعرهای برجسته خویش منعکس میکرده است. همچنین کسایی در شعرهایش پروای این را نداشته که نهتنها به حاکمانِ غزنوی، بلکه به خلفای عباسی نیز آشکارا طعنه بزند.
شعرهای باقیمانده از کسایی و اشعار منتسب به او به تصحیح مرحوم دکتر مهدی درخشان و توسط انتشارات دانشگاه تهران منتشر شده است. مرحوم درخشان در بخشی از کتاب «اشعار حکیم سنایی مروزی و تحقیق در زندگانی او» مینویسد:
«در آن روزگار تیرگی و تعصب که برخی از کوردلان بیایمان برای علی و اولاد او قائل به هیچگونه فضائلی نبودند و گاهی برای دشنام و طعن و لعن او نیز محملی میتراشیدند، سخن از تولای علی (ع) به میان آوردن و او را برترین خلق خدا بعد از پیغمبر خواندن کار «والذین آمنوا و عملوا الصالحات» بود. به جز مردانی چون کسایی مروزی کمتر کسی قدرت داشت که در دوران اقتدار خلفای عباسی و اوج شکوه و جلال آنان کمر به کین حاکمان بغداد ببندد و از معتصم و مستعین و سایر خلفا به زشتی و تباهی یادکند و با ذکر آیات قرآن کریم و بیان کلام الهی به اثبات حقانیت علی و اولویت او بر دیگران بپردازد»
ما در اینجا و به مناسبت عید غدیر، شما را به خواندن دو شعر بسیار زیبا از این شاعر بزرگ میهمان میکنیم. شعر نخست، قطعهای ۴ بیتی در ستایش امیرالمومنین علی (علیه السلام) است و شعر دوم قصیدهای ۲۳ بیتی است در ستایش مولا و اثبات حقانیت ایشان در ولایت و مقام جانشینی پس از رسول خدا.
قطعه کسایی در ستایش امام علی (علیه السلام)
مدحت کن و بستای کسی را که پیمبر
بستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار
آن کیست بدین حال و که بوده است و که باشد؟
جز شیر خداوند جهان، حیدر کرّار
این دین هدی را به مثل دایرهای دان
پیغمبر ما مرکز و حیدر خط پرگار
علم همه عالم به علی داد پیمبر
چون ابر بهاری که دهد سیل به گلزار
قصیده کسایی در ستایش امیرالمومنین و اثبات حقانیت و ولایت ایشان
فهم کن گر مؤمنی فضل امیرالمؤنین
فضل حیدر، شیر یزدان، مرتضای پاکدین
فضل آن کس کز پیمبر بگذری، فاضلتر اوست
فضل آن رکن مسلمانی، امام المتّقین
فضل زین الاصفیا، داماد فخر انبیا
کآفریدش خالق خلقآفرین از آفرین
ای نواصب، گر ندانی فضل سرّ ذوالجلال
آیت قربی نگه کن و آن ِ اصحاب الیمین
«قل تعالوا ندع» بر خوان، ور ندانی گوش دار
لعنت یزدان ببین از «نبتهل» تا «کاذبین»
«لا فتی الّا علی» برخوان و تفسیرش بدان
یا که گفت و یا که داند گفت جز «روح الیمین»؟
آن نبی، وز انبیا کس نی به علم او را نظیر
وین ولی، وز اولیا کس نی به فضل او را قرین
آن چراغ عالم آمد، وز همه عالم بدیع
وین امام امت آمد، وز همه امت گزین
آن قوام علم و حکمت، چون مبارک پی قوام
وین معین دین و دنیا، وز منازل بیمعین
از متابع گشتن او حور یابی یا بهشت
وز مخالف گشتن او ویل یابی با انین
ای به دست دیو ملعون سال و مه مانده اسیر
تکیه کرده بر گمان، برگشته از عین الیقین
گر نجات خویش خواهی، در سفینهی نوح شو
چند باشی چون رهی تو بینوای دل رهین
دامن اولاد حیدر گیر و از طوفان مترس
گرد کشتی گیر و بنشان این فزع اندر پسین
گر نیاسایی تو هرگز، روزه نگشایی به روز،
وز نماز شب همیدون ریش گردانی جبین،
بیتولّا بر علی و آل او دوزخ تو راست
خوار و بیتسلیمی از تسنیم و از خلد برین
هر کسی کو دل به نقص مرتضی معیوب کرد
نیست آن کس بر دل پیغمبر مکّی مکین
ای به کرسی بر نشسته آیت الکرسی به دست
نیش زنبوران نگه کن پیش خان انگبین
گر به تخت و گاه و کرسی غرّه خواهی گشت، خیز
سجده کن کرسیگران را در نگارستان چین
سیصد و هفتاد سال از وقت پیغمبر گذشت
سیر شد منبر ز نام و خوی سکّین و تکین
منبری کآلوده گشت از پای مروان و یزید
حق صادق کی شناسد وآنِ زین العابدین؟
مرتضی و آل او با ما چه کردند از جفا؟
یا چه خلعت یافتیم از معتصم یا مستعین؟
کان همه مقتول و مسموماند و مجروح از جهان
وین همه میمون و منصورند امیرالفاسقین!
ای کسایی، هیچ مندیش از نواصب وز عدو
تا چنین گویی مناقب دل چرا داری حزین؟
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.