عرض ارادتی به آستان اهلبیت(علیهمالسلام)
چهارده گل بهار l غزلی تازه از غلامرضا کافی
08 بهمن 1401
08:00 |
0 نظر
|
امتیاز:
4 با 2 رای
شهرستان ادب: غلامرضا کافی، عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز، از جمله اساتیدی است که دستی هم بر آتش شعر دارد. آنچه در ادامه از ایشان میخوانید غزلی است با پیشانینوشت «غزل امامت» که به اهلبیت عصمت و طهارت(علیهمالسّلام) تقدیم شده است. ستون شعر شهرستان ادب را با این غزل زیبا بهروز میکنیم.
نفسغبارم در این بیابان که سر به مور و به مار دارم
چه مایه حسرت که بیتماشا دوازده گل بهار دارم
به خانهزاد خدا بنازم که «هَل أَتی» را عطا بَرازَد
دل دونیمی، شکستهبسته، به صاحب ذوالفقار دارم
کدام قصر بهشت آیا به خاک پای حسن برآید؟
چه بیتمیزم در این معانی که دل به خاک مزار دارم
فرات خون از جگر برآرم، به یاد طوفان طف در این بیت
که تسمه بر گُردهگاه خاطر ز داغ آن شهسوار دارم
صحیفهخوان زبور و زندم، به ذوق آن شبنشین محراب
که از کیان و مهان نسب را دو سو بر او افتخار دارم
طراز بینش، امام دانش، پیمبران را معلّم است او
که جوهر فرد اگر شکافد، از او همین انتظار دارم
مرید شیخالائمّهام من، به خانقاه فقیهپرور
که تاجداری چو ابنادهم، جلیس خود، خاکسار دارم
سیاهچاله دل من امّا به نور موسی ستارهباران
که فیض دست شقیق هارون، در آن کبود، آشکار دارم
چو نبض آهو چرا تپیدن در این رواق طلا-مقرنس؟
که بارگاه رضاست اینجا، رضای پروردگار دارم
به پیشوای جوان بنازم که پیر پرهیز و پارساییست
چنان که طبعش جواد و راد است، بر او طمع بیشمار دارم
خوشا امام بدیههگویی که خواند شعر خلیفهافکن
همان که «باتوا علی قُلَل» را از او به دل یادگار دارم
تأَسّی من به نازنینیست که عمر خود در حصار طی کرد
اسیر آلمحمدّم من، به گرد خود این حصار دارم
□
تو آخرین گل از این بهاری، بیا که تو حتم روزگاری
قرار دلهای بی قراری، بیا که دل بیقرار دارم
ز هیچ و پوچ جهان فانی، نه هیچ دارم، نه هیچ خواهم
به فیض احمد، به نور زهرا، چهارده گل بهار دارم
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.