شما به عنوان شاعری که با مرحوم امینپور ارتباط داشتید و بهعنوان یکی از شاگردان ایشان شناخته می شوید، مرحوم قیصر را صاحب چه ویژگیهای اخلاقی و رفتاری میدانید؟ ادب و اخلاق مرحوم قیصر بود که به مانند یک کیمیا، سایر داشتههای ایشان را تحت تأثیر قرار میداد و بسیار گرانبهاتر میساخت. در واقع این ادب و کرامتی که ایشان داشتند باعث برکت سایر وجوه شخصیتیشان میشد. تبیین این پدیده یک امر ساده و در عین حال دشوار است. در نظر بگیرید ممکن است انسانهایی از ایشان تواناتر بودهاند، اما وقتی مجموعهی صفات بزرگواری، ارجمندی و کرامت در قیصر با یکدیگر گره میخورند باعث میشود ایشان جلوهی دیگری داشته باشند. بعضا میبینیم شاعرانی که در ابتدای راه طبع خوبی دارند ولی ضعف در اخلاقیات باعث میشود که این طبع به نتیجه نرسد و میراثی از آن باقی نماند. قیصر از این حیث بسیار متمایز بود و این امر در رفتارهای ساده و تعامل با دیگران قابل مشاهده بود. بنده در زمان آغاز بیماری خدمت ایشان رسیدم، اما همواره ایشان با یک خلق کریم و با حوصله و صبر و نهایت توجه و حرمتگذاری به انسانها رفتار میکردند و همین رفتار هم قیصر را خاص میکرد. همین حرمتگذاری به انسانها و مخاطب در امر زیباییشناسی و جنس بیان نیز شعر قیصر را متفاوت میکرد. یعنی اخلاقی داشتند که در آثارشان هم مؤثر بود. قیصر شاعری است که به دیگران توجه دارد و مراعات انواع ذوقها را میکند، او به انزوا و جهان خاص خودش دلخوش نیست و مراعات دیگران را میکند و در عین حال سلیقههای گوناگون هم به اشعار او جذب میشوند. بنده خودم بارها مشاهده کردم که ایشان به دنبال پاسخ دادن به تماس یک نوجوان پانزده ساله بود. این امر بسیار متراتب نقل شده است که در پاسخ به جوانان و نوجوانانی که مشتاق بودند و تماس میگرفتند یا سؤال داشتند، قیصر با صبر به آنها پاسخ میداد و پیگیری میکرد. وقتی انسانی متخلق به اخلاقیات میشود این اخلاق در اثر او هم تجلی مییابد. هنگامی که این ویژگی به قوت طبع و پشتکار هم اضافه شود به یک اثر مقبول در بین مردم تبدیل میشود. وقتی انسان خودش را شناخت و کرامت نفس را درک کرد، با جدی گرفتن و پشتکار درصدد شکوفایی و رشد خود بر میآید. ایشان به من میگفتند که در ابتدا در زمینهی نقاشی فعالیت میکردند اما هنگامی که وارد شعر شدند در حوزهی بضاعت خود بیشترین تلاش را کردند تا بالاترین شکوفایی را داشته باشند، که نتیجهی آن هم در اثر ایشان کاملا مشهود است. در پیام رهبر انقلاب بهمناسبت درگذشت مرحوم امینپور، به حرکتی که ایشان آغاز کرده بود اشاره میشود و بر ادامه یافتن این حرکت تأکید میشود، ویژگیهای این حرکت چیست؟ حرکتی که توسط قیصر امینپور، سلمان هراتی و سیدحسن حسینی آغاز شد از این حیث مهم است که پیوند ادبیات انقلابی را با ادبیات روز محکمتر و قویتر برقرار کرد و دشواریهای این راه را آسان نمود. بهطور مثال تا پیش از این حرکت، گفتن شعر سپید برای مفاهیم عالم غیب دشوار بود، اما سلمان هراتی و سیدحسن حسینی با این قالب، شعر عاشورایی یا شعر انتظار و مدح اهل بیت گفتند. قیصر به صورت جدی در این عرصه وارد میشود و کاری که ایشان در شعر نیمایی و حتی غزل میکند مصداق همین امر است. قیصر از زمانهی خود نیز بریده نیست، هم از حیث مضمون و محتوا و هم از لحاظ زیباییشناسی. حرکتی که این سه نفر آغاز کردند به نسلهای بعد، تجربهی یک ادبیات معاصر موفق را نشان میدهد. این ظرفیت گرانبهایی است که ادبیات انقلاب با تلاش این سه نفر بدان دست یافته است. در مجموع این حرکت است که راه ما را برای استفاده از دستاوردهای ادبی روز باز میکند. بههمین دلیل جوانانی که در انجمنهای ادبی انقلاب اسلامیتربیت میشوند از پنجرهی تجربهی این سه بزرگوار، میتوانند تلفیقی بین جهان زیستی خود و زیباییشناسیهای شعر فارسی ایجاد کنند. ادامهی همین حرکت به شاعرانی همچون آقای قزوه و آقای امیری اسفندقه میرسد که در حوزهی نگاه، جهان و ارزشها، ملتزم به انقلاب اسلامی هستند و در عین حال از نظر بیان و زیباییشناسی از ادبیات روز ایران استفاده میکنند. در واقع اینکه ما امروز شاعران جوانی را میبینیم که میتوانند دردها و آرمانهای انقلاب را به شعر روز تبدیل کنند به واسطهی تجربه و مجاهدتهای ادبی آن سه بزرگوار است. تجربهی این سه نفر نشان میدهد که میتوان، مسلمان شیعی انقلابی بود و در عین حال از نیما یوشیج، فروغ فرخزاد، اخوان ثالث، سهراب سپهری و دیگر شاعران توانای ادبیات معاصر بهرهمند شد که امروز مشاهده میکنید، وفادارترین مجموعه به شعر نیما، مجموعهی شاعران انقلابی است که بهطور جدی این قالب را زنده نگه داشتهاند. در حقیقت حرکتی که قیصر، حسینی و هراتی آغاز کردند به این دلیل که نقطهی آغازین است هیچگاه از حافظهی تاریخ ادبیات حذف شدنی نیست، این حرکت ممکن است در آن زمان به قله نرسیده باشد، اما راه را به نسلهای دیگر نشان داد و به همین دلیل از اهمیت زیادی برخوردار است، هرچند که هنوز این راه ادامه دارد. «شهرستان ادب» یک مجموعهی جوان است که در سالهای اخیر فعالیتش را آغاز کرده است. رهبر انقلاب هم در دیدار با شاعران در نیمهی ماه رمضان، به فعالیتهای این مجموعه اشاره کردند، لطفا بفرمایید این مجموعه با چه هدفی آغاز به کار کرد؟ در ابتدا تصور ایدهآل این بود که یک شهرک ادبی و هنری مهیا شود که مجموعههای فرهنگی بایکدیگر تعامل و گفتمان داشته باشند، اما به مرور زمان به طرح یک مؤسسه ادبی ختم شد. مهمترین ویژگی این مؤسسه شناخت تخصصی از موضوع ادبیات و نگاه صحیح به آن است. اینکه ما ادبیات را به چشم یک موضوع موسمی و اتفاقی ببینیم، اشتباه است. در حقیقت فردی که بخواهد در این زمینه تأثیرگذار باشد باید ادبیات را زندگی خود بداند نه یک امر کوتاه مدت و زودگذر. بههمین دلیل برای ما شرایط پیش از ورود یک شاعر به حوزهی شعر بسیار مهم است و برای آن ایده و برنامهریزی کردهایم. این برنامه تا زمانی که آن فرد به چاپ اثر میرسد و به شکل تخصصی وارد فضای ادبیات میشود ادامه مییابد. مشکلی که در فعالیتهای فرهنگی غیرمؤثر است همین عدم شناخت دقیق از موضوع است. در اکثر مواقع ما شاهد هستیم پس از تصویب بودجهای، نهادها و افراد به فکر شناخت میافتند. بهطور مثال بودجهای تصویب میشود برای یک کنگرهی شعر با موضوعی خاص، پس از اختصاص بودجه است که برگزارکنندگان به دنبال تعاریف و شناخت موضوع میروند و سعی میکنند ارتباط آن را با سایر وجوه زندگی پیدا کنند. با چنین رویکردی کار کردن، نتیجه ندارد. به اعتقاد بنده اگر یک انجمن ادبی با شناخت درست شکل بگیرد و فعالیت کند، اثر بیشتر و طولانیتری دارد نسبت به یک کنگرهی شعری که بدون شناخت دقیق برگزار شود، هرچند که برای این کنگرهی شعر هزینهی بسیار زیادی هم شده باشد. متأسفانه در سازمان ها و نهادهای مؤثر از همین عدم شناخت درست در زمینهی فرهنگ رنج میبریم. اگر شناخت صحیح صورت بگیرد در مییابیم که فرهنگ امری کوتاهمدت نیست که بلافاصله پس از تصویب بودجه در قالب یک طرح ضربتی چند ماهه به آن اشتغال داشته باشیم و پس از پایان بودجه هم آن را رها کنیم. اصلیترین وظیفهی نهادهای فرهنگی هم همین امر شناخت است که باید پیوسته و مستمر ادامه یابد. بهطور مثال در زمینهی شعر که هنر اول ایران است، تشکیل یک شورای مرکزی که متشکل از افراد شاخص و کاربلد باشد هزینهای ندارد و اتفاقا امری ضروری است. ما در شهرستان ادب در ابتدا از خودمان سؤال کردیم که آیا واقعا تنها راه ترویج و تقویت ادبیات همین برگزاری کنگره و جشنوارهی شعر است یا کارهای خلاقانه و مؤثرتری هم میتوان انجام داد؟ با همین پیش زمینهها بود که برخلاف برنامههای روتین حوزهی شعر، برنامهی آفتابگردانها که ویژهی شاعران جوان و نوپا است شکل گرفت. یعنی فعالیتی که با دید تخصصی و غیر موسمی برنامهریزی و اجرا شد که به نظر ما میتواند قابلیت تازهای در زمینهی آموزش شاعر و شعر در کشور ایجاد کند. اتفاقا آقا در دیدار با شاعران در سال ۹۴ به این برنامه اشاره هم کردند. از این دست فعالیتهای خلاقانه که از آن غفلت شده است بسیار است، بهطور مثال ما چه کاری میتوانیم انجام دهیم که کودکانمان به شعر و ادبیات علاقهمند شوند؟ این سؤال بسیار اساسی است که هیچکس در مدیریت استعداد به آن توجه ندارد که آیندهی این کشور به شاعر و نویسنده هم احتیاج دارد. به همین دلیل است که کودکی را نمیبینید که بخواهد نویسنده یا شاعر شود. از این گذشته در مدیریت دولتی ما ادبیات حتی شغل هم محسوب نمیشود، یعنی تولید ادبی که بهنظرم مهمترین تولید هنری کشور است اصلا کار محسوب نمیشود در حالیکه عصارهی فرهنگ زمانه در همین حوزه ثبت و ضبط میشود. بنده اعتقادم این است که اگر یک هنرمند به شناخت واقعی از حوزهی فعالیت خود برسد و درصدد رفع خلاءها و کمبودها باشد یک حرکت مثبت انجام گرفته است. رهبر انقلاب هم از ما همین را میخواهند. بهطور مثال در روزهایی که دانشمندان هستهای کشورمان ترور میشدند ما در آن روزهای تلخ، شعر تکریم شهدای هسته ای را آغاز کردیم و جنبوجوشی در فضای مردمی به دور از تشریفات و رسومات اداری شکل گرفت. بعد دیدیم که حضرت آقا هم به منزل یکی از شهدای هستهای تشریف بردند. این حرکت، برای ما حکم تأییدی بود که باید یاد شهدای هستهای زنده و برجسته بماند. یعنی اگر شاعر در سیر درستی باشد و در منظومهی فکری امام و آقا سیر کند و شناخت درستی از وضعیت داشته باشد، خود اقدام به عمل میکند و منتظر بودجه و سایر عوامل نمیماند.
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز