شهرستان ادب: ترانههای محلی، زمزمۀ محزون و آیینۀ گذشته و اکنون زندگی و باورهای مردمان روستاها و شهرهای ایران است. ترانههایی که عمدتاً با آواز و نواختن ساز، در غم و شادی و سختی و آسانی، با مردم روزگار خود همراه بوده و از ذوق و احساسات خالص آنان زندگی گرفته است.
بههمینمناسبت اینبار در پروندۀ ترانهخوانی سایت شهرستان ادب، سرنوشت و چیستی سرایش سهترانۀ محلی خراسانی را از زبان موسی عصمتی، شاعر دیار سرخس، میشنویم و به اجرای این اشعار با صدای خوانندگان محلی گوش میسپاریم.
ترانۀ سرخسی «میشمرگی»
سرخس، شهری است در شمال شرق ایران که با کشور ترکمنستان نوار مرزی دارد. در گذشته، عمدۀ معاش مردم در این شهر از طریق دامپروری و کشاورزی تأمین میشده است. در سال 1337 هجریشمسی به علت سرمای شدید و عدم دسترسی مردم به آذوقه برای دامها، واقعۀ تلخی روی داد که به «میشمرگی» معروف شده است. گفتهشده در این رویداد، ۹۰ درصد از دامهای سرخسیان تلف شد و از لاشۀ گوسفندان دیوار گاش میساختند. (گاش به چهاردیواریهایی اطلاق میشود که گوسفندان را در آن نگهداری میکنند). همچنین از ریشسفیدان نقل شده است که در آن ایام سگهای رمه آنقدر گوشت گوسفند خورده بودند که بسیار تنومند و درنده بهنظر میرسیدند و حتی صاحبان سگها جرئت نزدیکشدن به آنها را نداشتند. درنهایت، میشمرگی و بهتبع آن دستتنگی شدید مردم، منجر به مهاجرت اهالی سرخس به دیگر شهرها از جمله گرگان و مشهد شد. آقای ملاکریمعلی میرزایی یکی از شاعران سرخس، این واقعه را در ۸۰ بیت به نظم کشیده است که چندتن از خوانندگان سرخسی از جمله گروه «ساریکا» به سرپرستی سعیداحمد سرکوهی آن را اجرا و بازخوانی کردهاند. متن و فایل صوتی پیش رو از اجرای گروه ساریکا انتخاب شده است. گفتنی است ساریکا نام کهن و باستانی شهر سرخس است.
در سنۀ سیوهفت
گوسفندا از دستم رفت
در گرفتم مثل نفت
واویلا از میشمرگی
رمهها بیچوپان شد
ز هر سو الامان شد
کاه هر مَن 2 تومان شد
واویلا از میشمرگی
هرجا بزنبزن بود
افغان مرد و زن بود
هرکه مُرد بیکفن بود
واویلا از میشمرگی
گوسفند نمونده در گاش
خرمن درست شده از لاش
استخوانم شد خشخاش
واویلا از میشمرگی
(دریافت آهنگ)
ترانۀ «الله بده تو بارون»
از دیر باز، باران اثربخشترین نقش را در زندگی کشاورزان و دامپروران خراسان داشته است و کشاورزان برای داشتن یکسال پرمحصول همیشه چشم به آسمان داشتهاند. سالی که باران نمیبارید، سال تباهی زندگی کشاورزان و دامپروران بود و سبب میشد روستاییان برای فرار از فقر و فلاکت، بهطورگسترده به شهرها مهاجرت کنند که در بیشتر اوقات نهتنها گشایشی در زندگیشان حاصل نمیشد، بلکه اسیر معضلهای اجتماعی خاص زندگی شهرنشینی میشدند. ازاینرو با آمدن پاییز و تأخیر باران در سیرابکردن زمینهای کشاورزی، جوانان روستا شبانه در کوچههای روستا به راه میافتادند و با خواندن ترانههایی از خدا طلب باران میکردند. روستاییان نیز با دادن هدایا به جوانان و یا با پاشیدن آب بر روی آنها که خود نماد روشنی و رویش است، از حرکت شایستۀ آنان استقبال مینمودند. معمولاً در بیشتر این ترانهها سرایندگان از خدا میخواهند که بهخاطر کشاورزان، چوپانان و گلهای سرخ لاله که تشنه هستند، باران را بر مردم و زمینهای تشنه نازل کند.
باران ده آی باران ده
با چوب چوپانان ده
با بیل دهقانان ده
الله بده تو باران
از حرمت مزاران
گلهای سرخ لاله
در زیر خاک میناله
از غم آب و ژاله
الله بده تو باران
از حرمت مزاران
اونا که دیمهکارن
اویی به جو ندارن
با تو امیدوارن
الله بده تو باران
از حرمت مزاران
بزغالۀ کُر کمپر
میناله با پس در
از غم شیر مادر
الله بده تو باران
از حرمت مزاران
ابر سیای هندو
خود را کشیده یکسو
باران بباره هوهو
الله بده تو باران
از حرمت مزاران
باران ببار که گِل شه
جو و گندم حاصل شه
پای دهقان به گِل شه
الله بده تو باران
از حرمت مزاران
ابر سیاه پرپر
خود را کشیده یکبر
باران بباره جرجر
الله بده تو باران
از حرمت مزاران
( دریافت آهنگ)
ترانۀ «حنابندان»
ترانههای محلی، میراثی ارزشمند و گرانبها هستند که سینهبهسینه نقل شدهاند تا به گوش روزگار ما رسیدهاند. میراثی که اهمیت بسیار آن ما را وا میدارد تا از آن بهنحوی شایسته پاسداری کنیم؛ چراکه این ترانهها بیانگر سرزندگی، شادابی و هنرمندی روح بزرگ ایرانیان بوده و بههمینسبب در روزگار ما اهمیت دوچندان مییابند.
ترانه، تقریباً در تمام ارکان زندگی خراسانیان جایگاه ویژهای دارد. بهویژه در جشنها و عروسیها شعر و ترانههای محلی نقش برجستهتری ایفا میکنند.
مثلاً در روستاها وقتی عدهای برای پختوپز شام و ناهار عروسی و جمعآوری هیزم به صحرا میرفتند، در هنگام مراجعت، معمولاً روستاییان دیگر با دف و دایره به استقبال آنان میرفتند و با خواندن ترانههای محلی، ضمن تشکر از کارگرانی که هیزم آوردهاند، بهنحوی آغاز جشن عروسی را به اهالی روستا خبر میدادند. یا در هنگام پاککردن برنج، خانمهای هنرمند فامیل با خواندن ترانههایی خاطراتی بهیادماندنی را رقم میزدند. از جمله در مراسم حنابندان که در گذشته با شکوه خاصی برگزار میشده است. در این مراسم هنگام حناگذاشتن به دست و پای عروس و داماد، مردم ترانههایی میخواندند که بیت ترجیع آن معمولاً چنین بوده است: «حنا حنا میبندیم/ به دست و پا میبندیم/ اگر حنا نباشد، آب طلا میبندیم» و ابیات دیگری که در هرشهر، مضامین خاص و متفاوت خود را داشته است. در این ابیات معمولاً از مضامینی چون غنیمتشمردن وقت، دانستن قدر یکدیگر و و وصف جمال عروس و داماد بهره گرفته میشده است و همانطور که اشاره شد، بیشتر این ترانهها توسط بانوان هنرمند و خوشذوق فامیل، همراه با دف و دایرهنوازی اجرا میشده است.
همین امشب که مهمان شمایم
چو کفتر با لب بام شمایم
عزیزان قدر مهمان را بدانید
خدا داند که فردا شب کجایم
جدایی من نکردم که خدا کرد
جدایی را فلکِ بیوفا کرد
از اون دم که جدا گشتم من از تو
زمین و آسمان سخت نالهها کرد
امشب حنا میبندیم
با دست و پا میبندیم
اگر حنا نباشد
آب طلا میبندیم
(دریافت آهنگ)
* در تدوین روایتهای ذکرشده از منابع و شنیدههای شفاهی و کتاب «نام و نشان سرخسیها» نوشتۀ علیاصغر نامی بهره گرفته شده است.