موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
به انتخاب حسین سامانی در پروندۀ تخصصی «ترانه‌خوانی»

بازخوانی خاطراتی از هوشنگ ابتهاج دربارۀ تصنیف و تصنیف‌سرایی

07 اردیبهشت 1398 16:02 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 6 رای
بازخوانی خاطراتی از هوشنگ ابتهاج دربارۀ تصنیف و تصنیف‌سرایی

شهرستان ادب: تازه‌ترین مطلب پروندۀ ترانه‌خوانی سایت شهرستان ادب، مروری است بر خاطرات هوشنگ ابتهاج، شاعر بزرگ معاصر، درخصوص تصنیف و تصنیف‌سرایی. این مطلب را آقای حسین سامانی از کتاب «پیر پرنیان‌اندیش» گردآوری کرده است.

تصنیف‌سرایی در ایران، تاریخی درازدامن و روزگاری طولانی دارد. از روزگار رودکی و خنیاگران چیره‌دست عصر سامانی، تا دگرگونی تصنیف‌سرایی در دوران قاجار به دست عارف قزوینی و در نهایت امروز که خوشبختانه هنوز ساخت موسیقی در دستگاه‌های ایرانی با بازخوانی آثار برجستۀ دوره‌های گذشته و ساخت آثار جدید هم‌چنان به حیات خود ادامه می‌دهد. این بار می‌خواهیم از زبان «هوشنگ ابتهاج» سرایندۀ تصنیف‌های معروفی چون «تو ای پری کجایی» و بسیاری آثار فاخر دیگر، به مرور خاطرات و خطرات او در این راه بپردازیم.

متن زیر شامل گزیده‌ای از سخنان وی دربارۀ ترانه و تصنیف است که پیش‌تر در کتاب پیر پرنیان‌اندیش (در صحبت سایه) منتشر شده است، که با همان ادبیات محاوره و صمیمانۀ موجود در کتاب به خوانندگان و علاقمندان تصنیف ایرانی تقدیم می‌شود:  

در بیان دشواری سرایش تصنیف نسبت به غزل 
«ساختن تصنیف خیلی مشکل‌تره. برای این‌که در تصنیف، شما یک‌قالب پیش‌ساخته دارید که آهنگه. باید کلامی بذارین که هم در این قالب به‌طور طبیعی جا بگیره و هم با آهنگ، تناسب و تطبیق داشته باشه. به‌خصوص اگه بخواین آکسان کلمات با آکسان موزیک جور دربیاد. باید متناسب با آهنگ، فضا و حال‌وهوای شعرتونو هم رعایت کنید که این گاهی تا حد غیرممکن سخته. در تصنیف، وسواس من هزاربار بیشتر از غزله. (تصنیف به یاد عارف را گوش می‌دهیم). این تصنیف دورۀ شاه ساخته شده. یه نوع ادبیات مقاومته. من در هرشرایطی حرف خودم رو زدم». 


وجه تمایز تصنیف‌های‌ سایه نسبت به دیگر تصنیف‌ها 
«توجهی که من به تناسب و تطبیق آهنگ با کلام و توجه به تناسب آکسانِ کلمات با آکسان آهنگ داشتم، تو کار دیگران نبود». 
ابتهاج هم‌چنین در پاسخ به سؤال گفتگوکننده که می‌خواهد بداند او چگونه به دقایق و نکات فنی تصنیف‌سازی دست یافته می‌گوید: «از بی‌ادبان آموختم! شما به این کار عارف نگاه کنین: 
ـ از خون جوا       نانِ وطن لاله 
قشنگ‌ترین آهنگ دنیاست. شعر هم قشنگه، اما تناسب با آهنگ نداره. خُب من یاد گرفتم کلمه‌ای بذارم که تجزیه نشه. 


نظر سایه دربارۀ تصنیف‌سرایی شیدا و ملک‌الشعرای بهار 

«شیدا کار درخشانی کرده؛ آهنگ‌هاشو با یک‌بیت دو‌بیت از قدما شروع می‌کنه، از سعدی و دیگران. به رازی پی برده که اگه بخواد باقی آهنگو با همون شعر ادامه بده، یک‌نواخت میشه؛ چون وزن یک‌نواخته دیگه. افاعیل او رو می‌کشه که همون ملودی رو ادامه بده، مثه ضربی». 

ابتهاج همچنین با انتقاد از الفاظ موجود در تصنیف‌های بهار گفته است: 
«لفظش خوب نیست؛ یعنی اون‌طور که از ملک انتظار می‌ره نیست. طبعاً با آدم‌هایی مثل امیرجاهد و دیگران قابل مقایسه نیست، ولی خُب آدم از ملک خیلی انتظار داره. تو همین مرغ سحر ـ‌که خیلی هم قشنگه‌ـ نگاه کنین که کج و کولگی داره و مقداری پراکنده است. تنوع تصویر و عوض‌شدن پشت‌سرهم موضوع و از این شاخه به اون شاخه پریدن، آسیب زده به کار، ولی قسمت‌هایی از این کار خیلی قشنگه و در حکم سرود ملیه». 
و در پاسخ به گفتگوکننده که می‌پرسد: «یعنی بهار زیباشناسی تصنیف رو نمی‌دونسته؟» پاسخ می‌دهد: «اگه می‌دونست بی‌شک به کار می‌برد؛ چون قدرتشو داشت. ببینید بهار شاعر قصیده بوده، به اون معنا تصنیف‌ساز نبوده. اینو هم بگم که بعضی تضنیف‌های بهار فوق‌العاده قشنگن مثلاً «بهار دلکش» فوق‌العاده ا‌ست. ضمن این‌که ملک به نسبت دیگران خیلی بیشتر رعایت هماهنگی کلام و آهنگ رو می‌کرد، ولی خب پی نبرده بود به راز تصنیف».
 

نحوۀ سرایش تصنیف «تو ای پری کجایی» 

«این اولین تصنیفیه که من ساختم. سال 51،52 بود. همایون خرم یه آهنگ ساخت در همایون و برام سازش رو زد. خیلی آهنگ قشنگی بود. همون موقع بهش گفتم من شعرش رو می‌سازم اون اصلاً انتظار نداشت که من این حرف رو بزنم. بعد هم ساختمش. بعد آقای قوامی اومد جلوی ارکستر وایساد و خوند و خیلی هم خوب خوند. وقتی تموم شد، رفتم بهش خسته نباشید گفتم. قوامی گفت من از شما ممنونم که اجازه دادین این تصنیف رو من بخونم. این تصنیف اسم من رو برای همیشه نگه می‌داره». 
  

شیوۀ تصنیف‌سرایی هوشنگ ابتهاج 

«اولین کاری که می‌کنم اینه که آهنگ رو حفظ می‌کنم؛ طوری که دیگه می‌تونم از اول تا آخرشو بخونم. در نتیجه افاعیلشو می‌نویسم. برام فرق نمی‌کنه که فَعَل بنویسم یا فع یا مفاعیلن. بستگی داره که اون کلمه چه جایی رو می‌گیره؛ یعنی فرضاً اگه مفاعیلن می‌نویسم حتماً باید اون کلمه مفاعیلن باشه که کلمه تجزیه نشه. پایه‌ها رو بر این اساس می‌نویسم؛ مثلاً می‌نویسم: 
فعل فعل مفاعیلن فعل فاعلاتن
یعنی دیگه برام معلومه که برای مثلاً فَعَل چی باید بذارم. از یه طرف هم وقتی آهنگ رو حفظ می‌کنم می‌فهمم که آیا تو این آهنگ قرینه هست یا نه. خود این خیلی مهمه و موقع کلام گذاشتن، من به این قرینه‌های آهنگ خیلی توجه دارم. صدبار، هزاربار آهنگو می‌خونم و کلام رو هم موقع خوندن آهنگ می‌سازم. آهنگ منو با خوش می‌بره و براساس آهنگ کلمات رو می‌سازم». 
سایه هم‌چنین در پاسخ به این سؤال که آیا قیدوبندهای فنی و لفظی تصنیف به عاطفۀ کلام صدمه نمی‌زنه؟ گفته است: «نه نمی‌ذارم این اتفاق بیفته. گاهی پیش می‌آد که چندین لفظ رو می‌تونم انتخاب کنم، اما می‌گم این نمیشه. اصل برای من عاطفۀ شعره. گاهی خیلی راحت همه‌چی درست می‌شه و جور درمی‌آد و گاهی هم می‌مونه. خُب بمونه. ولش می‌کنم؛ یک‌ماه، دوماه، یک‌سال بعد با یه حال دیگه می‌رم به سراغش. تو غزل هم همین‌طوره». 


دربارۀ تصنیف «ایران ای سرای امید» 

«تو کمیتۀ مشترک نمی‌دونم چی شد که این تصنیف رو پخش کردن، یه مرتبه من خندیدم و بعد زدم زیر گریه. جوونی با من تو سلول بود، همین‌طور هاج‌وواج نگام می‌کرد. پرسید: چی شد استاد؟ گفتم این سرود رو من ساختم. گفت: پس چرا این‌جا هستین؟».  


چگونگی ساخت تصنیف «به یاد عارف» 

آهنگش رو لطفی ساخت. یه روز این آهنگ رو به من داد که شعرش رو بساز. گفتم خیلی خُب. خود لطفی یک کلماتی رو آهنگ گذاشته بود؛ مثلاً «داد،داد، عارف از بین ما رفت» یه هم‌چو چیزی. همون موقع که من این آهنگ رو شنیدم به ذهنم رسید که بهتره این تصنیف رو از زبون عارف بسازم. مثل این‌که طرف خودش داره این تصنیف رو می‌سازه: 
ـ بنشین به یادم شبی تر کن ازین می لبی 
که یاد یاران خوش است 
یاد آور این خسته را 
این مرغ بسته را...». 


دربارۀ تصنیف «ایران خورشیدی تابان دارد» 
یه مقدار من تصنیف ساختم به اسم دیگران. مثلاً آقای علیزاده یه آهنگ ساخته بود. من بهش گفتم شعرش رو بده آقای طبری بسازه، طبری هم ساخت. من خوشم نیومد. فقط بند آخرش رو نگه‌ داشتم و بقیه رو خودم ساختم. 
ـ ایران خورشیدی تابان دارد 
با جان پیوندی پنهان داد 
یه روز جوانشیر به من گفت: سایه! ببین این شعرو فقط کسی می‌تونه گفته باشه که بعد از سال‌ها از مهاجرت برگشته باشه. از هوای ابری گرفتۀ بارانی به ایران پر از آفتاب وارد بشه و بگه: 
ایران خورشیدی تابان دارد. 
من دیگه هیچی نگفتم. تو دلم گفتم به‌خدا من این شعرو همین‌جا تو این کویر سوخته گفتم!». 


 نظر سایه دربارۀ موسیقی پاپ 
«من نه سر پیازم نه ته پیاز، اما خودم رو موظف می‌دونم که بفهمم این جوونا چی کار می‌کنن؟ نه‌تنها گوش می‌کنم، سعی می‌کنم چیزهای خوب هم توش پیدا کنم که متأسفانه امکانش روزبه‌روز کمتر می‌شه. من هیچ‌وقت دریچه‌ای رو به روی خودم نبستم. زیبایی رو آدم در هرجا باید جستجو بکنه. تو شعر هم همین‌طور بود. همه‌چی می‌خوندم». 


نحوۀ ساخت قطعۀ «نی‌نوا» 

«نی‌نوا رو علیزاده ساخت تا موسیقی بانگ نی من باشه. یه روز به من گفت دارم کار نهاییش رو می‌کنم. من رفتم اون‌جا و اون قسمتی که آماده بود رو برام گذاشت و شنیدم. گفت: آقا راضی هستین؟ می‌پسندین؟ گفتم: آقای علیزاده این کار تو از سر مثنوی من زیادیه. طفلک سرخ شد. گفتم مرد حسابی من آن‌قدر ابله نیستم که کار به این قشنگی رو ببرم زیر کلام خودم. این رو مستقل منتشر کن. گفت: آقا این رو برای شعر شما درست کردم. گفتم به هر نیتی درست کردی، حیفه. قبول کرد به‌هرحال». 


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • بازخوانی خاطراتی از هوشنگ ابتهاج دربارۀ تصنیف و تصنیف‌سرایی
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.