موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
به قلم علیرضا میرمالک

عصیان بر زندگی شهری | یادداشتی بر «حوای سرگردان»

19 خرداد 1398 13:05 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 1 رای
عصیان بر زندگی شهری | یادداشتی بر «حوای سرگردان»

شهرستان ادب به نقل از خبرگزاری مشرق: کتاب «حوای سرگردان» مجموعۀ نه داستان کوتاه از محمدقائم خانی است. اسم کتاب برگرفته از یکی از همین نه داستان است و عنصر مشترکی که باعث گردِهم آمدن این نه داستان شده است، جغرافیاست؛ جغرافیای مشترک وقوع قصه. جغرافیایی که با درونمایۀ کلی داستان‌ها همسو است و با فکر انتخاب شده است.

نویسنده با هوشیاری اولین داستانِ مجموعه را طوری انتخاب کرده که این جغرافیا در آن پُررَنگ‌تر باشد. «لبخندِ محوِشالی» هم از نظر درونمایۀ‌کلی و هم از نظر نشان دادن این جغرافیا، داستان قدرتمندی است. لبخند‌محو‌شالی نقدی است بر شتاب سرسام‌آور مدرنیته برای تولید هرچه بیشتر. آقای مهرجو (قهرمان داستان) کارشناس ادارۀ کشاورزی است. او یک انسان عاصی از شتاب و سرعتی است که چرخ‌دنده‌های مدرنیته برای انسان ساخته است. سرعتی که کمیّت را جایگزین کیفیت می‌کند و تمام هدفش تولید بیشتر است. یک ولع جنون‌آمیز برای تولید و مصرف. او در پیِ کسی است که با سم و کود شیمیایی کمیت را بالا نبرده و کیفیت را در این اضافه‌محصول گم نکرده باشد. فضاسازی و توصیفات در همۀ داستان‌ها به سمتی است که این دغدغه را پررنگ‌تر می‌کند. زندگی روستایی در همۀ داستان‌ها، آرام و کند روایت شده و راه نجات مردمان، بازگشت به آرامشی است که طوفان مصرف‌گرایی آن‌را از انسان گرفته است. همۀ نُه داستان، هرچند تم و درونمایۀ متفاوتی با هم دارند، وصف ِآرامشِ جفرافیای روستایی در آنها مشهود است و تعمد و دغدغۀ نویسنده در آن‌ها دیده می‌شود.

استفاده از زبان محاوره در داستان یک ریسک است. در یک داستان باعث قوی‌تر شدن اثر و ارتباط بهتر مخاطب با اثر می‌شود و در داستانی دیگر باعث شلختگی و آشفتگی در متن می‌شود. خانی از زبان محاوره جلوتر رفته و گویش محلی را برای شخصیت‌هایش انتخاب کرده است. شاید برای مخاطب ناآشنا به گویش، ابتدا کمی گیج وکسل‌کننده به نظر برسد، اما دیالوگ‌های پخته و قدرتمندِ داستان آن‌قدر خوب هستند تا مخاطب را درگیر قصه کنند. به نظر می‌رسد مخاطب صبور درنهایت مغلوب پختگی نویسنده در دیالوگ‌نویسی می‌شود و در داستان‌های بعدی این اصرار نویسنده بر گویش شمالی را می‌پذیرد.

 انتخاب «سرودِ خون» به عنوان آخرین داستان مجموعه، که استفاده از گویش محلی در آن پررنگ‌تر از بقیه داستان‌ها است، به همین دلیلِ پذیرشِ گویش از سمت مخاطب است. خواننده‌ای که در هشت‌داستان قبلی با این گویش کنار آمده است، در داستان نُهم این آمادگی را دارد که یک تک‌گویی بلند به گویش محلی را بپذیرد. به هر حال انتخاب این گویش جرئت می خواهد و نویسنده ریسک استفاده از گویش بومی را به غرق کردن مخاطب در فضای جغرافیایی داستان کرده و با دیالوگ‌های پخته، مخاطب را وادار به پذیرفتن زبان دلخواهش کرده است.

کتاب حوای‌سرگردان ادای دِین و نوشتن از جفرافیایی است که نویسنده به‌خوبی آن‌ را می‌شناسد و به آن تعلق‌خاطر دارد. در این ستودنِ زیستِ روستایی و محیط به دور از جنجال و صوت اضافه و فرار از سرعت دهشتناک زندگی شهری، نوعی تعمد وجود دارد که حتماً نالۀ نویسنده است از شهر و گرفتاری‌هایش. همین کشاندن قصه به جغرافیای روستایی هم جرئت می‌خواهد؛ چون اکثر داستان‌نویسان و خوانندگان داستان، رمان و داستان کوتاه را پدیده‌ای شهری می‌پندارند و با داستان روستایی ارتباط خوبی برقرار نمی‌کنند. در داستان‌های ایرانی هم، جز چند نمونۀ بسیار موفق که جفرافیای روایت قصه در روستاست، بقیۀ داستان‌هایی که در روستا روایت می‌شوند، موفقیت چندانی پیدا نکرده‌اند و گاهی چنان کسل‌کننده شده‌اند که خواننده را به‌کل از داستان روستایی فراری داده‌اند؛ اما در حوای سرگردان، قصۀ خوب و انتخاب فرم متناسب با درونمایه باعث شده است که مخاطب وارد فضا و جغرافیای روستایی داستان‌ها شود و به‌خوبی با آن ارتباط برقرار کنند. هرچند که روستاهای حوای سرگردان آن‌قدرها هم روستا نیستند و انگار روستاهایی نمادین هستند؛ روستاهایی که خلق شده‌اند تا تضادشان با شهر وشهرنشینی را نشان بدهند.

از نظر سبک،کتاب حوای سرگردان نوعی آزمودن توان نویسندگی است. خانی در مجموعه‌داستانش هم داستان مدرن دارد و هم از برخی از تکنیک‌های داستان پست‌مدرن استفاده کرده است. برخی داستان ها تاریخی است و برخی اسطوره‌محور. این تنوع سبکی و فرمی برای هر نویسنده، یک امر واجب است. تجربه‌ای که هر نویسنده تا رسیدن به سبک منحصربه‌فردش باید آن را انجام دهد. خانی به‌خوبی از این کار استفاده کرده و البته همین موضوع باعث می‌شود که هر خواننده‌ای، چند داستان خوب در سبک مورد علاقه‌اش در کتاب پیدا کند و کتاب به نظرش کسل‌کننده نرسد.

بالاخره اینکه همۀ نُه داستان کتاب حوای سرگردان در هر سبک و فرمی که باشند، یک خصیصۀ مشترک دارند و آن قصه‌گو بودن آنهاست. احترام نویسنده به قصه در همۀ نُه داستان پررنگ است. خانی پُز روشنفکری نمی‌دهد و از عناصر لذت‌بخش مثل تعلیق و رمانس در داستان‌هایش به‌خوبی استفاده می‌کند. لایه‌های روایی در داستان‌ها به‌خوبی رعایت شده و از تکنیک‌های متظاهرانه و مغلق‌نویسی برای جلب توجه مخاطب خاص خبری نیست و این نشان از فهم درست خانی از داستان کوتاه است. فهمی که بی‌شک باعث می‌شود از حوای سرگردان لذت برد و امیدوارانه منتظر داستان‌های جدید نویسنده‌اش بود.


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • عصیان بر زندگی شهری | یادداشتی بر «حوای سرگردان»
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.