شهرستان ادب: تازهترین یادداشت سایت شهرستان ادب به یادداشتی از جناب آقای «علی داودی» شاعر و پژوهشگر اختصاص دارد که در آن به ادبیات ضدانگلیسی میپردازد:
سال 1387 در مصاحبهای که دربارۀ کتاب «شهرفرنگ» با موضع پوسترهایی برای آمریکا
وقتی خبرنگار پرسید چرا آمریکا؟ گفتم: چرا آمریکا نه؟
واقعاً حیرت کردم از اینسؤال. اگرچه برای خبرنگار این سؤالی کلیشهای بود، اما برای من موضوع آمریکا ابداً کلیشهای نبود. آمریکا بهعنوان رکن اصلی و یا دستکم یکی از ارکان حادثۀ شکلگیری انقلاب اسلامی در گفتمان فرهنگی ما غائب است. مگر نه اینکه هرمعادلۀ نزاعی دو طرف دارد: موافق و مخالف. در معادلۀ انقلاب، آمریکا نقش مخالف را دارد. حالآنکه در هنر انقلاب، کمتر محور بحث بوده است. عوامل بسیاری را بر اینامر میتوان برشمرد از جمله طبع صلحطلبی و سیاست ترک مخاصمه و تنشزدایی و... الخ!
حالا در قبال مسألۀ انگلیسی و انگلستان هم، رجوع من به همانموضع است. هماندلیل را بازپرداخت کنم که؛ چرا انگلیس نه؟ همان امپراطوری بریتانیای کبیر با نماد جالب روباه پیر که در تاریخ معاصر و گذشتۀ ما نقشآفرین بوده و حداقل از دورۀ صفویه به بعد که جامعۀ ایرانی با دول اروپایی آشنا و با دنیای جدید مواجهه شده، اینکشور را مستقیماً و از نزدیک میشناسیم. در معادلات ما همیشهیک طرف دعوا بوده و هست.
کدام جنگ را سراغ داریم (حتی جنگ با عثمانی) بیتوپ و تفنگ بریتانیا؟ کدام عهدنامۀ ظالمانه که پای آن امضای دوک و بارون و کنت نباشد. آش هرغائلهای در دیگ سفارت انگلیس پخته؛ از جدایی نیمۀ شرقی ایران بهنام هرات تا ظهور پیامبران دروغین باب و بهاء و انعقاد پیمان دارسی و تصاحب بنادر جنوب و راهآهن شمال و ملینشدن نفت و تا همین اواخر ورود دریانوردان مهاجم به آبهای نیلگون خلیجفارس و ورود در حوزۀ زبانفارسی با شبکههای مجازی. آخ که ایران رسماً تحتالحمایۀ انگلیس بوده و ملک ملکه! همینحالا هم دستبردار نیستند. رجوع شود به طرحهای اخیر مثل فتنۀ 88 و یا انعقاد برجام و مهار هستهای ایران.
اما سؤال اینجاست که شعر بهعنوان محمل فکری ایرانیان و ابزار مواجهه و حضور ما در جهان چه نقشی در اینرابطه ایفا میکند؟ اینحجم درگیری تاریخی را کدام شعر انعکاس داده است؟
البته شعر در قبال سیاستهای انگلیس و شرارتهای او که طبعاً بخشی از ادب مقاومت است در ایران مسبوقبهسابقه بوده و در دورۀ قاجار و مشروطه در آثار شاعران بزرگ، نمونههایی از ایناعتراض را شاهدیم. لکن هرچه بیشتر، پیشتر میآییم اینحضور کمرنگتر و محوتر میشود تا آنجا که در گرانیگاه اینمخاصمه یعنی میدان هنر انقلاب اسلامی و جنگ میدانی، خالی است. هرچه هست مربوط به هماندورۀ مشروطه و یا دورۀ مبارزات صنعت نفت و... یعنی دقیقاً در دورهای که معتقدیم حکومت ایران دستنشانده و عامل شخصی حکومت انگلیس است.
بهنظر، دلیل اصلی را باید در نوع حضور سراغ گرفت. حضور نظامی و اشغال ایران، دخالت در امور تا حتی انتخاب شاه ایران رضاخان! مبارزههای اقوام جنوب از مهمترین عوامل درک عمیق ماجراست که بهانههایی است برای پرداخت به دشمن واقعی که امروز هیچکدام ایننقشها را از وی نمیبینیم. امروز نه در خیابانهای ما نظامیان انگلیسی قدم میزنند، نه بر سر چاههای نفت ما ایستادهاند.
اما شامۀ سیاسی بوی توطئهای را حس میکند.
توهم توطئه:
انگلیس امروز اگرچه نه با نام اشغال، بلکه با خیل مستشرقین و نویسنده و فیلمساز به جهان سرازیر شده، اما ذاتاً همان روباه است منتها در جامهای جدید. این برای مردمی که با همان نگاه کلیشهای جهان را میبینند بزرگترین خطرست. مردمی که مخاطب و علاقمند شبکههای آنیم و فارسی را از بیبیسی فارسی دنبال میکنیم.
فارسی، زبان ماست. زبان اندیشهساز است و هویت قومی و ملی. درواقع اولین و آخرین پناه و سنگر ما زبانفارسی است که انگلیسی آن را هدف گرفته است.
وقتی شخصی به زبانی حرف میزند، با آن فکر میکند و می نویسد. مراجعۀ مدام به زبان، باعث هویتبخشی آن و مطابقت هویت انسان با زبان است. وقتی با زبانی انس داریم، نوعی قداست بر روان ما حاکم میشود؛ لذا دیگر نمیتوان بهسادگی در مقابل آن موضع گرفت.
هشدار:
اساساً اندیشیدن با یکزبان، باعث تسخیر وجود توسط آن زبان است. تولید و تماشای اینهمه فیلم به زبان بینالمللی انگلیسی، گسترش و بسط انواع رسانهها و فراگیرشدن زبان انگلیسی و پذیرفتن رسمیت آن و تلاش برای قرار گرفتن در ساحت آن، مجال فاصله و داشتن دورنما و مطالعه نمیدهد تا ابعاد حصار را بفهمیم. در کنار اینغفلت از هویت بومی، زمینه را برای پذیرش بیش از پیش آن ایجاد میکند تا روزبهروز به دامان اینزبان درافتیم.
و چنین است که در نهایت انگلیس و انگلیسی توأمان، هم بر جسم و هم بر جان ما تسلط مییابد. بعد از چنین مسخی، دیگر گمان نمیکنیم که اساساً دشمنی وجود دارد؛ چراکه با معیارهای آندشمن زندگی را میبینیم و میسنجیم.