موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
به قلم امیرمحمد واعظی

جنگل از مِه بیرون آمده و انسان در دود فرورفته! | معرفی کتاب «حوای سرگردان»

05 تیر 1398 15:49 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 3 رای
جنگل از مِه بیرون آمده و انسان در دود فرورفته! | معرفی کتاب «حوای سرگردان»

شهرستان ادب به نقل از روزنامۀ جوان: تاریخ را که بخوانید، خواهید دید که جنگل‌های شمالِ رشته‌کوه البرز همواره مأمنی بوده است برای کسانی که نمی‌خواستند زیر یوغ دولت‌ها بروند و برای در امان ماندن از تیغ سربازان حکومت به پشت کوه‌های البرز پناه می‌بردند. از دیو خوانده‌شدن مردمان آن دیار در شاهنامه تا تصرف نشدن این ناحیه به دست مسلمین و بعد فرار امام‌زادگان از دست حکام اموی و عباسی به آن‌جا تا قیام میرزا کوچک‌خان و مقابله با حکومت مرکزی در پناه کوه‌ها و جنگل‌های گیلان و مازندران. اما انگار با شکست میرزا کوچک‌خان از رضا خان و تسلیم «سخت‌سر»‌ برای تبدیل شدن به «رامسر»، دیگر سرزمین جنگلی‌های سرسخت تبدیل شد به «شمال»! شمالی که به نوشتة آقای «محمدقائم خانی» نویسندۀ مجموعه‌داستان کوتاه «حوای سرگردان»، جایی است برای خالی شدن «قر گیر کرده در کمر تهرانی‌ها»!

کتاب «حوای سرگردان» روایتی است از برخورد دو دنیا با یکدیگر. یکی دنیای مردمان خطۀ شمالی ایران و یکی دنیای جدیدی که راهش را در میان کوه‌های البرز از سمت تهران باز می‌کند و تا تمام سواحل خزر را به ویلا تبدیل نکند، دست‌بردار نیست.

نویسنده در داستان‌های مختلف کتاب، به تناسب زمینۀ داستان، عناصر مختلفی را از دو دنیای متفاوت با یکدیگر ممزوج ساخته‌است و این شخصیت‌های داستان، یعنی همان آدم‌هایی که در صد سال اخیر می‌زیستند، هستند که خود را در تناقضات شدیدی رهاشده می‌یابند.

مشخصاً نویسنده تجربه زیستة ارزشمندی از زندگانی مردم در گیلان و مازندران داشته‌است؛ چرا که تقریبا تمام داستان‌ها در این مناطق یا حواشی آن‌ها روایت می‌شوند و نویسنده توانسته‌است با عنایت کامل به زندگی روستایی و زیبایی‌ها و سختی‌های این نوع از زیستن در دوران‌های مختلف، داستان‌های خود را روایت کند. داستان‌ها، نه به ترتیب، ولی به نحوی کاملاً مشخص روایت‌هایی در خود دارند از زمان پس از شکست جنگلی‌ها از حکومت مرکزی تا دوره‌ای که تسلط خان‌ها داشت آرام‌آرام از زندگی روستاییان رخت برمی‌بست تا زمانی که توسعه و دنیای مدرن پا به جنگل گذاشت. بعد هم نوبت به جنگ تحمیلی و برخورد مردمان خطۀ شمال با آن و در آخر تا شمالی که پس از انقلاب و جنگ همه ما با اسم خاص «شمال» می‌شناسیمش.

هرکدام از داستان‌های کتاب به طرز جذابی روایت‌گر زیست‌جهان و برخورد نزدیک مردمان هرکدام از این دوره‌ها با دنیای پیرامونشان هستند. روستاییانی که تازه‌تازه می‌توانند به دنیای بدون ارباب فکر کنند، به اینکه لزوماً ظلم به رعیت حق آبا و اجدادی خان‌ها نیست و به این‌که می‌توان این‌طور فکر کرد که شاید رعایا جزء مایملک و خانه‌زاد ارباب نباشند و این‌که شاید حتی بتوان عاشق دختر ارباب شد و حتی حتی ممکن است که فکر به شهر رفتن به سر رعیت بزند!

بعد نوبت می‌رسد به رودررویی همان جنگل‌نشینانِ از همه‌جا بی‌خبر با غرش هیولاهای آهنی که آمده‌اند سختی کوه و جنگل را رام تیغه‌های پولادینشان کنند. تا به‌مرور راه برای ورود آن روی دیگر دنیای جدید یعنی «زنانگی» در پس سرکوب «مردانگی» جنگلی‌ها به شمال باز شود. برخی از همان روستایی‌ها هم سوار بر همین مرکب‌های غران، می‌شوند عملة پروژة نفوذ به شمال و برخی هم از کنارش می‌شوند رستوران‌دار و ویلا جورکن و ... .

بعدتر هم انقلاب می‌شود و جنگ و مردمانی از همین دیار می‌روند تا برای چیزی که از جانشان باارزش‌تر می‌دانستندش، بجنگند. از اینجا به بعد است که توسعه راه خودش را بعد از وقفه‌ای کوتاه ادامه می‌دهد و دیگر جایگاه «شمال» به عنوان محل تخلیۀ «قر کمر» تهرانی‌ها تثبیت می‌شود و حالا دیگر نوبت فرارسیدن عرصۀ مد و فشن و پارتی و شاسی بلند و... است.

تا اینجای کار شاید فکر کنید کتاب «حوای سرگردان» یکی از متن‌هایی است که صرفاً دارد می‌گوید زوال حتمی ما در برابر نفوذ مدرنیته از طریق توسعه،‌ در پیش است. هرچند این برداشت را نمی‌توان غلط دانست، ولی کتاب حرف‌های دیگری هم برای گفتن دارد. انسان ایرانی ساکن در شمال، در طول تمام این وقایع و ماجراهای تاریخ معاصرش، حتی در متؤخرترینشان، هرچند نمی‌تواند از چنگال محیطش بگریزد ولی هنوز بارقه‌های چیزی متفاوت از دنیای جاری در اطرافش را بروز می‌دهد. بروز دادنی که در عمیق‌ترین لایه‌های وجودش ریشه‌دارد و نویسنده در خلال تمام داستان‌هایش می‌کوشد بارقه‌هایی از این تلألؤ سویدای قلب را بنمایاند.

متن کتاب روان و جذاب است، هرچند که اگر با سبک تعلیق‌ها و پس و پیش‌های زبانی و زمانی پیش از این آشنایی نداشته‌باشید، اندکی طول می‌کشد تا به آن عادت کنید. همچنین مسئلۀ دیگری که وجود دارد، استفادۀ نسبتاً زیاد نویسنده از جملات مازنی و گیلکی در برخی از داستان‌ها و عدم ترجمۀ آن‌هاست که با وجود اصیل و باورپذیر کردن داستان‌ها مانع فهم کامل آن‌ها‌ توسط مخاطب ناآشنا با این زبان‌ها است.

ویژگی دیگری که متن داستان دارد، بی‌پردگی و صراحت آن در باب امر جنسی است. انگار که نویسنده می‌خواهد انسان ایرانی تعارف با خودش را کنار بگذارد و بالأخره گرۀ امر جنسی را برای خودش بگشاید. روایت داستان‌ها اکثراً از منظر اول شخص است، که در کنار قدرت نویسنده برای توصیف ماوقع داستان به نمایاندن زیست‌جهان شخصیت‌ها کمک شایانی کرده‌است.

نام کتاب «حوای سرگردان»‌ خود به‌خوبی نمایانگر آن‌چیزی است که نویسنده در تلاش برای نشان‌دادن آن است. سرگردانیِ انسان ایرانی در برخورد با طبیعت جدید «حوا»گونۀ سرزمین سابق میرزا کوچک‌خان جنگلی. شاید خواندن روایت جنگل از مِه بیرون آمده و انسان در دود فرورفته برای شما هم جذاب باشد!


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • جنگل از مِه بیرون آمده و انسان در دود فرورفته! | معرفی کتاب «حوای سرگردان»
  • جنگل از مِه بیرون آمده و انسان در دود فرورفته! | معرفی کتاب «حوای سرگردان»
  • جنگل از مِه بیرون آمده و انسان در دود فرورفته! | معرفی کتاب «حوای سرگردان»
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.