شهرستان ادب: در آغاز این نشست، آقای محمدقائم خانی، از نویسندۀ محترم رمان «تحریر دیوانگی»، جناب آقای مهدی زارع، درخواست کردند تا به رسم همیشگی جلسات «میز نقد» شهرستان ادب، بخشی از رمان را بخوانند. آقای زارع ضمن تشکر از حضار گرامی، بخش برگزیدهای از کتاب را به انتخاب حاضرین در جلسه خواند و سپس از ویراستار کار، مرحوم آقای جلالپور بهنیکی یاد نمود. خانم جعفری و آقای پورحسینقلی به عنوان منتقد در این جلسه حضور داشتند. بنابراین در این بخش، تریبون جلسه به خانم جعفری واگذار شد. جعفری، ضمن اظهار خرسندی از حضور در این نشست، از شهرستان ادب به خاطر این فرصت به دست آمده تشکر کرد.
معرفی رمان تحریر دیوانگی
جعفری پس از معرفی آقای زارع، سخنان خود را دربارۀ کتاب آغاز کرد: «تحریر دیوانگی ششمین کتاب و دومین رمان آقای زارع پس از «اتوبوس پاکستانی» به شمار میآید و از سوی انتشارات شهرستان ادب، چاپ و منتشر شده است. رمان، دارای شانزده فصل است که فصل اول به معرفی راوی پرداخته است و داستان اصلی از بخش دوم آغاز میگردد. این کتاب داستان کودکی را روایت میکند که در اثر زلزله، خانوادۀ خود را از دست میدهد و پس از سالها به مرد بیخانمان و درماندهای بدل میگردد، اما ناگهان راه نجاتی برای او پیدا شده و با ثروت بادآوردهای که در یک روستا موجود است روبرو میشود. راوی وارد روستا میشود، ولی تاب دیدن رنج دیگران را ندارد.»
شخصیتهای رمان تحریر دیوانگی
جعفری در توضیح شخصیتهای داستان اظهار داشت: «داستان دارای شش شخصیت اصلی و چندین شخصیت فرعی است. راوی، سالار افخم، پیرمرد، سمسار، نعنا و خانه شخصیتهای اصلی هستند. راوی، که در کل داستان مریض است و سرفه میکند و روزگار با او سر سازگاری ندارد، همه دست به دست هم دادهاند تا او به بلوغ فکری نرسد. او در کارهای زیادی موفق نشده است، اما دست به قلم نیز میشود. یک تباهی در این شخصیت داستان وجود دارد که چون پیشزمینۀ تربیتی مربوط را ندارد، نمیتواند از ثروت بادآوردهاش بهدرستی استفاده کند. او شخصیتی منفعل است که حتی نمیتواند به زنش ابراز علاقه کند.»
جعفری، با استناد بر دیالوگ راوی در کتاب که گفته است: «دیوانگی حق من است»، راوی را دیوانه و تحریر دیوانگی را روایتی از شکست آدمها قلمداد کرد و افزود: «این داستان مانند بوم نقاشی است که تصاویر آن با پیش رفتن داستان کشیده میشود و در پایان، همانند یک تابلو، جلوی چشم خواننده قرار میگیرد.»
وی در ادامۀ توضیحات خویش دربارۀ شخصیتها چنین اظهار داشت: «خانه یک محور اصلی برای راوی در داستان است. خانهای که در کودکی آن را از دست داده است و خانۀ بادآورده سالار افخم که بدان دست یافته است. زنی به نام نعناع که به خانه امنیت و آرامش میبخشد و سالار افخم شخصیتی که بهطورمستقیم حضور ندارد، ولی نام او در داستان وجود دارد.»
تشابه ویژگیهای تحریر دیوانگی با ویژگیهای مکتب ناتورالیسم
جعفری در ادامۀ صحبتهای خویش، به بیان ویژگیهایی از کتاب پرداخت که برگرفته از خصوصیات داستانهای ناتورالیستی هستند. او به وجود مسئلۀ «بینامی» در کتاب اشاره کرد و گفت: «در داستان نامی برای راوی و مکانها وجود ندارد. شهر و روستای موجود در داستان علاوه بر نام، عاری از هویت هستند. البته این مسئله میتواند بهطورآگاهانه از سوی نویسنده صورت پذیرد که اطلاعاتی به خواننده نمیدهد، بلکه امکان طرح فرضیات را پیشِروی خواننده میگذارد.» جعفری ویژگیهای دیگر کتاب را با توجه به همخوانی آن با مکتب یاد شده چنین برشمرد: «وجود جبرگرایی و اینکه شخصیتها قادر به تغییر سرنوشت خود نیستند، پایان غمبار داستان که با سوختن خانه همراه است، پرداختن به ظاهر کاراکترها نه روانشناسی شخصیتها (مانند وصف ظاهری شخصیت سمسار در صفحۀ 59 کتاب)، پرداختن به جزئیات ریز و بهرهگیری از زبان عامیانه.»
جعفری خاطرنشان کرد: «داستان پر از خردهروایت است؛ مانند روایت رقص خون زن همسایه یا داستان عمۀ کوهی. داستان سرشار از تصادف است؛ تصادف وقوع زلزله، تصادف ورود وکیل و طرح ثروت بادآورده. نوشتن از ویژگیهای اصلی راوی این داستان است که میخواهد دیوانگی را به تحریر دربیاورد.»
وجود تراژدی در تحریر دیوانگی
در این قسمت از جلسه، تریبون به آقای پورحسینقلی سپرده شد. پورحسینقلی تحریر دیوانگی را نه داستانی سرگرمکننده که اتفاقات و پایانی خوش داشته باشد، بلکه داستانی سخت معرفی کرد که درصدد زدن حرفهای عمیق است. وی ویژگیهایی از کتاب را که خانم جعفری از دید ناتورالیستی تحلیل کردند، به تراژدی پیوند زد و گفت: «قهرمانان داستان، همگی سرنوشتی دردناک پیدا میکنند و از این جهت میتوان داستان را در قالب تراژدی ارزیابی کرد.» پورحسینقلی افزود: «راوی اسم ندارد و شخصیتها براساس وجهۀ رفتاری و خصوصیات خود خطاب میشوند. به عقیدۀ بنده بینام بودن از امتیازهای مثبت داستان است. داستان، مینیمالی از یک دنیای بزرگتر و نمونۀ کوچکشدۀ جهان حقیقی است که سرنوشت خوبی نخواهد داشت.»
کاستیها و پیشنهادات پیرامون تحریر دیوانگی
در این بخش از جلسه، گفتگویی بین آقای زارع با حاضرین در جلسه صورت گرفت و زارع به برخی سؤالات حضار دربارۀ وجود باورهای عامیانه، وجود خشونت و فضای فانتزی یا واقعی در داستان توضیحاتی ارائه کرد. سپس خانم جعفری صحبتهای خویش را از سر گرفت تا کاستیها و پیشنهادهای خود را پیرامون کتاب عرضه کند. جعفری گفت: «١- داستان با ضرباهنگ کندی پیش میرود که ممکن است به صورت عامدانه از سوی خالق اثر اتفاق افتاده باشد. زلزله، از دست دادن خانواده، پرورشگاه، رماتیسم، خوابگاه دانشجویی، ازدواج، طلاق، سل و وارث سالار افخم شدن هرکدام میتواند داستانی خاص باشند که نویسنده به صورت تیتروار و رگباری از آن رد شده است. بدبختی در هرکدام از این داستانها باید نمایش داده شود، نه اینکه بیانِ صرف باشد. ٢- معلوم نیست خانه آتش میگیرد یا راوی آن را آتش میزند. ٣- تعلیق خاصی در داستان وجود ندارد که خواننده را با هیجان روبرو کند. ۴- زبان نثر داستان با وجود تعاریف بسیار از آن، جای کار دارد. افعالی ثقیل در متن وجود دارند که باید جای خود را به افعالی نرم و در اصطلاح چکشخورده بدهند تا مخاطب با آن ارتباط برقرار کند. ۵- روایت داستان در زمان گذشته است، اما هنگامی که در مورد خانه صحبت میشود افعال به زمان حال برمیگردند. این جابجایی به ذهن مخاطب لطمه میزند. ۶- راوی اول شخص است، ولی گاه از منظر دانای کل حرف میزند که از همهچیز آگاه است، با وجود اینکه راوی اول شخص اینهمه آگاهی از ابعاد داستان و شخصیتها ندارد و نباید جای نویسنده بنشیند. ٧- ویراستاری این کتاب جای کار دارد.»
جعفری ایراد خویش را نه به ویراستار کتاب، بلکه به مفهوم ویراستاری در ایران وارد کرد. به عقیدۀ او ویراستار نه پس از نگارش یک متن، بلکه در تمام مراحل نگارش باید کنار نویسنده باشد. جعفری در پایان سخنانش از آقای زارع و کسانی که فرصت صحبت و نقد این اثر را به او دادند تشکر کرد و تریبون را به آقای پورحسینقلی سپرد.
شخصیت پیرنگ فرعی
پورحسینقلی با نام بردن از اصطلاح «شخصیت پیرنگ فرعی» به کتاب «آناتومی داستان» اثر جان تروبی اشاره کرد که پیرنگ و طرح داستان را آموزش میدهد و در آن، این اصطلاح را به کار برده است. پورحسینقلی در توضیح عملکرد این شخصیت گفت: «شخصیت اصلی یک داستان کنش اصلی را انجام میدهد و به احتمال، یک ضعف اخلاقی یا روانشناختی یا یک آرزو را با خود همراه دارد. اگر چنین شخصیتی این کنش اخلاقی یا روانشناختی خود را تغییر ندهد، به عاقبت یک شخصیت مثالی دیگر در داستان گرفتار میشود. این شخصیت مثالی، شخصیت پیرنگ فرعی است که باید در چنین داستانی وجود داشته باشد که سرانجام شخصیت اصلی با سرانجام او مقایسه شود.» پورحسینقلی صحبتهای خویش را اینگونه ادامه داد که: «در تحریر دیوانگی شخصیت پیرنگ فرعی، شخصیت سمسار است و درواقع آینه مقابل راوی است. حتی از نظر ظاهری مانند مریض شدن یا پیر شدن، این دو شخصیت شبیه همدیگر هستند. نکتۀ مشترک بین راوی و سمسار، «خانه» موجود در داستان است. سمسار چشمش به خانه است تا خود خانه و اجناسش را تصاحب کند. اما راوی نمیخواهد راه سمسار را برود و درصدد تصاحب خانه نیست و حتی به دنبال سوزاندن آن است. البته داستان پایانی باز دارد و مشخص نیست که بهطورحتم این کار را انجام میدهد یا خیر، اما نکتۀ مهم این است که این امکان برای او وجود دارد.»
در انتهای جلسه، آقای زارع به ایرادات وارد شده بر اثر خویش، پاسخ داد. او عشق راوی را به نعناع، که از سوی خانم جعفری مطرح شد، رد کرد و گفت قصد طرح کردن چنین عشقی را در اثر خویش نداشته است و در پاسخ به ایراد دیگر واردشده گفت: «در جامعۀ روستایی اسم اهمیت چندانی ندارد و بیشتر با عنوان یا لقب همدیگر را صدا میزنند.» زارع از این طریق بینام بودن راوی را توجیه کرد.
گزارش: الهه عزیزی فرد
عکس: شهریار شفیعی