شهرستان ادب به نقل از روزنامۀ صبح نو: این چندروز آنقدر تحتتأثیر «قطاری از کلمات» بودهام که حوصلۀ فکرکردن به چگونگی پیشبرد یادداشت را ندارم و مستقیم میخواهم بروم سراغ اصل مطلب؛ همان چیزی که مرا اینقدر درگیر خودش کرده تا داستانها را یکضرب دنبال کنم. «احمد اکبرپور» در قطاری از کلمات با «امر نامتعین» مواجههای پیدا کرده و لابهلای قصهگوییاش، روایتی ظریف از «ناممکنات» به خواننده ارائه کرده است. در این مجموعۀ کوتاه، او چنگ در دامن چیزی انداخته که هیچگنجی در دنیای ادبیات داستانی با آن برابری نمیکند؛ بینهایت یا همان ∞ خودمان.
اکبرپور بهسراغ بینهایت رفته است تا غافلگیرانه پایش را وسط ماجراها بکشد. نمیدانم میدانید یا نه که ∞، از دست همۀ آدمها فرار میکند؛ از قصهنویس بگیر تا دانشمند و فیلسوف و دینشناس و هنرمند و عارف و عامی و امثالهم. درست که همهجا حضور دارد، ولی دقیقاً بههمیندلیل پا به کسی نمیدهد و در تور بنیبشری نمیافتد؛ «که عنقا را بلند است آشیانه». برای همین هم هست که اکثر بزرگان همان صنوفی که نام بردم، از خیر این کار میگذرند و به همین «محدود»ها، یعنی چیزی از جنس خود ما آدمها و شبیههای ما مشغول میشوند.
گاهی اما مرد کاری پیدا میشود و به کم راضی نمیشود. کم چیست؟ کم هرچیز محدود است. برای چنین نویسندهای، هرآنچه غیر از ∞، کم است. این است که صاف میرود سراغ او و تا جایی گیرش نیندازد، رهایش نمیکند.
عیب کار اینجاست که اگر شما داستانها را بخوانید و ردپای ∞ را در آنها پیدا نکنید، من بههیچوجه نمیتوانم استدلال بیاورم که به فلان دلیل و بهمان حجت، جای پای ∞ در «قطاری از کلمات» هست. هرچه شاهد بیاورم از جنس پیرنگ است و شخصیت و کلمه و فضاسازی و اینها همه محدوداند. نقض قرض میشود برای تجربۀ زندگی در برابر ∞. اگر هم خواندید و وزش طوفان نفس ∞ را حس کردید، که کیف خواهید کرد از روایت و حرفزدنهای من، مکدر میکندتان که شادتان نمیکند.
آنموقع میفهمید که چطور با داستانی از اساس ایرانی طرف هستید. نه این که اسامی آدمها مال این خاک باشد که هست، نه حتی یعنی که عناصر داستان نسبتی با هویت و بوم ایران داشته باشند که دارند؛ ایرانی است یعنی با چیزی درگیر است که حداقل 5هزار سال متن برای درگیری متفکران ایران فرهنگی با آن وجود دارد. گفتم ایران فرهنگی تا ذهنها از این مرزهای اعتباری قرن حاضر رها شود و تا غرب چین و نیز شرق اروپا پرواز کند. آنجایی که مردم از پیِ دیدن اثراتی از ∞، سعدی از بر بودند و شاهنامه میخواندند. نسبتی دارد با آن چیزی که امروز دهها مرکز پژوهشی درجۀ یک و استودیوی هنری ممتاز در دنیا، لابهلای مثنویمعنوی و غزلیات شمس پیاش میگردند. یکچیزی از این جنس در «قطاری از کلمات» هست، اما چه میتوان کرد؟ وقتی نشستهام پشت این صفحۀ سفید، یعنی تصمیم گرفتهام که از همین چیزهای همیشگی بنویسم دیگر؛ پیرنگ و شخصیت و کلمه و فضاسازی و اینها.
مثلاً همین شخصیت داستان «نامههایی به هیچکس» را در نظر بگیرید. این فرد در چهارچوب معمول داستانی نمیگنجد، مگر این که از زاویۀ ما به آن نگاه شود. پسری که محدودیتهای ادراکی بقیه و مشکلات روایی همسالانش را ندارد و میتواند حقیقت را بهگونهای غیر از راههای معمول آدمها کشف کند. سرنوشت مردی معلوم نیست و کسی هم راهی به فهم این چیزها ندارد، یعنی که اصلاً محدودیتهای ما انسانها امکان رسیدن به اخبار آن مرد را نمیدهد، اما این شخصیت از همۀ اینها برمیگذرد و امر پوشیده را که به سرّی در عالم تبدیل شده، آشکار میکند. تسلطی که قوۀ خیال او بر حوادث دارد، قدرت گذاری که از محدودیتهای ماده پیدا کرده، حرکت دایرهای در زمان و مکان و خبرآوردن برای مردم منتظر، پردهای از یکواقعۀ بزرگ برمیدارد؛ از عالمی دیگر خبر میدهد. اینها هست اما نه با شعار و پرتاب حرفهای درشت راوی، که با ساختن شخصیت پسری «خاص» هست. احوالات پسری که چندان اهل درس و مشق نیست با جهانی نه کهنه و کلیشهای که جدید و تازه، با زبانی پاکیزه و روان و همهفهم روایت میشود. این پسر مال ماست، گنج ماست.
یا برخورد نویسنده را در داستان «قطار آن شب» با پیرنگ ببینید تا متوجه شوید که از چه صحبت میکنم. به فاصلۀ زمانها در روایت توجه کنید، که سایهای هست از درۀ عمیق زمان ثابت و متغیر. ببینید که فرم، چقدر ساده و روان بهخدمت نمایش فاصلۀ زمان ∞ با زمان زندگی درآمده است. انگار خود زمان هم علاوهبر ماجراهای شخصیتها در داستان روایت میشود. زمان جلو میافتد، پس مینشیند، برمیگذرد از حوادث، حتی جلو میزند و باز برمیگردد و حلول میکند در زمان زندگی شخصیتها. همۀ اینها بسیار ساده و چسبیده به حادثه، روایت میشود. نه زبان دستانداز دارد و نه روایت ابعاد ذهنی پیچیده پیدا میکند. احمد اکبرپور، «در قطاری از کلمات» ∞ را دمِ دست ما آورده است. یادتان نرود هنگام خواندن کتاب، حتماً دستی به زیر و زبر این بینهایتِ آشکارشده بکشید. برای مخاطب جدی داستان کوتاه، کم از این فرصتها دست میدهد.
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز