موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
در پرونده‌پرترۀ حافظ :

حافظ، خواندن را بنا کرده است | یادداشتی از علیرضا سمیعی

20 مهر 1398 16:37 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 1 رای
حافظ، خواندن را بنا کرده است | یادداشتی از علیرضا سمیعی

شهرستان ادب: تازه‌ترین مطلب پرونده‌پرترۀ حافظ در سایت شهرستان ادب،‌ اختصاص دارد به یادداشتی از علیرضا سمیعی،‌ شاعر و پژوهشگر. در روز بزرگداشت این شاعر بزرگ ایرانی،‌ شما را به خواندن این یادداشت دعوت می‌کنیم:


زین‌العابدین مراغه‌ای در «سیاحتنامۀ ابراهیم‌بیک‌» آورده که وقتی ابراهیم‌بیک‌ به تهران رسید، بچه‌هایی را دید که در مکتب‌خانه، اشعار قلمبه‌سلمبۀ حافظ را می‌خوانند. هرکسی در آن دوران بلامصیبتِ پایان عهد قجری، حق داشت نگران تربیت فرزندان با اشعار ذهنی حافظ باشد؛ چون این می‌توانست حقه‌بازی دیگری باشد که ما را دوباره در دام باده و ساده بیندازد و از راه راست واقعیت منحرف کند. به همین خاطر وقتی سال‌ها بعد، نیما یوشیج در شعر افسانه به حافظ تاخت، کسی تعجب نکرد. در همان دوران حتی حرف‌های نیشدار کسروی در کتاب «دربارۀ حافظ» طرفدارانی داشت. مدت‌ها بود که ایرانی‌ها دنبال دلایل عقب‌ماندگی خود بودند و بعضی ادبیات را از مقصران اصلی می دانستند. وقتی کل شعر فارسی را محاکمه کنیم، باید هم سرآمدانش متهمان ردیف اول باشد. کسانی که فکر ما را به جای کار و علم و آزمایش در بحور عشق و شراب و قوافی می‌اندازند.

اما در برابر کسانی که از بریدن و بدعت و نوگرایی مطلق دم می‌زدند، مردانی صف آراستند که حسن قدیم و علم جدید را باهم می‌خواستند. آن‌ها پاسبانان گورهای متروک نبودند، بلکه میراثدارانی بودند که سرشان در حساب جهان جدید هم بود و در فرنگ یا مدارس فرنگی می‌چرخیدند. آنچه درنهایت دعوای غیرعلمی و غیرمعقول بودن حافظ و کل ادبیات قدیم را فیصله داد، کشف از نقاب عروس حقیقت حافظ نبود؛ بلکه رهیافتی علمی به ادب گذشته باعث شد ما به آثار قدما همچون رمز و رازهایی نگاه کنیم که خطوط مبهمشان می‌تواند موضوع بررسی‌های علمی شوند. بسیاری از این خطوط مبهم توسط شرق‌شناسانی مثل نیکلسون و براوون تنظیم شدند. تصحیح نسخ حافظ هم در میان نهضت تصحیح، بارها و بارها مرور شد.

تلاش قزوینی، بهار و... با کمک فرهنگ لغتی که دهخدا به هم رساند، به مرحلۀ خاصی رسید و همچنان ادامه دارد. اما چنین تلاشی فقط می‌توانست بگوید چه کلماتی و با چه ترتیبی به ما رسیده‌اند. وانگهی، هنوز متون تصحیح‌شده معنای معقول و علمی نداشت؛ زیرا منسجم نبود و ما را از یک معنی و احساس در بیتی به معنی و احساسی گاه کاملاً متناقض می‌برد. اولین‌بار مسعود فرزاد خواست ترتیب ساختاری منسجم اشعار حافظ را کشف کند. او گمان می‌کرد غزل باید مفهوم خاصی را دنبال کند و گسترش دهد. لذا ابیات را به نحوی جابه‌جا می‌کرد (و گاهی ابیات دو یا چند شعر را) که همان معنی فرضی را افاده کند. کار به جایی رسید که شاملو براساس نظم و ترتیبی که صلاح می‌دانست ابیات را جابه‌جا و حتی زیاد و کم کرد.

این کار نمی‌توانست بیشتر ادامه یابد؛ زیرا اولاً در بسیاری موارد قرین ناکامی بود و دوماً شاعرانی که غزل می‌نوشتند، می‌دانستند این فرم نظم ساختارگرایانۀ جدید را نداشته است. اگر شاعری می‌خواست ابیاتش یکی پس از دیگری گسترش یابد، می‌رفت مثنوی قصه‌گویانه یا قصیده می‌نوشت. غزل‌نویسان جدید، مانند ابتهاج، هرچند با نوشتن اشعار نیمایی ساختارمند آغاز کرده بودند، هنگام غزل نوشتن دست‌کم همیشه نتوانستند رابطۀ طولی وسواس‌آمیزی میان ابیات حفظ کنند. حسین منزوی نیز از عهده برنیامد. از همه بدتر، مورد عجیب شهریار بود. او که هروقت قلم به دست می‌گرفت، مسحور قوافی‌اش می‌شد و ما را نیز دستخوش احوالات متلاطمش می‌کرد.

اخوان ثالث در کتاب ارجمند «بدعت‌ها و بدایع نیما» فصل مشبعی دارد که در آن رابطۀ درستِ ساخت طولی سطرهای نیما را ستایش می‌کند و در این راه از خجالت کل تاریخ غزل درمی‌آید و شمس قیس و دیگران را به باد انتقاد می‌گیرد که چرا سفارش می‌کردند هر بیت فقط باید مقید به مفهوم قافیه باشد! اما تمام قیل‌وقال های ماجراجویانۀ ما در اتهام‌زنی به حافظ بی‌اثر است؛ زیرا نمی‌توانیم سوار بر ماشین زمان به قرن هفتم قمری برویم و از حافظ بخواهیم محض خاطر ایرانیان قرن بیستم به غزل‌هایش رابطۀ طولی واضحی تحمیل کند. یک فرنگی می‌تواند از اینکه ما به ضرب و زور احوال خود را در فال گرفتن با پریشانی با نمک اشعار حافظ منطبق می‌کنیم و شادمانه خویش را می‌فریبیم جا بخورد، ولی ما داریم واقعاً دوباره و دوباره اشعار حافظ را دیوانه‌وارتر می‌خوانیم.

آیا اگر کسی بگوید «همین است که هست» و شروع کند به خواندن دیوان خلوت حافظ بهرۀ کافی را می‌برد؟ این کار بیش از هر چیز حسی از سبک‌سری دارد و با توصیۀ پرطمطراق «نیوشای سخن شاعران باش» متفاوت است. گرچه اشعار حافظ از کلمات، اصطلاحات، رسومات و تلمیحات نامأنوس پر است؛ اما، تصویر جوانی که پشت کامپیوتر نشسته و تق‌وتوق‌کنان معانی و رموز حافظ را در اینترنت سرچ می‌کند تا به‌کندی از فهم بیتی، به فهم بیت بعدی می‌رود خنده‌دار است. وقتی کسی را می بینیم که «حافظ‌نامه» خرمشاهی را به دست گرفته تا ببیند چطور زیر هر صفحه گره‌های دشوار معنایی گشوده می‌شود، احتمال می‌دهیم با دانشجو یا محقق تازه‌کاری مواجه هستیم. درحالی‌که خواندن شعر حافظ عمومی‌تر از این ملانقطی‌بازی‌هاست. البته آموزش دیدن برای هر امری، از جمله کسب درک زیبایی‌شناسانه، لازم است؛ اما می‌دانیم که آموزش فقط آماده شدن برای خواندن است. معادلۀ اول آموزش و بعد خواندن بسیار معقول است؛ اما اشکال بزرگ و پنهانی دارد. اگر خواندن فقط بعد از آموزش ممکن شود، باید گفت که آموزش از اساس غیرممکن است؛ زیرا بدون خواندن، آموزشی در کار نیست. در پاسخ گفته می‌شود خواندن طیف‌هایی دارد و رفته‌رفته بهبود می‌یابد؛ ولی در این طرح عاقلانه و علمی چیزی از قلم افتاده است: شعر حافظ باید پیشاپیش برای خواص و عوام ظاهر شود و خواندن را به نحو گریزناپذیری طلب کند. آنچه حافظ برای ما آورده، ابتدا همین است. این شعر پیشاپیش با ظاهر شدن بی‌دریغش خواندن را ممکن کرده‌است. همۀ حرف‌های دهن‌پرکن و خوبی که در مورد خواندن و آموزش و عقل و علم می‌زنیم، تنها پس از ظهور شعر و چه بسا بیشتر از هر جای دیگری پس از شعر حافظ ممکن می‌شد.

حافظ، خواندن را بنا کرده است.

 


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • حافظ، خواندن را بنا کرده است | یادداشتی از علیرضا سمیعی
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.