شهرستان ادب: نشست هفتگی یکشنبههای داستان در محل شهرستان ادب در تاریخ بیستوچهارم آذز ماه برگزار شد. موضوع این نشست الهیات روایی شر بود و دکتر نعیمه پورمحمدی -عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب- و دکتر محمد حقانی فضل -از پژوهشگاه گروه ادیان- با نگاهی به کتاب «دربارۀ شر» در این خصوص سخنرانی نمودند.
در ابتدای این برنامه، مجری برنامه ضمن خوشامدگویی به مهمانان این جلسه، موضوع این جلسه را به این صورت مطرح کرد: «ادبیات ما تا حدودی با مسئلۀ شر بیگانه است؛ حتی اگر بیگانه هم نباشد به نظرم اگر گاهی شر در رمانها و داستانها حضور دارد خیلی آگاهانه نیست. حتی اگر بخواهم پا را فراتر بگذارم، میگویم اگر حضور شر در رمانها و داستانها آگاهانه باشد، منظر الهیاتی ندارد. در حالی که بیشتر داستانهایی که توسط متفکرین در جهان نوشته شدهاند، شر حضور دارد و این حضور از منظری الهیاتی است. به همین دلیل ما به جای دعوت داستاننویسها، از دو استاد دانشگاه دعوت کردیم تا از منظری دیگر به موضوع شر و الهیات آن پرداخته شود.»
پس از این مقدمۀ کوتاه، خانم دکتر پورمحمدی برای سخنرانی حضور یافتند. ایشان سخنان خود را اینگونه آغاز کردند: «قصۀ جمعآوری و ترجمۀ این کتاب به نه سال پیش بازمیگردد. در آن زمان من فرزندی به دنیا آوردم که دارای معلولیت بود و این مسئله مرا به طور مستقیم با شر مواجه کرد. من برای پاسخ این شر، به سراغ الهیات اسلامی -چه فلسفه و چه حکمت- رفتم و در آنجا متوجه شدم که چقدر الهیات سنتی موضوع را به اشتباه متوجه شدهاند. مسئلۀ من به عنوان فرد رنجکشیده اصلاً مسئلهای منطقی یا مفلسفی نبود. بلکه مواجههای عاطفی و اگزیستانسیال بود و با این تجربۀ مستقیم باعث به وجود آمدن حس سکوت و غیبت خدا در زندگی من شد. پس از این به سراغ الهیات مسیحی رفتم و دیدم چقدر در این الهیات به آن پرداخته شده است. در الهیات مسیحی، به شر به عنوان یک مسئلۀ مجزا و تجربۀ اگزیستانسیالیسم در شر توجه شده است. پس از این که فهمیدم کدام طرح مسئله با شرایط من سازگارتر است به سراغ پاسخها رفتم و دیدم که در الهیات سنتی و اسلامی، پاسخها به شخص رنجکشیده و قربانی نمیپردازد. پاسخها قربانیمحور و ابژهمحور نیستند؛ بلکه سوژهمحور و ناظرمحورند، انتزاعیاند و از شری صحبت میکنند که خودش هم انتزاعی است، زمان و مکان و تاریخ ندارد و دارای ذات ثابتی است. این تجربۀ زیستۀ من باعث شد تا به این نتیجه برسم که هم نوع پردازش الهیات سنتی به مسئلۀ شر مشکل دارد و هم پاسخهای آن خالی از اشکال نیست. به علاوه پاسخها خیلی حکمتآمیز و سرد بود و نمیتوانست به شخص قربانی و رنجکشیده همدردی کند. اشکال دیگری که من در الهیات سنتی با آن مواجه شدم، مشکلات اخلاقی بود. مثلاً در تئودیسه اشاره میشود که شر برای پرورش روح است. چرا باید فرزند من رنج بکشد تا روح من پرورش پیدا کند؟ این استفادۀ ابزاری از انسانهاست و مشکل اخلاقی دارد و من نمیتوانستم آن را بپذیرم. یا در جای دیگر تئودیسه میگوید که خدا تصمیم گرفته است تا عامل رشد تو این مسئلۀ شر باشد. ولی خدا چه زمانی از من پرسیده؟ شاید من این مدل پیشرفت اخلاقی را برای خودم نمیخواستم و در اینجا خودمختاری انسان زیر سؤال میرود.»
وی در ادامه در خصوص نوع مواجهۀ الهیات جدید با مسئلۀ شر اشاره داشت: «با همۀ اینها زمانی که وارد الهیات مدرن میشویم، شرایط خیلی بهتر میشود. اصل الهیات روایی این است که ما باید نظریه را کنار بگذاریم، به سراغ انسانهای رنجکشیده برویم و ببینیم آنها چطور حین رنج کشیدن ایمان خودشان را حفظ کردهاند. باید زندگی آنها را صورتبندی و روایت کنیم و اساساً کار الهیات چیزی جز روایت کردن نیست. الهیات اعتراض، الهیات اگزیستانسی، الهیات شبانی، الهیات ضعف خدا، الهیات مرگ خدا، الهیات معلولیت وجود دارند و هر کدام از این الهیاتهای مدرن درواقع با خاستگاه روایت، از تجربههای زیستۀ اشخاصی که رنج کشیدند شروع میشود. الهیات مدرن از این جهت بسیار جذاب هستند که نقطۀ عطف هر کدام تجربۀ زیستهای است که به خوبی روایت میشود و پس از آن چرخش روایی به خوبی صورت میگیرد و میتواند مخاطب را به خوبی با خود همراه کند و بر او اثر بگذارد.»
و در پایان ایشان در خصوص کتاب «دربارۀ شر» اشاره داشت: « این فضا را من در الهیات جدید مشاهده کردم. به همین دلیل ۶۰ مقاله را گزینش کردم و تیمی شدیم که شروع به ترجمۀ این مقالات کردیم. پس از ترجمه مشغول ویراستاری و فصلبندی کتاب شدیم، چون هر مقالهای که فکر میکردم نگاه جدیدی را به مسئلۀ شر ارائه میدهد که از الهیات سنتی متفاوت بود، انتخاب میکردم. مقالات را فصلبندی کردم و برای هر مقاله یک چکیده نوشتم که شاید اگر کسی نمیتواند تمام آن مقاله را بخواند، با مطالعۀ چکیدهها بتواند نگاه مقاله به مسئلۀ شر را متوجه شود. بعد هم مقدمهای برای کتاب نوشتم که ۱۲۰ صفحه است و مروری بر مسالۀ شر است که اشکالات الهیات سنتی را برمیشمارد و سپس وارد الهیات جدید میشویم.»
پس از این مقدمه، دکتر حقانی فضل -یکی از مترجمان کتاب دربارۀ شر- ادامه داد: «یکی از ویژگیهای کتاب این است که فقط مخاطب آکادمیک ندارد؛ بلکه هر کسی که به نوعی در زندگیاش با شر مواجه بوده، میتواند مخاطب این کتاب باشد. نکتهای که از این کتاب به این جلسه مربوط است این است که شر فقط چیزی نیست که زندگی ما را به تلاطم بیندازد بلکه خیلی وقتها داستان از همین شر شروع میشود؛ یعنی داستان از وقتی شروع میشود که زندگی از روال عادیاش خارج میشود. من در این صحبت میخواهم به این سوال بپردازم که یک بحث الهیاتی مانند مسالۀ شر با داستان و روایت به طور کل چه رابطهای دارد؟ نکتهای که دارای اهمیت است این است که اخیراً الهیات و روایت به میزان زیادی به هم نزدیک شدهاند. دو مورد از آن یکی روایت و هویت است و دیگری الهیات روایی. در روایت و هویت، اشاره میشود که افراد با روایتهایی که از خودشان -فرد، گروه و یا حتی ملّت- ارائه میدهند، قصد نمایش خود را به نحو مورد نظر خودشان دارند و در الهیات روایی، کار به حدی فراتر میرود که الهیات حس یا رویکرد عقلانی نیست، بلکه روایتی است که یک تمدن یا فرهنگ از کتاب خودش ارائه میدهد.»
پس از این مقدمه، آقای حقانی فضل سخنان خود را تخصصیتر کرد و اشاره کرد: «در یکی از این مقالات الهیات روایی، سوالی که نویسنده مطرح میکند این است که چرا وقتی که به سراغ مسئلۀ شر میرویم، داستان از نظریهپردازی انتزاعی و صوری پاسخهای بهتری میدهد؟ من سه پاسخ محتمل را در این خصوص ارائه میدهم. نخستین پاسخ چیزی است که میشود نام آن را تبدیل تجربۀ دستدوم به تجربۀ دست اول گذاشت. رویکرد الهیدان که کار نظری میکند با قربانی شرّ در یک سوال واحد با هم متفاوت است و اینجاست که روایت به کمک الهیات میآید. چون به روایت تجربۀ فرد قربانی میرسد و میتواند در درونی کردن الهیات به رنجکشیده کمک کند. مفهوم دوم ظرفیت روایت برای مفهومپردازی و تبیینکنندگی است، یعنی اینکه مسالۀ شرّ کاملاً با زندگی آمیخته است و آن وقت نظریهپردازی و الهیاتپردازی نیازمند یک ظرفی است که قدرت مفهومپردازی قوی داشته باشد. از این دو بحثی که مطرح کردم میخواهم به سومین بحث برسم آن نظریه پُل ریکور فیلسوف فرانسوی در مورد جهان متن است. ریکور میگوید وقتی نویسنده جهان متن را پدید آورد، ارتباطش با مولف قطع میَشود و خود متن حیاتی متمایز از مولف پیدا میکند. هر خوانندهای که به سراغ متن میآید میتواند تجربۀ جدیدی داشته باشد و خوانش متفاوتی از آن ارائه بدهد. حالا کاری که جهان متن برای خواننده میکند چیست؟ همان کاری که پل ریکور معتقد است متون مقدس هم انجام دادند. آن کار این است که امکانهایی را به خواننده معرفی میکند که در زندگی عادیاش نمیتوانست تجربه کند. از این چند بحثی که گفتم میخواهم یک بحث کلی را ادعا کنم: روایت یا داستان وقتی به یک مسالۀ خیلی مهمی مانند مسالۀ شر میپردازد، چون به یک مسالۀ عمیق و جدی در زندگی میپردازد، اِلا و لابد دربارۀ الهیاتپردازی یا الهیاتورزی است. حتی اگر خودش را مُلحد معرفی کند؛ چون بالاخره یک موضعی گرفته و دارد خدا را نفی میکند.»
پس از این صحبت دربارۀ کمکهای روایت به الهیات، ایشان دربارۀ استفادۀ روایت از الهیات اشاره داشت: «روایتهایی که دو نفر از یک واقعۀ واحد میدهند متفاوت است. دلیل این تفاوت فارغ از اینکه موضع و احساسشان متفاوت است، این تفاوت روایتشان از تفاوت صورتبندی آنها از واقعیت است. اینجاست که آگاهی از الهیات به ما برای تفسیر روایی کمک میکند. وقتی ما قصه را داریم و میخواهیم جهان روایی و گفتمان روایی را بسازیم، آگاهی از الهیات خودآگاه یا ناخودآگاه حتماً به نویسنده و راوی کمک میکند. من حتی میخواهم بگویم فارغ از محتوا شاید در فرم هم بتواند کمک کند مانند پیرنگهای مختلفی که تئودیسهها دارند. تفاوت تئودیسهها با دفاعیهها در این است که دفاعیهها تنها گزارههای نظریای دربارۀ جهان هستند ولی تئودیسهها این گزارههای نظری را به نحو تبیینکنندهای برای مخاطب مطرح میکنند. در واقع تئودیسهها شخص رنجکشیده و مسئلۀ شر برای انسان را در خودشان نشان میدهند در حالی که دفاعیهها گزارههای کلی و نظری را دربارۀ خدا و نسبت با او با خیر و شر بیان میکنند.»
و در نهایت این نشست، پس از ساعتی بحث در خصوص مسئلۀ شر در الهیات و نسبت الهیات و روایت، پایان یافت.
گزارش تصویری این مراسم را از اینجا مشاهده نمایید.