موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
پروندۀ «ادبیات انقلاب»

مقتدا | شعری از امید مهدی نژاد

14 بهمن 1398 17:09 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 3 رای
مقتدا | شعری از امید مهدی نژاد

شهرستان ادب: ستون شعر و پروندۀ ادبیات انقلاب سایت شهرستان ادب را با شعری از «امید مهدی‌نژاد» به‌روز می‌کنیم:

شب آخرین خبر بود، خورشید مبتدا شد
تشویش سایه‌ها را تقدیرِ انزوا شد

دریا نمی‌خروشید، صبر سپیده سر رفت
شب بی‌ستاره می‌سوخت، بابی به صبح واشد

خواب ستاره‌ها را تعبیر صبح کردند
صبحی که ابتدا بود، صبحی که انتها شد

مردان دورمانده دستی به هم رساندند
در خویش خفتگان را بر خاستن عصا شد

گفتند: زودهنگام، گفتند: بی‌سرانجام
گفتند: غیرممکن، گفتند، منتها شد

خاکی که بر دو کتفش ابلیس بوسه می‌زد
در خویش زیر و رو گشت، آیینۀ خدا شد

تقدیر سایه‌ها بود در دخمه‌ها خزیدن
شب آخرین مفر بود، خورشید مقتدا شد

شاه و وزیر دزدان آغاز داستان بود
جمهوری شهیدان پایان ماجرا شد

سوی ستاره پیداست، سکّان هنوز برجاست
بر عرشه ایستاده است پیری که ناخدا شد

ای کاش بار دیگر این جاده باز می‌شد
آن‌سان که پیش از این بود، آن‌سان که با شما شد

ای کاش بار دیگر «یا مرگ یا خمینی»
تا باز می‌سرودیم: شب رفت و روشنا شد

ای کاش بار دیگر آن مشت‌ها بیایند
تا جغدها نگویند این صبح هم فنا شد


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • مقتدا | شعری از امید مهدی نژاد
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.