شهرستان ادب: نخستین مطلب از پروندهپرترۀ هادی حکیمیان به کتابشناسی این نویسنده اختصاص دارد. در این یادداشت، سرکار خانم «زینب بردبار» تمامی آثار هادی حکیمیان را به صورت کوتاه معرفی کرده است. شما را به خواندن این مطلب دعوت میکنیم:
«هادی حکیمیان» نویسندۀ جوانی است که میتوان گفت بهنحوی حرفهای خود را وقف داستاننویسی کرده است. او در کارنامۀ خود رمان، زندگینامه و مجموعهداستان دارد و بارها برای نوجوانان داستان بلند نوشته است. وی در سال 1357 در یزد به دنیا آمده و در رشتۀ تاریخ تحصیل کرده است. خودش در مورد انگیزۀ نویسندگیاش اینگونه میگوید که قصد داشته تا واقعیتهای تاریخی را در قالبی به مردم بگوید که بیشتر خوانده میشود. اغلب داستانهای بلندش (به استثنای برج ناز) و حتی داستانهای کوتاهش تاریخی هستند. جالب است که وقتی داستانی تاریخی هم نمینویسد، شخصیتی را وارد داستان میکند که به بهانهای از تاریخ بگوید.
او از شهرت خوبی برخوردار است. این ادعا را میتوان با اشاره به جوایز متعددی که گرفته و فهرستی از آن در پایان این یادداشت آمده است، اثبات کرد. هادی حکیمیان از شاگردان جلال توکلی ـنویسندهـ در یزد است و از سال 1379 در جلسههای حوزههنری یزد شرکت کرده است. همچنین در زمینۀ داستاننویسی با واحد ادبیات حوزههنری یزد، کارگاه قصه و رمان حوزههنری تهران همکاری داشته است. از این نویسنده در مجلههای «عصر پنجشنبه»، «کلک»، «گلستانه» و «آزما» داستانهایی به چاپ رسیده است. خودش میگوید تجربۀ چاپ آثارش در مجلات مهم، نقشی اساسی در انگیزه و پرورش داستاننویسیاش داشتهاند؛ هم از این حیث که این اتفاق، فرد مشتاق نویسندگی را امیدوار و درنتیجه جدی میکند و هم به این خاطر که در نتیجۀ راهنمایی نویسندگان کارکشته، آدم میتواند روش کار خود را اصلاح کند؛ برای مثال میتوان به نامۀ بلندبالایی که محمد محمدعلی(نویسنده) برایش از نشریۀ کارنامه فرستاده بود، اشاره کرد.
او سبک خاص خودش را دارد. هرچند در نوشتن داستان برای نوجوانان از روایت خطی و طبعاً نثر ساده استفاده میکند و معمولاً شخصیتهای ثابتی دارد که کاملاً معمولی هستند، ولی دست روزگار آنها را به جاهایی میکشد که ماجرایی مهم از یک مقطع تاریخی در حال وقوع است. داستانهای بزرگسالانهاش از تنوع روایی بیشتری برخوردار است. راوی در طول زمان، آزادانه حرکت میکند و نثری دارد که اگر در یزد باشد، با لهجۀ محلی آمیخته است. مکانها، اشیاء، لهجهها و نامها در قصههایش پررنگاند و اغلب نویسندهای است که آن دور و برها دارد با وسواسی نسبت به تاریخ، خود را سرگرم میکند. در ادامه برای آشنایی بیشتر با آثار او بعضی از ویژگیهای داستانهایش را از نظر میگذرانیم:
گلانارها را باد خواهد برد:
این اولين كتاب ايشان است که در سال 1384 با حمايت حوزههنري استان يزد به چاپ رسيد. داستانهای این مجموعه بیشتر تجربهگرایانه بود. از داستانهای روستایی گرفته تا ماجراهای تاریخی و حتی چند داستان در محیط سربازی در این مجموعه گنجانده شده است. نویسندۀ کنجکاوی را میبینیم که نهتنها فضاها بلکه لهجهها و زبانهای مختلف را آزموده و در کشکولش هم داستان فرمی یک صفحهای و هم حکایتهای عاشقانه وجود دارد. انگار دارد خودش را مهیا میکند که ذهن و زبانش را برای نوشتن رمانی بلند آماده سازد.
برج قحطی:
این داستان از سوی انتشارات شهرستانادب و در سال ۱۳۹۴ منتشر شد و درنهایت مورد پسند داوران جایزۀ جلالآلاحمد قرار گرفت. این رمان تاریخی در یزد میگذرد. از اشیاء و مکانها و حوادث تاریخی لبریز است. مکانهای تودَرتویی دارد که در مه تاریخ گم شدهاند. شخصیتهای او آدمهای مرموزی هستند که یا لجبازند یا مجنون و یا سفاک. برج قحطی آنقدر قصه دارد که وقت خواندنش حس میکنیم در حال خوابدیدن هستیم؛ خاصه آنکه بخشهایی از آن در دیوانهخانه، زندان و زیر شکنجه میگذرد. این مکانها پای یزد را به میان میکشد، نه آنگونه که مثلاً نقشۀ شهری را ببینیم، بلکه طوری که میتوانیم خودمان را در میدانهای داغ، کوچههای خلوتش و یا در بازار آن ببینیم و لهجۀ واقعی مردم بومی را با تمام وجود مزه کنیم. اتفاقاً مکانها، لهجه و اشیاء نقش مؤثری در برج قحطی دارند. در این اثر، عشق معصومی میان دو جوان، بازیچۀ منافع سیاسی و خواستهای بنجل آدمهای دنیالطبع میشود.
تنگۀ زاغ:
این داستان را کانون پروش فکری کودکان در سال1395 به بازار نشر فرستاد. در اینجا نویسندۀ شهری ما دست به یک اسبابکشی تمامعیار زده است. او به روستایی دور افتاده رفته تا در آنجا داستان دو نوجوان را برای نوجوانان بنویسد. کوچکعلی و حسینعلی در همین کتاب به طور مستقلی معرفی میشوند و همواره ـلاأقل تا امروزـ شخصیتهای اصلی رمانهای نوجوانانۀ حکیمیان هستند. حکیمیان از آن نویسندگانی است که تا لباس قصهگوییش را میپوشد و پایش را در تاریخ میگذارد، کلی شخصیت و ماجرای سیاسی دورش را میگیرند، اما این یکی سیاسیتر از بقیه است و تمرکز زیادی روی رنج مردم فرودست دارد. دو نوجوان به همراه پدر کوچکعلی که رانندۀ کامیون است به اصفهان میروند تا گل بیاورند، اما در بازگشت چپ میکنند. پدر میمیرد، ولی خانوادهاش نهتنها نمیتوانند از شرکت سلیم چیزی دریافت کنند بلکه محکوم به پرداخت غرامت میشوند و خانهشان را میفروشند تا کوچکعلی مجبور شود در کارخانۀ ریسندگی کار کند. شرح ظلم و تظلمخواهی و شورش و ناکامی، فرصتی است تا پیچیدگی زندگی طبقۀ فرودست به زبان درآید و از آنجا که رمان نوجوان اصولاً ساده است، همۀ آنها به صراحت بیان شود.
باغ خرمالو:
این کتاب در 1396 به همت مؤسسۀ فرهنگیهنری شهرستانادب منتشر شد. باغ خرمالو، داستان همان دو نوجوان یعنی کوچکعلی و حسینعلی است که اینبار به همراه مادربزگ حسینعلی به یزد میروند تا در خانۀ استاندار غذای مخصوصی بپزند، ولی کشور در گیرودار سقوط در جنگ جهانی و فرار رضاشاه است. قصه، سفر آنها و شیطنتهای دو نوجوان در خانۀ فرماندار را توصیف کرده و تصویری زنده از رضاشاهی به دست داده که دارد زیر فشار یغمای تاجوتختش خرد میشود.
سرو بلند گوراب:
این کتاب توسط انتشارات سورۀ مهر در سال 1396 به کتابفروشیها رفت. این اثر روایت همان دو نوجوان آشنایی است که اینبار همراه مردم با نیروهای رژیم شاه درگیر میشوند و نطفۀ قیام روستاییان علیه ظلم و استبداد را میبندند. قصه در ظهر عاشورا هنگام ادای نذر خانوادگی آغاز میشود. فعالیتهای سیاسی پدر و تربیت اخلاقی دینی مادر خانواده در طی مسیر، طرح میشوند. در پایان با پیکر شهیدی که کسی جز پدر خانواده نیست، روبهرو میشویم. واقعهای که کل روستا را منقلب میکند.
باد سرخ:
این رمان که درواقع زندگینامۀ داستانی از امیر دریادار دوم عرشه «ناصر سرنوشت» است، توسط سورۀ مهر در سال1396 به بازار آمد. حکیمیان انگار خواسته باشد تجربهای نو به دست آورد، به دریا رفته تا فرم زندگینامۀ داستانی را بیازماید. بااینحال توصیفهای زنده و فضای متفاوت موجود در داستان، از آن کتابی خواندنی ساخته است.
خواب پلنگ:
این اثر در ۱۳۹۷ توسط مؤسسۀ فرهنگیهنری شهرستانادب منتشر شد. کوچکعلی و پدرش به همراه حسینعلی که نوجوانی تر و فرز است، بعد از شکار پلنگی با میرزا رضای کرمانی همراه میشوند تا به تهران برسند. ما میدانیم که میرزا رضا بعدها ناصرالدینشاه را با شلیک گلوله به قتل رسانده، ولی خواب پلنگ داستان دیگری است؛ شرح محنت مردم روستایی که حتی در شهر هم به آب و نانی نمیرسند تا سرخورده و فقیر و بیمار رها شوند.
برج ناز:
این رمان هم توسط شهرستانادب در 1398 به بار نشست. حکیمیان در اینجا دوباره به رمان بزرگسال برمیگردد، ولی این بار طرحی عاطفی را به جای اندیشۀ سیاسیاش میگذارد و دست از تاریخ هم برداشته است. مردی که همسرش او را به خاطر مشکلات مالی ترک کرده، درگیر دلتنگیهای خودش شده است و سراغ دوستان و فامیلش را میگیرد. در گفتوگوهایی که پیش میآید، رفتهرفته تصویر روشنی از شخصیت اصلی به دست میآوریم و در ضمن آنها محلههای یزد و ماجراهای تاریخی آن مدام پیش کشیده میشود. انگار جورچینی داریم که فصلبهفصل کامل میشود تا «جودت» و دلبستگیهای عمدتاً فرهنگیاش روشن شوند.
پست طهران:
بار دیگر در سال 1398 حکیمیان با انتشارات شهرستانادب دوباره به تاریخ و سیاست بازمیگردد. اینبار سر از 15خرداد در میآورد؛ قسمتی از تاریخ که عمداً توسط روشنفکران به سکوت برگزار میشود. فقط به این دلیل که در آن روز گرم خردادی مردمی که درد دین داشتند، به خاک و خون کشیده شدهاند. سرهنگ که درواقع افسر اخراجی ارتش است، در زندگی ملالتبارش غرق شده، اما مرگ مادرش او را به تکاپو میاندازد تا دور آن دوستان واخوردۀ سیاسی خط بکشد و در زندگی شخصیاش سرگردان شود. ازقضا نوار وقایع طوری پشت هم میآید که در روز واقعه، درگیر ماجرای مردم میشود.
افتخارات:
ـ كسب مقام اول در دورة اول كنگرۀ شعر و قصۀ كشور در بندرعباس.
ـ كسب مقام سوم در دورة دوم كنگرۀ شعر و قصه كشور در بندرعباس.
ـ كسب رتبۀ اول در هفتمين جشنوارۀ سراسري مطبوعات كودك و نوجوان.
ـ كسب رتبۀ اول در همايش عاشورا.
ـ اثر برگزيدۀ جشنوارۀ خانۀ داستان سال 80.
ـ اثر برگزيدۀ كتاب سال شهيد حبيب غنيپور.
ـ رتبۀ برتر جشنوارۀ زاهدان.
ـ رتبۀ برتر جشنوارۀ داستان كوتاه اصفهان.
ـ برگزیدۀ هشتمین جشنوارۀ داستان انقلاب.